۲۱ اسفند ۱۳۹۷، ۱۵:۴۹

پژوهشگر دانشگاه ماربورگ آلمان عنوان کرد؛

راهبردهایی برای گفت‌وگوی میان‌ایمانی در عصر پسا-حقیقت

راهبردهایی برای گفت‌وگوی میان‌ایمانی در عصر پسا-حقیقت

گفت‌وگوی میان‌ایمانی احترام به دیگر حقایق را ضروری می‌سازد.چنین احترامی در عصر پساحقیقت دشوار است. این دشواری به‌خاطر این واقعیت است که پساحقیقت خود نشان‌دهندۀ حالتی از حقیقت واژگون است.

به گزارش خبرنگار مهر، متن زیر، مشروح سخنرانی اصفا ویدیانتو، پژوهشگر علوم سیاسی دانشگاه ماربورگ آلمان با موضوع «امکان (عدم امکان) گفت‌وگوی میان‌دینی در عصر پسا-حقیقت» است که در همایش بین المللی «هم گرایی و واگرایی» در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی ایراد شده است؛

یکی از موانع اصلی در ایجاد و تثبیت گفت‌وگو و هماهنگی میان اعضای جوامع دینی عبارت است از تکثر دعاوی حقیقت، دعاوی‌ای که با یکدیگر در تناقض‌اند. بعضی از اعضای جوامع دینی دریافتی انحصارگرایانه از حقیقت دارند، و در نتیجه برای به رسمیت شناختن دیگر حقیقت‌ها مجالی نمی‌دهند. چنین مشی انحصارگرایانه‌ای در پیشرفت وحدت‌گرایی میان ادیان، مانع ایجاد می‌کند درحالی‌که وحدت‌گرایی میان ادیان مهم است؛ در سطح کلان، برای صلح جهانی، و در سطح خرد، برای امکان تداوم ملت‌سازی. ظهور عصر پساحقیقت، ماهیت و آیندۀ گفت‏‬ وگوی میان‌دینی را پیچیده می‌کند.

ظهور عصر پساحقیقت، ماهیت و آیندۀ گفت‏وگوی میان‌دینی را پیچیده می‌کند. این عصر جدید به عواطف و باورهای فردی، در مقایسه با واقعیت‌های موجود در سنجش اطلاعات، چشمگیرتر از همه در رسانه‌های اجتماعی، ارزش و وزن بیشتری می‌دهد. یک پاره اطلاعات، حقیقت سنجیده شده است، مشروط به اینکه با باور و عواطف افراد مطابق باشد. بنابراین، در عصر پساحقیقت، در نتیجۀ چند دستگی و قطبی شدن برداشت‌های متکثر از حقیقت، پراکندگی و تجزیه شدن درون جامعه تشدید می‌شود.

این مقاله به سه معضل توجه می‌کند:

الف) عصر پساحقیقت به چه شیوه‌هایی گفت‌وگوی میان ادیان را به چالش می‌کشد؟

ب) برای مواجهه با چالش‌های گفت‌وگوی میان ادیان در عصر پساحقیقت، چه نوع خط‌مشی‌هایی باید اتخاذ شود؟

ج) دورنمای وحدت‌گرایی میان ادیان در عصر پساحقیقت چیست؟

حقیقت و گفت‌وگوی میان‌ایمانی

این گفتۀ هانس کونگ که «هیچ صلحی بین ملت‌ها بدون صلح میان دین‌ها محقق نمی‌شود»، به‌روشنی نقش حیاتی ادیان در ساختن صلح جهانی را ثابت می‌کند. این از آن حیث است که دین یکی از مهم‌ترین هویت‌های مردم را می‌سازد. فعالیت‌های میان‌ایمانی نسبت به این اهداف آگاه است و در نتیجه برای تحقق گفت‌وگو میان اجتماعات ایمانی برخی سازماندهی‌های ضروری را ایجاد می‌کند تا بتواند همزمان با ارتقا همکاری میان اجتماعات ایمانی تنش میان آن‌ها را از میان ببرد. آن‌ها همچون اتصالاتی عمل می‌کند که ساختار مدنی درون دولت-ملت‌های چندایمانی را تقویت می‌کنند.

