خبرگزاری مهر، گروه دین و اندیشه_محمد بحرینی: در میان برخی از مردم تصوری وجود دارد که شرکت هر ساله در مراسم های مذهبی و گریه و عزاداری در این گونه مراسمات، موجب افسردگی و آسیب های روحی خواهد شد. حال آن که این تصور از نگاه کارشناسان مردود است و در آموزه های دینی به فواید عزاداری برای ائمه اطهار تأکید شده است؛ در این باره با نصرالله منصوری روانشناس و مشاور خانواده گفتگو کردیم که در ادامه می خوانید؛
*آیا گریه همیشه نشانه غصه است؟ اساساً تقسیم بندی ای در این زمینه وجود دارد؟
ما دو نیرو و قدرت در وجودمان داریم؛ یکی اشک و گریه است و دیگری بیان و گفتن مطالبی که می خواهیم با کسی در میان بگذاریم. بنابراین اشک در مواقعی که به انسان خیلی فشار می آید و به قول امروزی ها دچار استرس و افسردگی می شود اگر در حد مطلوب و نرمال باشد میتواند از فشاری که بر روی انسان است بکاهد. در نشانه هایی که درباره افسردگی گفته شده است هفتمین نشانه گریه بیش از حد است. اگر از حد استاندارد خود خارج شده باشد ممکن است انسان دچار مشکل باشد و این مشکل را باید حتماً از راه تخصصی و پزشکی برطرف کرد. برخی افراد هستند که خیلی چشم شان خشک است و اشک ندارند. حتی از این وضعیت ناراحت هستند و اعتراض میکنند که چرا ما اصلاً حال گریه نداریم. برخی نیز خیلی احساسی هستند و به صورت افراطی گریه می کنند. اگر گریه در حد نرمال و متوسط و استاندارد باشد از نظر روانشناسی و علم پزشکی مطلوب است.
*گریه ای که در مراسم های عزاداری دینی اتفاق می افتد چگونه است؟
گریه ای که در عزاداری ها اتفاق میافتد برای سازندگی ما موثر است. به عنوان مثال فلسفه شهادت امام حسین (ع) متفاوت از دیگر جریان های عالم هستی است. ما که تنها به مظلومیت و غربت امام حسین (ع) گریه نمی کنیم. گاهی گریه ما از این جهت است که این شخصیت برای ما الگو است و او را دوست داریم و با این گریه اتصال مان به این بزرگوار را باور می کنیم
گریه می تواند در حالات مختلف اتفاق بیفتد. گاهی انسان از خوشحالی گریه می کند. گاهی نیز به خاطر عزا گریه می کند که در عزاداری ها این اتفاق میافتد. گریه ای که در عزاداری ها اتفاق میافتد برای سازندگی ما موثر است. به عنوان مثال فلسفه شهادت امام حسین (ع) متفاوت از دیگر جریان های عالم هستی است. ما که تنها به مظلومیت و غربت امام حسین (ع) گریه نمی کنیم. گاهی گریه ما از این جهت است که این شخصیت برای ما الگو است و او را دوست داریم و با این گریه اتصال مان به این بزرگوار را باور می کنیم.
اگر چنانچه در مجالس عزا رفتار گوینده و خواننده و برنامههایی که اتفاق می افتد از حد معمول خارج باشد مناسب نیست. هر چیزی اگر آن اندازه معقول و استاندارد خود را نداشته باشد صحیح نیست. حتی در عبادات و نماز خواندن به این صورت که انسان زندگی خودش را رها بکند و تمام وقت بر روی سجاده باشد این را خود دین رد می کند. دین فکر و باور انسان را که در مسیر صحیح هدایت شود تأیید می کند. حتی ما در احادیث داریم که یک ساعت فکر کردن از هفتاد سال عبادت بالاتر است. فکر به معنی تفکر صحیح است. انسان بزهکار نیز فکر می کند. مثلاً این که چگونه دزدی کند آن هم فکر است. اما آن تفکری که گفته شده از هفتاد سال عبادت بالاتر است یعنی فکر بکر و درست.
