به گزارش خبرنگار مهر، امیر مرزبان شاعر آیینی معتقد است اگر شاعر جهانبینی کاملی داشته باشد قطعاً درک درستی از دین و مذهباش دارد و خودبهخود تبدیل به دعبل و فرزدق خواهد شد؛ او سوگ و اندیشه را دو بال مهم در شعر شیعی و عاشورایی میداند. از امیر مرزبان تاکنون مجموعه شعر «غزل کلام خدایان است» به انتشار رسیده است. مرزبان در گفتوگوی پیش رو تلاش میکند بازخوانی تاریخیای از مواجهه شاعران شیعی با سوگ و سیاست توامان ارائه دهد:
امروزه در شعر هیئت و شعر عاشورایی که در هیئات مذهبی ماه محرم کاربرد دارد، تا حدی زیادی وجه سیاسی قیام حضرت سیدالشهدا (ع) مورد غفلت قرار گرفته است و صرفاً به بحث روضه و سوگ و مصیبت پرداخته میشود؛ درحالیکه بزرگترین درس عاشورا برای ما وجه سیاسی اجتماعی آن، یعنی موضعمندی در برابر باطل و حمایت از جبهه حق است. با این وجود میبینیم امروزه کارکرد شعر به طور عمومی -و نه مطلق - اصطلاحاً به گرفتن اشک از مخاطب تقلیل داده شده و شاعران کمتر به وجه سیاسی و اجتماعی قیام سیدالشهدا (ع) توجه دارند. بسیاری از کارشناسان معتقدند که قبل از انقلاب و سالهای نخستین پس از انقلاب به رویکرد سیاسی عاشورا توجه بیشتری میشد و پررنگ بود، اما با استقرار جمهوری اسلامی این مسئله کم کم از یاد رفت. چرا چنین شده است؟
در ادوار تاریخی شاعران شیعی هم نگاه عاطفی و هم نگاه کاملاً سیاسی و اعتقادی به مسئله قیام سیدالشهداء (ع) داشتند. از همینرو، قیام امامحسین (ع) را میتوان از دو وجه عاطفی، مرثیه و حزنآمیز و هم وجه سنت پیغمبر و اهل بیت (ع) یعنی مقابله با ظلم مد نظر قرار داد.
تا حدودی با پیشفرض طرح شده شما موافقم؛ ببینید در پیشینه شعر شیعی دو بال مهم «سوگ» و «اندیشه» همیشه همراه هم بوده است که شاید در شاعران بزرگ شیعی هم این مسئله وجود داشته و در دورههایی پررنگ شده است. مثلاً «ناصر خسرو» در روایت تاریخیاش نگاه معرفتی، اندیشه سیاسی و قیام در برابر حاکم جائر و ظالم را لحاظ کرده است؛ یا شاعرانی همچون «ابن حسام خوسفی» و دیگرانی که به این مسئله توجه نشان دادند.
اما بعد از صفویه با توجه به استقرار حکومت شیعی در ایران، سالها عزای اهل بیت (ع) و ذوات مقدس، که بعد از آلبویه در ایران رواج یافته بود، به شرایط تثبیت و فراگیری رسید. بنابراین وقتی حکومت شیعه استقرار پیدا کرد سنتهای شیعی مثل عزاداری سیدالشهدا (ع) پا گرفت که تا امروز هم ادامه دارد و این باعث شد که شعر شکلی کاربردی به خود بگیرد.
پس این مسئلهای که شما به نوعی مد نظر دارید را باید از این جهت نگاه کرد که ناشی از تغییر کارکرد شعر بوده است؛ تغییر کارکرد شعر بهصورتی رخ داده که در هیئت یکی از کارکردهای قبلی شعر گرفته شده است و زمانیکه به ساختار هیئت نگاه میکنیم خطیب به سخنرانی میپردازد و شاعر هم شعر میخواند، این بر همان مبنای سنتی است که از دوران اهلبیت (ع) بوده است، اما در قدیم چیزی به عنوان مداح وجود نداشت و بحث سوگ، القای پیام و… همه بر عهده شاعر بوده است. یعنی زمانی که امثال فرزدقها، کمیتها و دعبلها شعر میخواندند، مداحی نبوده که کار جداگانهای داشته باشد و شعر دیگران را بخواند.
