پیام‌نما

إِنَّ‌اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ وَإِيتَاءِ ذِي‌الْقُرْبَىٰ وَ يَنْهَىٰ عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ وَالْبَغْيِ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ * * * به راستی خدا به عدالت و احسان و بخشش به خویشاوندان فرمان می‌دهد و از فحشا و منکر و ستمگری نهی می‌کند. شما را اندرز می‌دهد تا متذکّر [این حقیقت] شوید [که فرمان‌های الهی، ضامن سعادت دنیا و آخرت شماست.] * * * حق به داد و دهش دهد فرمان / نيز انفاق بهر نزديكان

۱۳ اسفند ۱۳۸۵، ۸:۴۲

روز اولین اتفاق‌ها ! ؛ گزارش پشت صحنه مستند "تندیس‌ها"

روز اولین اتفاق‌ها ! ؛ گزارش پشت صحنه مستند "تندیس‌ها"

خبرگزاری مهر ـ گروه فرهنگ و هنر: سه‌شنبه نهم اسفندماه 85 روز اولین اتفاق‌ها برای گروه سازنده فیلم مستند سمپوزیوم مجسمه‌سازی است. اولین حضور کرین برای فیلمبرداری از زوایای پنهان کار مجسمه‌سازها، اولین حضور راوی نقاش برای ثبت مجسمه "گردونه مهر" با ذغال ... و البته برف دیرهنگام اسفندماه که همه را غافلگیر کرد، جز سازندگان مستند "تندیس‌ها".

به گزارش خبرنگار مهر، از صبح زود برف سنگینی می بارد و خاطره دیدارهای گذشته با فیلم های این دو فیلمساز برایم تداعی می شود. روز نمایش خصوصی "شبانه"، اکران "شبانه" در جشنواره فیلم فجر و امروز ... مستند "تندیس ها". برای اینکه مطمئن شوم راه پارک چیتگر (مکان برگزاری کارگاه نخستین سمپوزیوم مجسمه سازی و لوکیشن اصلی مستند) بسته نیست، با آنها تماس می گیرم. وقتی می شنوم کار در حال انجام است با خودم قرار می گذارم همراه خوبی برای گروه فیلمسازی شوم و گزارشی تهیه کنم که با ویژگی های این گروه سختکوش متناسب باشد.

کیوان علیمحمدی و امید بنکدار

ورودم تا محوطه کارگاه بدون مشکل انجام می شود و آنجاست که تازه به وسعت و عمق برگزاری سمپوزیوم پی می برم. 20 مجسمه ساز از سراسر دنیا دور هم جمع شده اند تا هنر مجسمه سازی خود را زینت بخش میادین شهر تهران کنند. ماکت کوچک این مجسمه ها در محوطه ورودی جلب توجه می کند. ماکت هایی که قرار است تبدیل شوند به مجسمه هایی عظیم از مواد اولیه مختلف و متنوع که از میان آنها می توان به آهن، سنگ و شیشه، فلز و سنگ، مرمر، آلومینیوم، چوب، استیل، کابل آبی، فایبرگلاس و ... اشاره کرد.

در محوطه جلویی غرفه های متعددی هست که حدود 10 مجسمه ساز در آنها در حال تکمیل مجسمه هایشان هستند و بقیه غرفه ها در محوطه پشتی قرار دارند. غرفه هایی که از سه طرف با پوششی محصور شده اند و یک بخاری برقی یکی در میان در غرفه ها به چشم می خورد.

اول هر چه نگاه می کنم آشنایی نمی بینیم. همه افراد با دهان بند و کلاه و لباس های ضخیم خود را تجهیز کرده اند و شناختن یک آشنا در میان آنها کار سختی است. در میان سر و صدای دستگاه فرز، جوش، کوبش بر دل سرد سنگ ها و غبار ناشی از آن که فضا را مه آلود و رمزآمیز کرده، آشنایان مرا می بینند و به سراغم می آیند.