گریه و حزن حد و اندازه ای دارد. اگر ما این گریه ها و عزاداری ها را تبدیل به انگیزه و حرکت کنیم و به دنبال آن هدف مان را پیدا کنیم، خود آن می تواند تکنیکی باشد که ما را بسازد و تربیت کند. اما این که انسان همه زندگی اش را رها کند و مرتب و علی الدوام به گریه کردن بپردازد معلوم است که مذموم است و نمی تواند برای ما موثر باشد. نکته مهم تر این است که کسانی که این روزها نسبت به عزاداری ها این حرفها را میزنند، خیلی از این ها - اگر نگوییم همه شان - در یک شرایط لهو و لعب غرق شده اند. اصطلاحاً می گویند خوش باشید زندگی همین چند روز است و دیگران را هم تشویق می کنند به این که در کنار آن ها باشند و در کارهایشان شریکی پیدا کنند. هر چیزی که وقت ما را آن قدر بگیرد که آثار ما را از ما برباید چیزی زیبایی نیست. ولو به نام دین باشد و کسی بخواهد به نام دین آن را به خورد ما بدهد.
در قرآن داریم که «أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ». ما در گریه های عزاداری ذکر و یاد جریان عاشورا را داریم. آن عظمت سیدالشهدا (ع) و آن ۷۲ انسان برجسته و برگزیده در مقابل حداقل ۳۰ هزار نفر نترسیدند و نهراسیدند و ایستادند و گفتند اگر ما هزار بار هم قطعه قطعه شویم و دوباره زنده شویم باز هم در محضر شما حاضریم به شهادت برسیم. این ها را هم می توانیم از کربلا و قاعده عاشورا نگاه کنیم. نمی شود به ماجرای عاشورا یک بعدی نگاه کرد. عاشورا یک فرهنگ است. سیدالشهدا (ع) به وجود آورنده یک جریان جدید در مکتب اسلام است. مورخین می گویند پیامبر (ص) باعث مبنیه اسلام اند و امام حسین (ع) باعث مبقیه اسلام هستند. یعنی فضیلت ها و ارزش ها در عاشورا خود را نشان می دهد.
عاشورا یک فرهنگ است. سیدالشهدا (ع) به وجود آورنده یک جریان جدید در مکتب اسلام است. مورخین می گویند پیامبر (ص) باعث مبنیه اسلام اند و امام حسین (ع) باعث مبقیه اسلام هستند. یعنی فضیلت ها و ارزش ها در عاشورا خود را نشان می دهد
وقتی در شب عاشورا امام حسین (ع) می نشینند با خانواده و اصحاب خود صحبت میکنند و خیلی هم سرحال و بشاش هستند و خانواده خود را مورد لطف قرار می دهند به دیگران می گویند اگر فردا بمانید این جا به شهادت خواهید رسید. می توانید از این تاریکی استفاده کنید و به راه خودتان باشید و از این جا بروید. این ها درس های متعددی است که در عاشورا وجود دارد. اما برخی به صورت افراطی تنها یک بعدی به این مسائل نگاه می کنند و برخی نیز برای زیر سوال بردن این مسائل از حرف های کلیشه ای استفاده می کنند. وقتی قرآن می گوید ذکر خدا موجب آرامش است منظور از ذکر این نیست که ما در گوشه ای بنشینیم و با تسبیح لا اله الا الله و سبحان الله بگوییم. ذکر یعنی یاد. یاد خدا یعنی ما خداوند را حاضر و ناظر ببینیم در نتیجه به کارهای خودمان و کارهای مردم و وظایف مان به درستی عمل کنیم. این می شود ذکر.
گاهی در برخی عزاداریها میبینیم گریه به صورت افراطی اتفاق می افتد. مثلاً چندین ساعت به سر و صورت خود می زنند این می شود افراط. از آن طرف هم اگر بخواهیم جلوی این کار را تحت این عنوان که گریه برای ما مفید نیست یا مضر است بگیریم و بخواهیم این شعائر را نادیده بگیریم و تعطیل کنیم میشود تفریط. بنابراین بین این دو نگاه افراطی و تفریطی اگر بخواهیم مسیر درست را برویم از این مجالس و از این گریه و از رهاورد این عزاداری ها بهترین استفاده را می توانیم ببریم.
*آیا پژوهشی وجود دارد که در آن بین افرادی که اهل مناسک مذهبی هستند و افرادی که در این مراسم ها شرکت نمی کنند مقایسه انجام شده باشد و از لحاظ سلامت روان مطالعه شده باشند؟
اگر منظورتان پژوهش به صورت چهار چوب دار و قانون مند است بنده ندیدهام. اما در مراجعات خودم و مشاوره هایی که انجام می دهم انواع آدم ها را می بینم. از زن و مرد تا کوچک و بزرگ. خودم رو در رو با افراد مختلف صحبت می کنم و سوالاتی را مطرح میکنیم که این گونه موارد نیز در آن ها وجود دارد. چیزی که خودم مشاهده کردهام این است که کسانی که در حد استاندارد در این مجالس شرکت کردهاند خیلی سرحال تر، مثبت اندیش تر و قوی تر از افرادی هستند که این مسائل را محکوم میکنند. می بینیم کسانی را که با خداوند و دستورات خداوند مشکل دارد و باوری به نماز روزه و غیره ندارند. این ها را بنده می بینم که به نیهیلیسم و پوچگرایی کشیده می شوند. چون خداوند انسان را فطرتاً خداخواه آفریده است اگر کسی بخواهد این فطرت را سرکوب کند و با آن مبارزه کند و آن را نادیده بگیرد، طبیعتاً این خلأ از یک جایی سر در می آورد که برای او مشکل ساز می شود.