هولند و والکر (۲۰۱۸: ۱۹) اهمیت گفت‌وگوی میان‌ایمانی را برجسته ساخته‌اند. او می‌گوید، «گفت‌وگوی میان‌ایمانی از شرکت‌کنندگان می‌خواهد تا به‌طور مشخص در حوزۀ دیگری‌بودگی دینی درگیر شده و به تفاوت‌ها و تنوعات توجه کنند. عنصری ضروری در گفت‌وگوی میان‌ایمانی گشودگی برای امکان تغییر منظرِ شخص درباب موضوعی مشخص در نتیجۀ تعاملی اصیل و صادقانه است.» او ادامه می‌دهد که، «شرکت‌کنندگان به‌واسطۀ گفت‌وگوی میان‌ایمانی درحال ارتقای مهارت‌های ارتباط‌گیری با دیگر مردم هستند که شامل نیاز آنان به قرابتی توأم با احترام و داوری است.»

طریقه‌های گفت‌وگوی میان‌ایمانی

الف) غیررسمی

زمانی گفت‌وگوی غیررسمی درمی‌گیرد که مردمی با ادیان متنوع برای بحث درباب موضوعی که دغدغۀ مشترک است کنار هم جمع می‌شوند، موضوعی مثل دیدگاه هر عضو درباب ازدواج.

ب) نهادی

تجمع نهادی با تمهیدات بیش‌تر محقق می‌شود، تمهیداتی مثل انتخاب نمایندگان و برنامۀ کاری آماده

ج) روشن‌فکری

گفت‌وگوی میان‌ایمانی روشن‌فکرانه زمانی رخ می‌دهد که شخص از مهارت‌های تحقیقاتی و اطلاعاتی که از رشته‌های گوناگون به‌دست آمده بهره می‌گیرد تا تحلیل کند و اهداف جنبش میان‌ایمانی را بارور سازد (Kollar 2016: 8)

موانع گفت‌وگوی میان‌ایمانی

الف) پیش‌فرض‌ها، پیش‌داوری‌ها و تعصب در جانب هر یک از اطراف گفت‌وگو

ب) اعضای یک دین ممکن است سنت ایمانی خود را به طریقی کاملاً مخالف تفسیر کنند (Penaskovic 2016)

عصر پسا-حقیقت

عصر مرگ خبرگی؟

عدالت‌خواهی در صدور فتوا: اقتدار دینی تقسیم‌شده

عصر پسا حقیقت: عصر پسافاکتوریل: پیشادجال؟

واقعیت عینی> احساس و باور شخصی: شکل‌گیری عقیدۀ عمومی

فریب: پذیرفته می‌شود اگر طلب باوری شخصی / احساسی داشته باشد.

قطبی‌شدن درون جامعه – تأیید باورهای آن‌ها

فریب: ابزاری هویت سیاسی-سیاسی‌شدن.

پساحقیقت به‌مثابۀ «چیزی مزخرف»: بازنمودی اشتباه، نیمه‌حقیقت، دروغ‌های ظالمانه (Ball 2017)

پساحقیقت به‌مثابۀ مداخله یا محدودیت؟

عصر پسا حقیقت: عصر پسافاکتوریل؟

پساحقیقت مرتباً به‌عنوان حکایت‌کننده از «پسا-واقع» دانسته می‌شود. ولی مسئله دربارۀ این نیست که واقعیت‌ها بی‌فایده‌ند، بلکه مسئله صرفاً بر سر این است که طول می‌کشد واقعیت‌ها بتوانند تجمیع شوند و تبدیل به استدلالی مغلوب‌کننده شوند. «حقیقت» با «باورپذیربودن» جایگزین شده است.

ملقۀ جنبش‌های پوپولیستی در رسانه‌های اجتماعی مرتباً توسط سیاست پساحقیقت به‌کار گرفته می‌شود.

خب که چه؟

تقوای فردی، پرهیزکاری دیجیتال، و پرهیزکاری مدنی-اجتماعی و ژورنالیستی شدن توجیه-اجتماع توجیه.

پساحقیقت: چالش‌هایی برای گفت‌وگوی میان‌ایمانی

نیچه: «عقاید دشمنان خطرناک‌تری برای حقیقت هستند تا دروغ‌ها».