بنکدار درباره چگونگی پیشنهاد این کار و تجربه خاص شان می گوید: "پیشنهاد اولیه از طریق موسسه توسعه تصویر شهر وابسته به سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران به ما داده شد البته به خاطر مستندهای قبلی ما که به زندگی نقاش ها می پرداخت و به نوعی آشنایی ما با هنرهای تجسمی. در این سمپوزیوم پنج مجسمه ساز ایرانی و 15 مجسمه ساز خارجی حضور دارند که در مدت 20 روز، 20 مجسمه می سازند. ماکت این مجسمه ها از کشورهای مختلف فرستاده شده و هیئت انتخاب تعدادی از آنها را انتخاب کردند که برخی از آنها نیامدند و افراد جایگزین جای آنها را گرفتند و کارشان را شروع کردند. ما هم از اولین روزی که سازه ها شکل گرفتند و سوله ها ساخته شدند، تصویربرداری را شروع کردیم تا امروز که این روند همچنان ادامه دارد."

علیمحمدی در خصوص ویژگی این مستند در میان کارهای قبلی شان می گوید: "این کار تجربه تازه ای برای ما بود که در پروسه ای وارد شویم که قرار است 20 مجسمه از مراحل ابتدایی شکل بگیرند و قدم به قدم پیش بروند. به نوعی فیلمی که ما کار می کنیم هم مانند این مجسمه سازی شده و ریتم ما تابع ریتم مجسمه سازی است. در کارهای قبلی مان همیشه همه چیز را از قبل مشخص می کردیم ولی این بار مجبور هستیم تابع شرایط شویم."

بنکدار درباره زمان پایان تصویربرداری، آماده شدن و نمایش فیلم اضافه می کند: "در مورد چگونگی نمایش فیلم باید موسسه توسعه تصویر شهر تصمیم بگیرد، ولی ما طبق قرار قبلی در اردیبهشت ماه کار را تحویل می دهیم. حدود یک ماه برای تدوین، صداگذاری، ساخت موسیقی و میکس وقت داریم."

علیمحمدی ادامه می دهد: "البته از آنها خواستیم حق شرکت دادن فیلم در جشنواره های مختلف را برای ما در نظر بگیرند. در مورد شرایط جوی هم وضعیت متنوعی داشته ایم. از هوای آفتابی، ابری تا برف و ... و از این اتفاق خوشحالیم."

همه چیز در کنار هم به درستی چیده شده تا بنا به خواستم در آستانه ثبت یک اتفاق منحصر بفرد در روند تولید این مستند باشم. همان تأکیدی که به فیلمسازان اثر داشتم و آنها هم حضور راوی نقاش را به نوعی نقطه عطف فیلمشان دانستند و قرار تهیه گزارش را برای امروز گذاشتیم. ولی همه چیز دست به دست هم داد تا چند اتفاق منحصر به فرد دیگر هم با این گزارش ثبت شود.

امروز اولین روز حضور کرین سر صحنه است. وسیله ای الاکلنگ مانند که در فیلمبرداری حرفه ای استفاده می شود. در یک طرف دوربین فیلمبرداری و فیلمبردار قرار می گیرند و در طرف دیگر چند وزنه و جسم سنگین قرار می دهند تا با کمک چند آدم زورمند، فیلمبردار و دوربین بالا بروند و زوایای پنهان کار مجسمه سازها ثبت شود. طبعاً مجسمه هایی برای فیلمبرداری با کرین مناسب هستند که مسطح باشند و قرعه اولین کنش ثبت شونده با کرین به مجسمه ساز ایتالیایی می افتد.

لوکارمو وینو، مجسمه ساز ایتالیایی با مجسمه "معما" از جنس مرمر در شرایط ویژه ای کار می کند. دو پمپ باد کوچک به طور مرتب غبار و ... را از مقابل چشمانش کنار می زنند تا بتواند به کارش ادامه دهد. مجسمه ای به شکل معکب پیچیده که از چند نقطه دارای حفره است و این طرح کلی مجسمه ساز را وامی دارد داخل سنگی به ابعاد 100×140×140 و 40×70×100 سانتیمتر برود و مرتضی پورصمدی، مدیر فیلمبرداری کنش او را ثبت کند و دو فیلمساز با دیدن نمای گرفته شده در مونیتوری که زیر چتر قرار گرفته تا از برف در امان بماند، رضایت خود را اعلام می کنند.

در این فاصله علیمحمدی که فکر می کنم به شدت درگیر موقعیت غریب مجسمه ساز ایتالیایی است اصرار می کند که او به نانی مورتی، کارگردان و بازیگر ایتالیایی شباهت دارد و بنکدار و من به شدت نظر او را رد می کنیم که باعث تعجب او می شود. با دیدن عکس این هنرمند قضاوت را به شما واگذار می کنم که ...

