به گزارش خبرگزاری مهر، پرداختن به اینکه ابوالعلا معری این شاعر و فیلسوف مشهور عرب، که بود و چه کرد مجال زیادی را میطلبد و البته بسیار نیز به او پرداخته شده و حتی عقاید او درباب سیاست نیز مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته است. در این نوشتار مختصر فقط قرار است یکی از کتابهای مشهور او به نام «رسالة الغفران» معرفی شود که توسط حیدر شجاعی به زبان فارسی ترجمه شده اما اکنون در بازار کتاب نایاب است.
ابوالعلا معری «رسالة الغفران» را در پاسخ به نامه دوست خود ابوالحسن علی ابن منصور معروف به ابن قارح نوشت. ابن قارح از ادیبان به نام حلب بوده و بر بعضی ادیبان و شاعران خرده میگرفت و اعتقاد داشت که شاعران به سبب بعضی گفتار یا اعمالشان مانند مهمل شمردن فرایض دینی یا شرب خمر یا غزل سرایی به دوزخ میروند؛ اما ابوالعلا با نگارش این کتاب در تاکید بر صفت رحمانیت باری تعالی تلاش بسیاری به خرج داد.
«رساله الغفران» شرح سفری خیالی از زبان ابن قارح به جهان برزخ و دیدار وی از آنجاست. به عبارتی این کتاب نیز یک معراج نامه است. عدهای بر این باورند که «رساله الغفران» با الهام از «اَرداویرافنامه» نوشته شده که این متن نیز شرح سفر خیالی موبد ساسانی به نام ارداویراف است در معراج خویش به بهشت و دوزخ و برزخ.
ابوالعلا با نوشتن این رساله سعی در نشان دادن وسعت و رحمت خدا داشت. او در این رساله بر عقاید بعضی از دانشمندان و ادیبان و فقیهان در مورد شعر و ادب و روایات مذهبی خرده میگیرد و خرده گیریهای او بر خلاف آنچه تاکنون در لزومیات دیدهایم با تحکمی تلخ و مقداری هزل آمیخته است.
در این سفر پس از آنکه ابوالعلا جایگاه ابن قارح را در بهشت تصور میکند، به وصف بهشت و اشیا موجود در آنجا مانند درختی که بر شرق و غرب سایه میافکند، میپردازد از شرابی که مستی ندارد (یا شرابا طهورا که در قرآن نیز از آن سخن به میان آمده) و در جامهای زرین و صراحیها زبرجدین برای اهل بزم در گردش است، سخن میگوید و از گل هایی که همراه بهترین نواها ایجاد شادی میکنند یاد میکند.
آنگاه برای ابن قارح گردش و سیاحت در بهشت را تصور میکند. ابن قارح در اثنا گردش بعضی از شاعران دورهی جاهلیت مانند: اعشی و زهیر و عدی بن زید نصرانی و نابغه ذبیانی و حسان بن ثابت و دیگران را میبیند که تمامی آنها پیش از ظهور اسلام و بعثت محمد (ص) میزیستهاند و به سبب نیکوکاری یا ایمان به خدا وارد بهشت شدهاند. آنگاه ابوالعلا اندیشه خود را از زبان ابن قارح نقل میکند و او را وا میدارد که برای ما حکایت کند که چگونه توانسته است وارد بهشت شود و در این راه چه بدبختی هایی به او رسیده است و ترس از وقوف در محشر چیست؟
پس از آنکه رضوان نگهبان بهشت به هیچ یک از وسایل تشبث ابن قارح که در دنیا معمول است مانند مدح بوسیله شعر و استشهاد به درستی ایمان و توبه او توجهی نکرده و اجازه ورود او به بهشت را نمیدهد، ابن قارح سرانجام به امیرالمومنین امام علی بن ابی طالب متوسل شده و او را شفیع قرار میدهد. امیرالمومنین (ع) از او شفاعت نمیکند، ابن قارح به اطراف مینگرد و میبیند مردم در محلی جمع شدهاند. میفهمد که در آن محل حضرت زهرا (س) بر حسب معمول برای سلام به پدر بیرون خواهد آمد. چون حضرت زهرا (س) بیرون میآید ابن قارح نظر آن بانو را جلب میکند و حضرت از هویت او جویا میشود. به عرض میرسد: «این مرد توبهاش درست بوده و به ما متوسل شده تا وارد بهشت شود.»
فاطمه زهرا (س) به برادرش ابراهیم اشاره میکند تا ابن قارح را همراهی کند، پس از آن که آن بانو به حضور پدر میرسد داستان ابن قارح را نقل میکند و میگوید: گروهی از ائمه طاهرین نیز از او شفاعت کردهاند، پیامبر دستور میدهد تا اعمال او را بررسی کنند. چون به اعمال او رسیدگی میشود ثابت میشود که او عملاً در دنیا توبه کرده است، آنگاه به او اجازه ورود به بهشت داده میشود.
آنگاه حضرت زهرا (س) به کنیز خود دستور میدهد که ابن قارح را با خود از پل صراط بگذراند و به اتفاق در پی ابراهیم فرزند پیامبر خدا به جانب بهشت بروند، کنیز و ابن قارح جا میمانند و ابراهیم آن دو را گم میکند. ابن قارح بار دیگر با نگهبان بهشت به مجادله بر میخیزد. ابراهیم به جستوجوی ابن قارح میپردازد و او را در حال نزاع با نگهبان بهشت پیدا میکند، به مجادله آنها خاتمه میدهد و او را با شتاب به داخل بهشت میراند.
ابن قارح در بهشت به گردش میپردازد و به شعرا برخورد میکند، بعضی او را همراهی میکنند و به اتفاق به مشاهده مجالس جشن و محافل موسیقی مشغول میشوند. در اندیشه ابن قارح خطور میکند که به دیدار دوزخیان برود؛ در بین راه از شهر جنیانی که با ایمان اعمالشان سزاوار بهشت بودهاند عبور میکند. از حقیقت پندارهای مردم نسبت به آنها و نیز از اخبار و اشعار و دانش و قدرت آنها به سبک محکم و تحکم آمیزی پرسش میکند.
چون به نزدیک دوزخ میرسد، شیطان را در غل و زنجیر گرفتار میبیند که او را با گرزهای آهنین میکوبند، ساعتی با او به گفتوگو میپردازد. آنگاه به سیر خود در دوزخ ادامه میدهد و از شاعران بشار بن برد و امر قیس و عنتره بن شداد و طرفه و اخطل و دیگران را میبیند، چون به کم ارجی اندیشه آنان پی میبرد، آنها را در بدبختی ابدی رها میکند و به بهشت باز آمده و در آنجا به حضرت آدم و مارهایی که در دنیا کار نیک انجام دادهاند بر میخورد.
در تمام این احوال ابوالعلا از انتقاد به عقاید مردم نسبت به بعضی اخبار روایت شده و رد قسمتی از آراء ادبی و بررسی پارهای از احکام و اعتقادهای مذهبی غفلت نمیکند. در پایان ابوالعلا به این گردش خیالی خاتمه میدهد و برای نامه ابن قارح پاسخی صریح و مستقیم مینویسد. درباره گروهی از ادیبان و متفکران مشهور مانند: ابونواس و متنبی و بشار بن برد و ولید بن یزید و منصور حلاج و ابن رومی و ابوتمام و همینطور امام علی بن ابی طالب و عمر بن خطاب، عقیده خود را اظهار میکند؛ یا در پارهای از موضوعات مانند: مرگ و زندقه و دهریها و قرامطه و مذهب حلولی (پیشوای این فرقه منصور حلاج است) و تناسخ و الوهیت و ازدواج و شراب و... نیز نظر خود را میگوید.
سه قرن پس از وفات ابوالعلا، دانته آلیگیری که در فلورانس ایتالیا متولد شده «کمدی الهی» را مینویسد. این کتاب نیز شرحی است از سفری به جهان آخرت به همراهی مظهر عقل (که دانته در اینجا به صورت تمثیلی ویرژیل را نماد عقل میداند و با ویرژیل به سیاحت در آخرت میپردازد.) این سفر از دوزخ شروع شده و پس از طی برزخ به بهشت ختم میشود.
گویا در اینکه مآخذ دانته در نوشتن کمدی الهی شرح معراج پیامبر اعظم (ص) در فتوحات مکیه ابن عربی است علمای تاریخ در شرق و غرب شکی ندارند زیرا که کتب فلسفه اسلامی در آن زمان کم کم در حال ورود به غرب بوده و بزرگانی چون دانته با آن آشنایی داشتهاند و حال اینکه «رساله الغفران» چه تاثیری بر کمدی الهی داشته فعلا بر تاریخ و پژوهشگران پوشیده است. این در صورتی است که ابوالعلا متقدمتر از ابن عربی بود.
نظر شما