به گزارش خبرنگار مهر، حسینعلی رمضانی، مدرس دانشگاه و پژوهشگر علوم انسانی در یادداشتی با عنوان «بحران اشتراکگذاری بدن زن در جامعه و کوچ عفّت از سرزمین غیرت و ناموسپرستی» به مسئله حجاب و عفاف پرداخته است؛
عشق را با مستوری سنخیت است. عشق با سِرّ و شب و تاریکی عهدی دارد، عهدی که در آن چشم کثرتبین در روز به گوش وحدتشنو میل مییابد. در آن سو عقل قیاسگر را با برهنگی، سنخیتی از زمان خلقت است. عقل با مسأله و روز و روشنایی عهدی دارد، عهدی که در آن چشم و گوش، توأمان در کثرت دائمی به سر میبرند. شب، عشق و روز، عقل است. شب در وحدت شنیدن و گفتنها در معاشقه بین اجزای هستی بوده که"إِنَّ نَاشِئَةَ اللَّیْلِ هِیَ أَشَدُّ وَطْئًا وَأَقْوَمُ قِیلًا" و روز در نشور و حرکت دائمی آنها، به سوی زوال و کمال به سر میبرد. شب و تاریکی حامل و حاوی "اسرار مگوی" عالم هستی است و آنکه شب را شنید، چشم را بر کثرت هستی بست. او در شب قیام میکند و قدر شب را خوب میداند که "یَا أَیُّهَا الْمُزَّمِّلُ *قُمِ الَّیْلَ إِلَّا قَلِیلاً * نِّصْفَهُ أَوِ انقُصْ مِنْهُ قَلِیلاً أَوْ زِدْ عَلَیْهِ".
زن همه ناز و مرد سرتا پا نیاز است. زن نماد عشق و مرد نماد عقل است. این دو در کنار هم ایمان را کامل میکنند، یکی گرمای عشق و دیگری سرمای عقل را با هم به کمال میرسانند. مرد را در عقل قیاسگر آن باید شناخت و زن را در کوثر عشق شنیداریش جستجو کرد. کمال این دو در نگاهداشت چشم مرد از کثرت وجودی زن و حجاب و ستر زن از نمایشدادنهای بیپروا در عرصه اجتماع است که "… وَ یحَفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَ لَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَ لْیَضْرِبْنَ بخُمُرِهِنَّ عَلیَ جُیُوبهِنَّ وَ لَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ…".
زن؛ معنای بلند عشق در سیر خلقت هستی از ازل تا ابد است. زن را با زیبایی و وسوسه دیده شدن، سنخیتی وثیق و عمیق بوده و اسلام آن دین فرازمان و فرامکان با جبر احکام مهربانی، بر مستوری او با حجاب مُهری از عشق و خواستن بر آن میزند. عشق؛ با مستوری همراه بوده و برهنگی، برآیند هوس دیده شدن در انظار نامحرمان است. زن؛ با برهنگی تن، عشق را به مسلخ هوس مردان، هدایت میکند و خود را چون پستترین ابزار در نزد مردان به نمایش میگذارد. مردان حریص با چشمان گرگصفت به دنبال شکار موجودی ضعیفتر از خود هستند و از کوثر اخلاق و شریعت در بستر فرهنگ برهنگی جامعه، میل به تکاثر بینهایت شیطنت و هوس مییابند و از وادی "قُلْ لِلْمُؤْمِنینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ یَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِکَ أَزْکی لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبیرٌ بِما یَصْنَعُونَ" هجرت کرده و به وادی هرزهبینی و خیانت در امانت چشم"إِنَّ اللَّهَ یَأمُرُکُم أَن تُؤَدُّوا الأَماناتِ إِلی أَهلِها …" و قلب "فی قُلوبِهِم مَرَضٌ فَزادَهُمُ اللَّهُ مَرَضًا.." رهسپار میشوند و چه خوش سرود بابا طاهر عریان:
زدست دیده و دل هر دو فریاد که هر چه دیده بیند دل کند یاد
بسازم خنجری نیشش ز فولاد زنم بر دیده تا دل گردد آزاد
و خنجر پولادی کنایه از حکم شرعی دارد که حد یقفی بر چشم هرزهبین و دل زیادهخواه مردان زند.
ایران اسلامی در کهن تاریخ خود، با غیرت مردانی مثالزدنی و عفت زنانی ستودنی همگام بوده و اسلام پس از نزول اجلال چه به جبر تصرف تاریخی و یا اختیار انقلاب پر شکوه چهل سال پیش، بر این غیرت و بر آن عفت مهر تأیید زده است، اما امروز چه بر سر جامعه ما آمده که شاهد بیبند و باری پوششی زنان و هرزهبینی و بیتقوایی مردان ایرانی هستیم؟!
امروز خنکای نسیم بهاری و هُرم تابستانی، تن زن ایرانی را لمس کرده و او با شعار سنتگریزی و مدگرایی، از وادی بعثت چادر و پوشش اسلامی به عصر جاهلیت مانتوهای باز و ساپورتهای اندامنما کوچ کرد. ترس! تمام وجود من را در بر گرفته است که نکند این میل به نمایش به برهنگی ادامه یابد. سوال این است که آیا امیدی به بازگشت زنان میهن من به فطرت پاک دینی و پوشش خویش در برابر نامحرمان وجود دارد؟
پوشش زن در سایه سار حجاب و چشم وحدتبین مردان، عفّت را در جامعه به ارمغان آورده و از کثرت وجودی او در تزلزل پرتگاه گناه و تلذذ قوه شهویه حرام سدّی قوی برپا میکند. ایران اسلامی شایسته مردانی غیور و زنانی عفیف است و او را سنخیتی با برهنگی مادی غرب نیست.
با پوشش زنان، عشق بار دیگر از غرقآبه خفقان هوسآلود روابط بصری، گفتاری و فیزیکی سر برآورده و نفسی تازه میکند. در این فضا، خانواده نیز که در اثر سرمای قیاس مرد از گرمای عشق تهی شده بود، دوباره هویت مییابد و از ترس دائمی بیاعتمادی به اعتماد متقابل میل خواهد نمود و منسجم میشود. زن و عشق بار دیگر در جامعه با ستر چادر و پوشش اسلامی حیات مجددی به عفت و در نهایت تقوای اجتماعی میدهد.
نظر شما