او درباره نحوه انتخاب عوامل حرفه ای و پیش بینی های تکنیکی انجام شده برای ساخت این مستند، می گوید: "شاید ما مثل دیگران فکر نمی کنیم. وقتی قرار است اتفاق بزرگی بیفتد سعی می کنیم بزرگ فکر کنیم. به همین خاطر آدم هایی که برای این پروژه انتخاب شدند، آدم های بزرگی هستند و در انتخاب وسایل و امکانات فنی مانند کرین هم همینطور فکر کردیم."

لوکارمو وینو، مجسمه‌ساز ایتالیایی

مرتضی پورصمدی، مدیر فیلمبرداری، هم در مورد تجربه کار در مستند و البته همکاری با این دو فیلمساز می گوید: "من از نسل فیلمبردارانی هستم که از دنیای مستند وارد سینمای حرفه ای شده ام و هنوز هم دنیای مأنوس من مستند است. این شانس را داشتم که در حوزه مستند با سه نسل کهنسال، میانسال و جوانتر کار کنم. آشنایی من با این دو فیلمساز هم به 11-10 سال قبل برمی گردد در مجموعه "غبار نور" آقای اصلانی که دستیار کارگردان بودند. بعدتر در تجربه های مستقل آنها هم حضور پیدا کردم."

پورصمدی در مورد امتیاز کار با جوانان می گوید: "خوشبختانه نسل جوان امروز یک تفاوت عمده با نسل قدیمی تر دارند و آن هم این است که جسارت خاصی دارند و گرفتار محافظه کاری نیستند. البته من تجربه های خوبی با آقایان تقوایی، اصلانی و ... داشته ام، اما کار با جوانترها این امکان را می دهد که ترکیب جسارت را با موضوع انتخابی شاهد باشم که چطور از فیلتر تجربه من عبور می کند و به اثر نهایی نائل می شود که زبان بصری ویژه ای دارد و نو است. این نو بودن در کارهای کیوان و امید به خوبی بارز است. خوشحالم که می بینم مخاطب آرام آرام با دیدن این تجربه ها ذائقه اش تغییر می کند. امید و کیوان خیلی زود زبان خاص خود را پیدا کردند و این امتیاز مهم کار با آنهاست."

پورصمدی درباره امکانات فنی پروژه اضافه می کند: "از آنجا که کیوان و امید به پلان های پرتحرک و حرکتی علاقه دارند با توجه به اینکه در اسفندماه اکثر تجهیزات در اختیار گروههای مختلف قرار دارد، از ابتدا ریل و تراولینگ و ... داشتیم و امروز هم یک کرین ایرانی ساز به وسایل ما اضافه شد. ان شاء الله این مجموعه پلان های پرتحرک در تدوین هم جواب خوبی می دهد و به نتیجه خوبی منجر می شود."

مجسمه های بعد که با کرین در حافظه این مستند ثبت می شوند، مجسمه های "این خانه ماست" از مجسمه ساز بوسنیایی و "خورشید تمدن" از ترکیه است. اولی ترکیبی از سنگ و شیشه و دومی از سنگ است و شکل مسطح هر دو امکان خوبی به استفاده از کرین برای فیلمبرداری می دهد. هنرمند چینی با مجسمه "صلح در چشم" که از جنس مرمر است یکی دیگر از مجسمه سازانی است که تاب سرما و برف امروز را آورده و در حال کار روی مجسمه ای است که ابعادی برابر 100×250×150 سانتیمتر دارد.

نکته جالب در مورد این مجسمه ساز تسلط نداشتن او به هر زبانی جز چینی است که ارتباط دستیارش و طبعاً فیلمسازان و ... را با او مشکل کرده و خالق زبانی علم و اشاره ای با مخلوطی از زبان ها می شود. هر چند دستیار ایرانی او آشنایی با زبان چینی هم دارد ولی ...

در مورد نحوه انتخاب دستیاران که همه از دانشجویان معماری و هنر هستند کنجکاو می شوم و متوجه می شوم دستیار مجسمه ساز چینی از معدود دستیاران فعال حاضر در سمپوزیوم است. شاید هم شرایط خاص آب و هوایی و ... باعث شده امروز نقش دستیاران به نظر کمرنگ بیاید. نهایتاً مطلع می شوم که دستیاران را دبیرخانه سمپوزیوم از میان دانشجویان هنر و معماری انتخاب کرده که حتماً مستعد بودن آنها و عوامل ظریف دیگری در این انتخاب دخیل هستند.