من تاکنون ندیده ام کسی را که آن چه که باید در دستگاه امام حسین (ع) و اهل بیت انجام بدهد را در حد معقول انجام دهد و از این قضایا افسرده شده باشد. به طور کلی این مراسم ها و فعالیت ها انسان را به ارزش ها و فضیلت ها و صدق و صفا نزدیک میکند و این ها را به ما آموزش می دهد. وقتی ما می بینیم در ماجرای کربلا حتی خود امام حسین (ع) ظرف آب را به طرف دهان غلام حر بن یزید ریاحی میگیرند، با آن که حر راه را برای امام حسین (ع) بسته است، حتی غلام را مورد لطف قرار میدهند و به او میگویند که چرا ناراحتی و می لرزی بیا آب بخور، این یک ارزش و یک درست است. ما این درس ها را از ماجرای کربلا می گیریم.
متأسفانه در جامعه ما در همه مسائل -نه فقط در مسائل دینی افراط و تفریط- دیده می شود. علی (ع) می فرمایند «لا تَرَی الْجَاهِلَ إِلَّا مُفْرِطاً أَوْ مُفَرِّطا» یعنی نادان را نمی بینم مگر آن که یا در افراط است و یا در تفریط. ما مردمان ایران ضمن این که مردمانی نجیب و احساسی هستیم اما در عین حال به افراط و تفریط خیلی گرایش داریم. اگر بخواهیم در روانشناسی به این موضوع بپردازیم یونگ که فردی است که حرف های زیادی برای گفتن دارد میگوید من بیماران زیادی را معاینه و معالجه کرده ام اما حتی در یک نفر پیدا نکردم که نیاز به مذهب و خدا در او نباشد. پس اگر چنین است از آن جایی که امام حسین (ع) زنده نگه دارنده خدا و مذهب هستند و اگر کار بزرگ ایشان نبود زحمت انبیا به تعطیلی میکشید، بنابراین به لحاظ روانشناسی و جامعه شناسی نیز عزاداری برای امام حسین (ع) هیچ ضرر و زیانی ندارد. مگر آن که در آن افراط کنیم.
*نکته دیگر این است که گاهی ما این اشتباه را مرتکب می شویم که می خواهیم شادی و غم را از لحاظ ظاهری تشخیص دهیم. در صورتی که این ها مسائلی درونی هستند که ممکن است در ظاهر افراد هم خیلی نمود نداشته باشند. چه شاخصی وجود دارد تا بتوانیم غم و شادی حقیقی را تشخیص دهیم؟ درون افراد را چگونه می توانیم شناسایی کنیم؟
دو چیز است که نوعاً مردم این ها را با هم خلط می کنند؛ یکی آسایش و دیگری آرامش. آسایش را معمولاً در مسایل مادی میتوانیم پیدا کنیم. مثلاً این که انسان پول داشته باشد، اتومبیل بخرد، خانه بخرد، سفر برود و ... . این ها آسایش ظاهری انسان را می تواند فراهم کند. اما آرامش یک امر درونی است. ژان ژاک روسو می گوید انسان قرن بیستم با وجودی که در دنیای مدرنیته، صنعت، تکنیک و تکنولوژی دارد زندگی می کند اما هیچ کس هنوز به ایستگاه آرامش نرسیده است. اگر بخواهیم به درون مسایل بنگریم باید به این توجه کنیم که اگر عزاداری ها و مراسم های مذهبی و یا هر فعالیت دیگری درون ما را به آرامش رساند و ما طومأنینه پیدا کردیم به قول امروزی ها حال مان stable شد آن را میتوانیم نامش را آرامش بگذاریم. اما اگر درون ما مضطرب است و هر کاری کردیم به آرامش نرسیدیم باید ببینیم کجای کارمان ایراد دارد و آن را برطرف کنیم. اگر آرامش درونی میخواهیم باید به حرف خدا گوش دهیم در این صورت آرامش خواهیم داشت.
نظر شما