به گزارش خبرنگار مهر، حسن محدثی گیلوایی استادیار گروه جامعه شناسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی عصر روز گذشته ۱۸ خردادماه در نشست بازخوانی روایت داریوش شایگان از شاعرانگی ایرانیان درباره «فقدان حضور: منظومه معرفتی مخرّب ایرانیان» به ارائه سخن پرداخت.
وی با بیان اینکه اگرچه نگاه ایده الیستی به تاریخ نگاه معتبری به نظر نمیرسد، اما نمیتوان سهم ویژه منظومه معرفتی یک قوم و ملت را در تاریخ آن نادیده گرفت، گفت: شگفتا که در پنج گنج حضور (شایگان، ۱۳۹۵) فقدان حضور می بینم؛ فقدان حضوری که شاعرانگی ایرانیان هم در آن سهمی داشته است، زیرا قوامبخش مؤلفه ای از منظومه معرفتی ایرانیان بوده است.
محدثی افزود: از منظومهای سخن می گویم که ذهن و زبان ایرانی را در سیطره جهان فرامحسوس قرار داده است و او را از اقامت در این جهان و کندوکاو در آن و دست کاریِ آن باز داشته است. این منظومه معرفتی که شاعرانگی انسان ایرانی و فرهنگ ایرانی نیز مقوّم آن بوده است تا آنجا پیش رفته که انسان فرهیخته ایرانی را چه در ادبیات و چه در فلسفه و چه در عرفان به سوی استحالۀ تمامی حواس خود پیش برده است.(همان: ۱۲۷)
وی با بیان اینکه انسان ایرانی در این منظومه معرفتی همواره مشتاق ملکوتی است که عالم مادی در برابر آن سرابی بیش نیست.(همان: ۱۲۹)، گفت: حضوری که شایگان از آن سخن گفته در حقیقت روی دیگر بی حضوری است، زیرا هر بار انسان به فراروی از این جهان دعوت شده است؛ مثلاً انسان کامل در حماسه فردوسی کسی است که وقتی به اوج کمال میرسد که با دعوت سروش به سوی جهان مینوی رهسپار میشود.(همان: ۲۷)
استادیار گروه جامعه شناسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی تصریح کرد: آنچه شایگان را به ستایش واداشته آیا نمیتواند مایه ملامت و سرزنش نیز باشد؟ آیا آنچه چنین ایرانیان را مقهور و مسحور نبوغ گرانمایۀ شاعرانشان ساخته که دمی از حضور فعال آنان غافل نمیمانند و به اعماق سرشتشان رسوخ کرده و سایهای سنگین بر کل جهان بینی آنان افکنده است، (همان: ۱) نمیتواند در فقدان حضور ایرانی در کاروان عمارت کننده جهان ذی مدخل تلقی شود؟ وقتی شایگان از روی تحسین میگوید رفتاری که ایرانیان با بزرگان شعر و ادب خویش دارند، در هیچ تمدن دیگری از دنیا نظیر ندارد.(همان: ۳)
وی اظهارداشت: آدمی ناخواسته به یاد پیرمرد خنزرپنزری بوف کور هدایت و کوزه اش میافتد. شایگان گرچه از پنج گنج حضور سخن گفته، اما در عین تحسین پنج شاعر بزرگ و تحسین و تمجید انسانِ ایرانی، هوشیارانه لحظهای از مستیِ تحسینِ خویشتنِ ایرانی سر بلند میکند و از تیغ دو دمی سخن میگوید که لبۀ دیگرش تفکر آزاد را نشانه میگیرد و در نهایت به قیدی دست و پاگیر بدل میشود.(همان: ۳)
وی تأکید کرد: همین هوشیاری شایگان است که به منتقدِ اثر او اجازه میدهد در ذیل سخنان او به نحوی جسارت آمیز از منظومه معرفتی مخرّب ایرانیان سخن بگوید؛ منظومه معرفتی ای که به نظر میرسد به سهم خویش نهال تفکر تجربی- تحلیلی را در این سرزمین خشکانده است.
نظر شما