در میان بارش برف شدید، دستگاه عظیمی را می بینم که نامش اره آبی است و با کمک زنجیر بلند و برنده ای که در مقاطع قطعات سنگ قرار می گیرد، برش در قسمت های مورد نظر ایجاد می کند و از قضا بسیار هم خطرناک است. می شنوم که اگر زنجیر دستگاه در برود، مسافت زیادی را به عقب برمی گردد و احتمالاً هر چیز و هر کس را که به آن برخورد کند ناک اوت می کند. به همین دلیل است که پشت دستگاه موانعی قرار داده اند تا کسی نتواند به محوطه خطر نزدیک شود ... ولی نحوه کار این دستگاه با تمام ظاهر و عملکرد خشنی که دارد به قدری کنجکاوی برانگیز است که چند بار به آن نزدیک شوم تا بببینم سنگ عظیم چقدر در مقابل برندگی اره مقاومت می کند ... این جنگ و مقاومت تا موقع بازگشتم از لوکیشن همچنان ادامه دارد.

بلندگوی محوطه کارگاه با چند زبان مختلف اعلام می کند که برای زمان صرف نهار، برق کارگاه قطع می شود و همین فرصت باعث می شود بیشتر متوجه سرما و شرایط سخت کار بخصوص برای گروه فیلمبرداری شوم. محل صرف نهار گروه فیلمسازی با نهارخوری گروه مجسمه سازها متفاوت است. هر چند برای دو کارگردان کارت ورود به سالن فراهم شده، ولی آنها ترجیح می دهند در کنار گروهی باشند که لحظه به لحظه تلاش برای ثبت حاصل کار مجسمه سازها در شرایط سخت را کنار هم می گذرانند.

غرفه ای که مشابه غرفه های کار مجسمه سازهاست به گونه ای محصور شده که ضلع چهارمش باز است و البته از میان منافذ سقف و ... با کوچترین باد، برف به داخل منتقل می شود و تنها بخاری برقی که باید این غرفه را گرم کند، تمام امکانات داخل غرفه است. اما گرمای حضور دوستان و خسته نباشیدی که نثار هم می کنند تنها عاملی است که فضای سرد و یخزده را مملو از گرمای حضور می کند. والا به محض خروج از این جمع است که متوجه می شوم از سرما بی حس شده ام.

بعد از نهار فرصتی پیش می آید تا نگاهی از لانگ شات به فضای کارگاه بیندازم و متوجه حضور لیفتراک و جرثقیل عظیم الجثه شوم. لیفتراکی که گاه و بیگاه در اطرافمان می چرخد بیشتر برای جابجا کردن قطعات کوچک سنگ استفاده می شود و جرثقیل بزرگی که حضورش در کارگاه خودنمایی می کند برای جابجا کردن سنگ ها و قطعات بزرگتر است. یکی از این مجسمه های بزرگ که جابجا کردنش با جرثقیل امکانپذیر است، "گردونه مهر" محمدرضا ذبیحی زاده، مجسمه ساز ایرانی است. مجسمه ای از جنس آهن با ابعاد 200×150×250 سانتیمتر.

مجسمه "گردونه مهر"

ثبت کنش این مجسمه ساز ایرانی از آنجا اهمیت پیدا می کند که راوی نقاش، محمد رحیمی هم سه پایه و وسایلش را می چیند تا با ذغال، طرحی از این مجسمه بکشد ... یک اولین اتفاق دیگر که برای هنرمند نقاش هم تجربه منحصر به فردی است ... در میان برفی که هر لحظه شدت می گیرد و دستان سرخی که با سیاهی ذغال ترکیبی غریب می سازند، طرح "گردونه مهر" روی کاغذ هم ثبت می شود، در حضور گروهی که انگار برف و سرما عادی ترین شرایطی است که برای انجام کار دچارش هستند.