بنابراین بخشی از این کارکرد عاطفی و مرثیهای ناشی از به وجود آمدن آن شاخه جدید است، یعنی شاعر بیشتر فعالیتاش در حوزه عاطفه، سوگ، مرثیه و اتفاقاتی که در این حوزه رخ میداد، تمرکز پیدا کرد، چون باید برای مداح هم شعر میگفت و… بخشی از کارکرد شاعر که حرف اندیشهای با به قول شما سیاسی میزد مثلاً به آن شاخه سخنرانی محول شد. برای همین شعر هیئت شاید یک مقداری از نظر فرم بهسوی این اتفاق رفته است، از همینرو شاعر میگوید چرا من باید به این موضوع اشاره کنم؟ این کار من نیست!
الآن شاعرانی هستند که بهقولمعروف میگویند وظیفه ما نیست بحثهای سیاسی کنیم، ما فقط باید شعر برای حضرات بگوییم، یعنی این نگاه را در شعر برخی از شاعرها میتوان دید که کلاً خودشان را از این موضوعات اجتماعی و نقدها دور کرده و صرفاً رضایت اهل بیت (ع) را جستجو میکنند
البته تا حدودی هم تاثیر تاریخی در این قضیه وجود دارد، حتی در دورانی که شعر آیینی قوی شد، شاعران به سنت گذشته به مدح میپرداختند که حتی «شاه طهماسب» به محتشم گفت «ما را مدح نکنید، اگر هم میخواهید مدح بگویید ذوات مقدس را اشاره کنید و توقع صله نداشته باشید» و من احساس میکنم شاید این نگاه در بنمایه شعر آیینی هم نفوذ کرد. زمانی که پادشاه زمانه اینگونه میگوید که از ما توقع نداشته باشید و شعر آیینی بگویید و اول صله خود را از اهلبیت توقع داشته باشید، این اتفاق در طول تاریخ موثر بود و این تسری ذهنی که شاعر وظیفهاش است شعری بگوید که مرضی آن حضرات باشد تا حدودی در جهانبینی شاعر تأثیر گذاشت. یعنی الآن شاعرانی هستند که بهقولمعروف میگویند وظیفه ما نیست بحثهای سیاسی کنیم، ما فقط باید شعر برای حضرات بگوییم، یعنی این نگاه را در شعر برخی از شاعرها میتوان دید که کلاً خودشان را از این موضوعات اجتماعی و نقدها دور کرده و صرفاً رضایت اهل بیت (ع) را جستجو میکنند.
اما از جنبه دیگر با پیشفرض مطرح شده شما هم موافق نیستم، زیرا وقتی جریان عمومی شعر هیئت را نگاه کنید شاید حرف شما درست باشد، ولی همین امروز هم کسانی هستند که هنوز در اشعارشان دغدغههای اجتماعی و سیاسی منعکس میشود و در جاهای مختلفی از جمله هیئتها میخوانند. بنابراین اگر چه جریان عمومی ممکن است از وجوه سیاسی و اجتماعی غفلت کرده باشد، ولی چهرههای مهمی هم در این سو داریم.
در بسیاری از مواقع وجود مضامین سیاسی و اجتماعی در شعر عاشورایی مرتبط با فضای مستقر سیاسی در یک جامعه است. مثلاً چون در دوره پهلوی شاعر با تسلط طاغوت مواجه بوده شعر عاشورایی را با وجوه سیاسی میسروده، ولی بعد از استقرار جمهوری اسلامی دیگر نیازی به سرایش شعر سیاسی و ضدظلم و ضد فساد و… نمیبیند! این تا چه حد درست است؟
مسئله این است که انقلاب ما از دل انقلاب و حرکت امامحسین (ع) است. چون این حرکت از دل آدمهای مذهبی درآمد، یعنی ۱۵ خرداد ۴۲ آدمهای مذهبی و هیئات در حمایت از امام (ره) راهپیمایی کردند، آنها دونبالهروی یک مرجع تقلید شدند و صحبت امام (ره) را تکرار میکردند و نسبت به تبعید ایشان عکس العمل نشان دادند. بنابراین این یک حرکت دینی بود و بارزترین شکل حرکت سیاسی توسط انسانهای دینی شکل گرفت و تبدیل به جوشش و خیزشی شد که از دل مذهب و هیئات درآمد.
با همین ملاحظه میبینیم که در آن دوره شعر عاشورایی یا هیئت شدیداً وجه مبارزه با ظلم و وجوه سیاسی قیام سیدالشهدا (ع) را در خود گنجانده است و بسیار پررنگ است؛ اما بعد از انقلاب و استقرار جمهوری اسلامی گویی شاعران تصور کردند دیگر نیازی به مبارزه با ظلم وجود ندارد؟
خب زمانی که حکومت اسلامی مستقر شد، آن جریان و نگاهی که در صفویه به آن اشاره کردم، به نوعی بازتولید شد و این غیرسیاسی سرودن در همان فضا بوده است. یعنی شاید جریان شعر غالب پس از سال ۵۷ هنوز تحت تأثیر نگاه صفویه و بعد از آن قرار دارد که همچنان شعر صرفاً عاطفی و مورد قبول ذوات مقدس میگوید! در این میان چهرههای پر قدر و ارجاش به حدی قوی است که شاید روی دیگران هم تأثیر میگذارند ولی جریان غالب شعر هیئت یا مذهبی همان جریان است. به همین دلیل چهرههایی مثل «خوشدل تهرانی»، «ژولیده» و… وجود دارند، و یا در فضاهای نو آقای «موسوی گرمارودی» و دیگرانی که شعر مذهبی و آیینی میگفتند، و وجوه مبارزه با ظلم را هم مد نظر داشتند.
شاعر باید جهانبینی داشته باشد زمانیکه تفکرات شاعر شیعی با جهانبینی وسیع شکل گرفته، یعنی ناشی از مطالعه عمیق است، قطعاً درک درستی از دین و مذهباش دارد و خودبهخود تبدیل به دعبل و فرزدق خواهد شد.
با توجه به اینکه امسال خبرهای زیادی مبنی بر اختلاس، فساد و بیقانونیها در رسانهها بازتاب یافته و فضای عدالتخواهی هم تقویت شده است، فکر میکنید تا چه حد شاعران یا جوانان هیئتی و انقلابی به سمت نقد درون گفتمانی از وضعیت حاضر پیش بروند و اساساً اگر تاکنون این اتفاق نیفتاده فکر میکنید دلیلش چیست؟
به نظرم این اتفاق نقد درون گفتمانی که شما میگویید کمتر اتفاق میافتد، چون معمولاً نقدها از یک جایگاه حقطلبانه صورت نمیگیرد. بخشی از این انفعال ناشی از پرهیز برخی شاعران از این فضا است. اگر نگاه و بررسی کنید نقد سیاسی در قالب شعر گاهی نقد به تفکر چپ یا تفکر راست است و صورت جناحی پیدا کرده است. ما در مواقع بسیاری دیدیم که در سالهای اخیر شاعرانی که با دغدغه شعر گفتند و خواندند، تا حدودی رنگ و بوی جناحی میگیرند و به همین دلیل بسیاری از شاعران به طور کلی از این کار احتراز میکند. بهطور مصداقی اگر بیان کنم بسیاری از شاعران هیئت به اتفاقات یمن، سوریه، مدافعان حرم و… پرداختند و در هیئات هم خوانده میشود اما اینکه جریان نقد ایجاد شود خیر، یک احتراز کلی وجود دارد، یعنی وارد نقد اجتماعی و سیاسی صرف نمیشود؛ اما به هر حال میتوان گفت که توجه به مسائل روز دارند.
خود شما ورود به این حوزه را مثبت ارزیابی میکنید یا معتقدید شاعر نباید به نقد اجتماعی بپردازد و بهتر است تنها همان روضه و مرثیه را بگوید؟
خیر! نگاهام این است که شاعر باید جهانبینی داشته باشد زمانیکه تفکرات شاعر شیعی با جهانبینی وسیع و کامل شکل گرفته، یعنی ناشی از مطالعه عمیق است، قطعاً درک درستی از دین و مذهباش دارد و خودبهخود تبدیل به دعبل و فرزدق خواهد شد. نگاه من این است که دغدغه ما باید بیشتر به سمت محتوا برود و این دغدغه باید فردی ایجاد شود نه بهصورت جریان، یعنی با نگاه جریانی زیاد موافق نیستم. با توجه به اینکه شاعر فرزند زمانه خودش است باید این اتفاقات را در اشعارش منعکس کند. قطعاً این اتفاق در شعر آیینی هم رخ خواهد داد، به شرط اینکه خود شاعر دغدغه داشته باشد یعنی ما نمیتوانیم به شاعر بگوییم این را شعر بگو یا آن شعر را نگو، از این دوری کن! به شیوه دستوری نمیشود به شاعر گفت چه بگوید، چه نگوید، بلکه باید جوشش در شعر و شاعر اتفاق بیفتد.
نظر شما