عقاید نشانه‌های موقف الهیاتی انحصارگرایانه است. در بستر عصر دیجیتال، این عقاید و باورها (توسط سیاست‌مداران) به‌کار گرفته می‌شوند تا بتوان از اطلاعات جعلی با مقاصد سیاسی پنهان حمایت شود. این سیاست‌مداران از ظهور پساحقیقت آگاه هستند، که در آن اطلاعات به‌مثابۀ حقیقت لحاظ می‌شوند، نه بدین خاطر که مطابق عمل‌ها هستند، بلکه بدین خاطر که همراستا با عقاید و باورهای مردم است.

توهم و مکانیزم‌های سپربلاگون معطوف سرزنش دیگران به‌عنوان بخشی از مشکل هستند. این ویژگی‌ها در عصر پساحقیقت متداول‌ند، و برسازندۀ نتیجه‌ای هستند که در آن پاره‌ای اطلاعات در تطابق با باور و تمایلات شخص درک می‌شوند.

مکانیزم‌های سپربلاگون نشان‌دهندۀ ضعفی در درک جامع و همدلی است. این مکانیزم‌ها آیندۀ گفت‌وگوی میان‌ایمانی را تهدید می‌کند.

پیش‌داوری‌های پرورش‌یافته یکی از چالش‌های اصلی گفت‌وگوی میان‌ایمانی در عصر پساحقیقت است. در عصر پساحقیقت پیش‌داوری‌های مردم عمدتاً توسط سیاست‌مداران پرورش یافته و مدیریت می‌شوند (تا رأی آن‌ها بیشینه شود.) سیاست‌مداران پیش‌داوری‌ها و جهل را به‌عنوان سرمایه‌ای درنظر می‌گیرند که در جهت اغراض سیاسی می‌توان از آن‌ها استفاده کرد. این‌گونه سیاست‌ورزی ناخواسته چندفرهنگ‌گرایی و بهزیستی جامعه را تهدید می‌کند.

در عصر دیجیتال ما ظهور «اقتدارهای جدید دینی» را شاهد هستیم، یعنی آن شخصیت‌های دینی که تعداد زیادی دنبال‌کننده در رسانه اجتماعی دارند و در نتیجه نشان‌دهندۀ اقتدار جدید هستند. بسیاری از این اقتدارهای دینی دانش و تمرین کافی در دین خود ندارند، ولی به‌خاطر پیام‌ها و پست‌های جذاب‌شان در بین کاربران محبوبیت دارند. به‌علاوه، عموماً دانش کافی از آموزه‌های دیگر سنت‌های دینی ندارند (Asfa Widiyanto 2018).

به خاطر این دلایل، اقتدارهای جدید دینی عموماً مسئله‌ای برای وحدت‌گرایی میان‌ایمانی ایجاد می‌کنند. آن‌ها به‌خاطر نداشتن علم به عمق سنت‌های دینی خودشان کاملاً به معنای ظاهری آموزه‌های خود ارجاع می‌دهند. چنین تفسیر ظاهری‌ای از حقیقت باعث می‌شود این اقتدارها در درک حقیقت به‌سوی معنایی انحصارگرایانه سوق بیابند. اقتدارهای جدید دینی با این دانش دینی سطحی و و فقدان سواد میان‌ایمانی تمایل به تحریک تنش میان اجتماع‌های ایمانی دیگر دارند. (Widiyanto 2018)

راهبردهایی برای گفت‌وگوی میان‌ایمانی در عصر پسا-حقیقت

آموزش عالی می‌تواند به‌عنوان یکی از پیش‌برندگان گفت‌وگوی میان‌ایمانی عمل کند. این به‌خاطر موقعیت خاص آموزش عالی است. والت (۲۰۱۱) اشاره می‌کند که «سخت‌گیری فرایند علمی و ارزش‌های محوری آکادمیک باید به محققان دانشگاهی نقشی ارزشمند به‌خصوصی در گسترۀ مباحثۀ عمومی بدهد.»