علیمحمدی درباره کارکرد و نحوه حضور راوی در این مستند که به نوعی مولفه تکرار شونده مستندهای آنها است، می گوید: "راوی کارکرد چندگانه ای در این فیلم دارد. بخشی از آن مربوط به آغاز فیلم است که با حضور او در سالن سینما آغاز می شود. راوی و ما در حال تماشای یک فیلم خبری هستیم که اطلاعات اولیه در مورد سمپوزیوم مجسمه سازی را می دهد. با این شیوه وارد فضای مجسمه سازی می شویم که راوی هم در این بخش حضور دارد. گاهی صدایش بصورت نریشن روی تصاویری می آید که خودش هم حضور دارد و در حال نقاشی از کار مجسمه سازهاست. گاهی هم در فضاهای مختلف شهری حضور دارد چون این اتفاق در شهر تهران می افتد ... تهران در این فیلم برایمان مهم است."

محمد رحیمی، هنرمند نقاش که تجربه فیلم کوتاه، تئاتر و ... هم دارد، درباره تجربه حضور در کار مستند و نقش چندگانه ای که به عهده دارد، می گوید: "من نقاشی فیگوراتیو کار می کنم. وقتی دوستم مهدی احمدی (بازیگر) پیشنهاد داد که با این پروژه همکاری کنم، پیش فرضی نداشتم که باید چکار کنم. تا اینکه در موقعیت قرار گرفتم و برایم جذابیت پیدا کرد. چون تا امروز با چنین پروژه عظیمی برخورد نکرده بودم که قرار باشد همزمان از فعل این همه مجسمه ساز طراحی کنم. برخورد دو نوع هنر تجسمی یعنی مجسمه سازی و طراحی و نهایتاً فیلمی که از این تعامل ساخته می شود برایم جذابیت دارد."

رحیمی در مورد نوع کارکردی که از مواد اولیه انتخابی برای نقاشی هایش می گیرد، می گوید: "هر نقاش قبل از آغاز به کار به متریال خاص خود فکر می کند. مثلاً طراحی از یک مجسمه ساز را با آبرنگ انجام دادم و امروز دیدید که با ذغال طراحی کردم. متریالی انتخاب می کنم که احساس کنم با فضای کار، حجمی که ثبت می شود و کنش مجسمه ساز، متناسب است. تا امروز در کار بیشتر از فعل من استفاده شده و بخش های روازی هنوز تصویربرداری نشده است."

محمد رحیمی در خصوص وجه غالب غیرپیش بینی بودن در این مستند و جلوه آن در نقش و حضور خودش اضافه می کند: "برای من زندگی به همین شکل است و هیچ وقت آینده ای برای آن متصور نیستم و می گذارم تا شکل بگیرد. نقاشی من از جنسی است که می گذارم اتفاق بیفتد و به "مدیریت اتفاق" عادت دارم. فکر می کنم این ویژگی فیلم مستند ما به نوعی برخاسته از ویژگی خود هنر مجسمه سازی است."

نمی دانم چرا بیشتر غرفه های محوطه پشتی خالی از حضور مجسمه سازان هستند. هر چند کار برخی هم به سرانجام خاصی رسیده؛ مثلاً یکی از معدود مجسمه های چوبی در این محوطه قرار گرفته که البته مجسمه ساز آن حضور ندارد یا مجسمه "شبکه" از هنرمند بوسنیایی که از جنس کابل آبی و تقریباً تمام شده است.

وقتی فکر می کنم مجسمه های برگزیده قرار است در میادین شهر تهران نصب شوند به یاد این گفته فیلمسازان می افتم که تأکید دارند شهر تهران در این فیلم مستند حضور پررنگی داشته باشد. چون به نظر می آید میزبانی است که همه مهمانان برای مقبول افتادن در نظرش و به نوعی زیباتر کردن آن بسیج شده اند. تهران و میادینش ... میزبان مجسمه سازان و مجسمه هایی از سراسر جهان.

"تندیس ها": مرتضی پورصمدی مدیر تصویربرداری، مهدی صالح کرمانی صدابردار، محمد رحیمی روایتگر، حامد حامدی خواه مجری طرح و مدیر تولید، میثم شاه بابایی برنامه ریز و دستیار اول کارگردان، رسول تنهایی دستیار اول تصویربردار، بهزاد و سیامک نایب آقا گروه کارگردانی، حمید یوسف پور و عباس نظام دوست و رضا کیانی و میلاد طینت فام گروه تصویربرداری، محمد نظیفی تدارکات و کیوان علیمحمدی و امید بنکدار طرح، گفتارنوشت، پیوند و کار.

ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ

گزارش از سحر عصرآزاد

کد خبر 456278

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha