به گزارش خبرنگار مهر، این فیلمساز با ساخت فیلم "بدوک" کار خود در سینما به عنوان کارگردان را آغاز می کند. وی با تولید این اثر نشان می دهد که هر چند به مسایل و موضوع های اجتماعی علاقمند است، اما همواره به این مسئله توجه خاص دارد که وجود اخلاقیات در جامعه از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است و توجه به آن از بسیاری مشکلات و خلافهای جامعه جلوگیری می کند. این وجه از آثار این فیلمساز باعث می شود تا حدودی آثارش نیشدار و حتی تلخ به نظر برسد.
توجه به مسایل اخلاقی در فیلمهای بعدی او تبلور بیشتری پیدا می کند. در فیلم "بچه های آسمان" تلاش پسری نوجوان برای گرفتن جایزه دوم یک مسابقه دیده می شود تا خواهرش صاحب کفش شود. این اتفاق در حالی به وجود می آید که اطرافیان بزرگسال این کودکان نسبت به فعالیت و تلاش این پسر کاملا بی اطلاع هستند. از سوی دیگر، آنچه این پسر را مجبور به چنین تلاش و فداکاری می کند، احساس مسئولیت نسبت به این است که به طریقی در از بین رفتن کفش خواهرش خود را مسئول می داند و از برملا شدن این موضوع و گرفتاری بیش از پیش پدرش پرهیز می کند.
در فیلم "رنگ خدا" نیز به نوعی فیلم سعی می کند توجه به معلولین جامعه را نشان دهد. کودک نابینای فیلم با بی توجهی پدرش مواجه می شود. این موضوع در ادامه داستان به شکلی ادامه پیدا می کند که پدر آرام آرام از رفتار نامناسب خود آگاه می شود. هر چند این اتفاق دیرهنگام به وجود می آید. این فیلم به بزرگترها و افراد مختلف جامعه یادآور می شود که باید نسبت به افراد کم توان توجه بیشتری نشان بدهند. در این صورت جامعه با آرامش بیشتری مواجه می شود.
فیلم کوتاه "خدا می آید" نیز به نوعی با نشان دادن معصومیت و رابطه بسیار لطیف دو کودک با خداوند باز هم به نبود مسایل اخلاقی در جامعه و بی توجهی نسبت به افراد فقیر و دور از امکانات و تکنولوژی اشاره می کند. در این اثر فیلمساز به بیننده اش یادآور می شود که همواره باید نسبت به سایرین احساس مسوولیت داشته باشد. فیلم سینمایی "باران" نیز این مسئله را به گونه ای دیگر مطرح می کند. اما این بار مسایل عاطفی و احساسی جوانی و به نوعی عشق را هم دخالت می دهد تا به نوعی اثر بار دراماتیکی و جذابیت و مخاطب پسندی بیشتری پیدا کند.
فیلم سینمایی "بید مجنون" توجه به مسایل اخلاقی در جامعه را بیش از پیش مطرح می کند و به صورت پر رنگی مورد توجه می دهد. اما در این زمینه دچار شعارزدگی یا گفتن مسایل دشوار و پیچیده نمی شود. بلکه با طرح داستان زندگی یک استاد دانشگاه به نام یوسف که نابیناست و در عرصه عرفان و ادبیات به تحقیق و تدریس می پردازد و بر اثر عمل جراحی بینایی خود را به دست می آورد و در اندک زمانی دچار تردید در همه آن چیزهایی می شود که تا آن لحظه به دست آورده است. نوعی حرکت از مسایل معنوی و درونی به مسایل مادی و کم ارزش که عشق به یک دختر با چهره امروزی نماد مشخص این احساس می شود.
این فیلم سعی می کند در وجهی عمیق به این مسئله بپردازد که چگونه یک انسان با داشتن اندیشه و سواد کافی و اطلاعات در مورد مسایل معنوی و عشق و عرفان، به خاطر نداشتن پشتوانه کافی در توجه به اخلاقیات، با یک نگاه عاشق دختری می شود که از هیچ نظر با او سنخیت ندارد و این اتفاق کار را به جایی می رساند که زن و دخترش او را ترک می کنند و مادرش بر اثر این ماجرا از دنیا می رود. هر چند باز هم نبود همان پشتوانه مسایل اخلاقی باعث می شود که هیچ تغییر جدی در روحیات این مرد به وجود نیاید.
شخصیت اصلی "بید مجنون" در بدو ورود با مسایل مادی مواجه می شود. یعنی دایی او که بیش از سایرین در زندگیش تاثیرگذار بوده است، سعی در پولدار کردن او دارد یا همسرش بیش از هر چیز به آسایش مادی وی توجه می کند و نیازهای مردانه و احساسات انسانی او را مد نظر ندارد. البته فیلم بیش از همه یوسف را به عنوان انسانی بی اعتقاد و سطحی مورد سرزنش قرار می دهد. نماینده ای از همه افرادی که میان هوس و نیازهای واقعی شان به دنبال خواسته های سطحی شان هستند.
نظر شما