استدلال‌ورزی انتقادی و «گفت‌وگوی مدنی» سرمایه‌هایی اصلی‌ای هستند که آکادمیا دارای آن است. این سرمایه‌ها به دانشگاهیان اجازه می‌دهند تا گفت‌وگوی ثمربخشی با دیگر اجتماعات دینی داشته باشند. همچنین این سرمایه‌ها مانع از گرفتار شدن به پیش‌داوری درباب دیگر اجتماعات دینی و فریب اینترنت می‌شوند. آنان تمایلی برای ملحق شدن به جامعۀ قطبی‌شده ندارند، چون اصلی‌ترین دغدغۀ آنان خیر عمومی است (Widiyanto 2019).

گفت‌وگوی میان‌ایمانی یگانه مسئولیت دانشجویان «مطالعات میان‌دینی» نیست. دانشجویان و محققان دیگر رشته‌ها هم با شدت و شجاعت متنوع فرصت و مسئولیت گفت‌وگو را دارند. درگیری آکادمیا و تنوع دینی از یک سو می‌تواند کثرت‌گرایی درون جامعه را تقویت کرده، و از سوی دیگر، «جهان‌وطنی» و دانش «متعادل‌شده» ایجاد کند.

گفت‌وگوی میان‌ایمانی احترام به دیگر حقایق را ضروری می‌سازد. با این حال، چنین احترامی در عصر پساحقیقت دشوار است. این دشواری به‌خاطر این واقعیت است که پساحقیقت خود نشان‌دهندۀ حالتی از حقیقت واژگون‌شده است. درنتیجه پساحقیقت دربرابر «حقیقت احترام‌آمیز» می‌ایستد. مک‌اینتایر (۲۰۱۸) اشاره می‌کند که ما در حقیقت احترام‌آمیز باید «آن روش‌های پژوهش –مثل علم- را که به‌طور معمول به باور منتهی شده‌اند را بپذیریم.»

گفت‌وگوی میان‌ایمانی نیازمند احترام به دیگر باورها است. با این حال، این احترام در عصرپساحقیقت دشوار است. این دشواری به‌خاطر این واقعیت است که بسیاری از مردم به باورهای خود می‌چسبند، حتی پاره‌ای اطلاعات در تناسب با باورها و احساسات شخصی فرد سنجیده می‌شوند. بنابراین باید گفت‌وگوی میان‌ایمانی توسط اقلیت کوچکی (خواص) ارتقا یابد، و دارای توانای گوش دادن، تعویق داوری و احترام به دیگران می‌شود. امید است که این امور بتوانند تأثیر مثبت در جامعه داشته باشند، و به‌عنوان الگوهای اصلی لحاظ شوند (Widiyanto 2019).

اگر در ارتباط با ایمان خود به بلوغ نرسیده‌ایم، چگونه می‌توانیم به مسائل میان‌ایمانی بپردازیم؟

اگر قادر به حل مسائل خود نیستیم، چگونه می‌توانیم مسائل ملت‌ها، اجتماعات و دین‌ها را حل کنیم؟

اهل سنت و شیعیانی که به در زمینۀ ایمان خود به بلوغ رسیده‌اند به‌صورت بالقوه گفت‌وگوی میان‌ایمانی را پشت‌سرگذاشته‌اند، و احتمالاً به گفت‌وگوی ایمانی و وحدت‌گرایی می‌انجامند.

ما باید به راهبردهای پرورش همدلی در عصر پساحقیقت مجدداً فکر کنیم. این بدان خاطر این واقعیت است که در عصر پساحقیقت همدلی امری ذاتی است. ارتباطات مجازی در چارچوب دیجیتال به کاربران اجازه می‌دهد تا از فاصله‌های دور با هم بحث کنند. این شکل از ارتباط کارآمد است، ولی بعضاً مسئله می‌آفریند زمانی که مردم درگیر در بحث همدل نبوده و به‌صورت انتقادی استدلال‌ورزی نکنند. بدون همدلی مردم اطلاعات را در تناسب با باورها و احساس شخصی ارزش‌گذاری می‌کنند. آنان همچنین تمایل دارند که دیگر مردم را در تناسب با کلیشه‌های خود درک کنند. ملاقات دائمی با مردمی از دیگر سنت‌ها می‌تواند کلیشه‌ها را تقلیل دهد.

مدرنیسم و گفت‌وگوی میان‌ایمانی در عصرپساحقیقت

جهان نیازمند وسطیه (اعتدال) است، که برای پرورش گفت‌وگوی بین‌دینی مهم است. این وسطیه بر داشتن اطلاعاتی متعادل، پیشبرد تفکر متعادل و ایجاد دانشی متعادل دلالت دارد. چیزی که هر اجتماع دینی بدان نیازمند است پرورش اعتدال (و اگر ممکن بود تشریح الهیاتی اعتدالی) است که می‌تواند به‌عنوان بنیان وحدت‌گرایی میان‌ایمانی عمل کند. ارزش اعتدال نه صرفاً همچون فرهنگ دینی، بلکه می‌تواند آن را به فرهنگ دانش بدل ساخت. راه میانه و اعتدال می‌تواند همچون سرمایه‌ای برای تولید دانشی متعادل و بیناسوژگی عمل کند. اعتدال علیه سیاست‌زدگی علوم است که از جمله آن‌ها علوم دینی و اسلامی است. این امر دارای اهمیتی به‌خصوص مشخصاً در عصر پساحقیقت است، تا بتوان [به‌وسیلۀ آن] با برخاستن جامعۀ پساحقیقت و مرگ جامعۀ خبرگان مخالفت کرد (Widiyanto 2018).

دورنمای وحدت‌گرایی میان‌ایمانی

براین‌اساس آیندۀ گفت‌وگوی میان‌ایمانی وابسته به قدرت کنش‌گران جامعۀ مدنی است که می‌توانند تنش و قطبی‌سازی درون جامعه را تعدیل کنند. به‌طور سنتی اقتدارهای دینی مستقر وظیفۀ مواجهه با اقتدارهای دینی جدید را دارند، چون اگر به‌صورت سنتی با اقتدارهای دینی مستقر تعدیل نشوند ممکن است این اقتدارهای جدید برای وحدت‌گرایی میان‌ایمانی مسئله بیافریند.

درنتیجه اقتدارهای دینی‌ای که به‌صورت سنتی مستقر هستند در عصر پساحقیقت لازمند. با این حال، آن‌ها باید راهبردهای خود را تغییر دهند تا در رسانۀ اجتماعی مقتدر شوند. آن‌ها با ترویج فعالانه ایده‌های خود در اینترنت باید وساطت خود را بیشنه کنند. دغدغۀ آن‌ها در عوض صرف محبوبیت، خیر عمومی برای مردم و اجتماع ایمانی است.

اگر افراد کافی چه‌به‌صورت آفلاین یا آنلاین مدنیت خود را حفظ کنند، آیندۀ درخشانی برای گفت‌وگوی میان‌ایمانی در عصر پساحقیقت وجود دارد. مدنیت در عصر پساحقیقت نادر شده است، چون مردم معطوف به باورها و احساسات خود شده‌اند و در نتیجه در لحظه به‌سادگی اطلاعات و مردمی که فقط از آن‌ها متفاوت هستند را نادیده می‌گیرند. مدنیت می‌تواند دربردارندۀ بنیانی برای گفت‌وگوی میان‌ایمانی باشد و به‌صورت مثبتی در جهت تعمیق وحدت‌گرایی و همکاری میان‌ایمانی کمک کند (Widiyanto 2019).

•دورنمای وحدت‌گرایی میان‌ایمانی تا حدودی هم وابسته به محققانی است که گفت‌وگوی میان‌ایمانی روشنفکرانه را پی می‌گیرند.

•به‌منظور پیگیری گفت‌وگوی میان‌ایمانی روشنفکرانه لازم است محققان برخی مهارت‌ها را داشته باشند که مهم‌ترین آن‌ها «وسطیه» (اعتدال)، شک سازمان‌یافته و بی‌طرفی است. تعهد آن‌ها باید نسبت به خیر عمومی و صلح جهانی باشد. آنان صرفاً از روی کنجکاوی و بدون توجه مناسب به خیر عمومی و بهزیستی انسانیت تحقیق و تألیف نمی‌کنند (Widyanto 2019).

کد خبر 4566434

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha