به گزارش خبرنگار مهر، مراسم پاسداشت مقام ادبی محمدرضا بایرامی در قالب دومین برنامه «شبی با نویسنده» عصر امروز در تماشاخانه مهر حوزه هنری با حضور جمعی از اهالی قلم برگزار شد.
در این مراسم محسن مؤمنیشریف رئیس حوزه هنری در سخنانی با اشاره به سابقه آشنایی ۳۰ساله خود با این نویسنده عنوان کرد: ۳۰ سال پیش زمانی که هنرجوی داستاننویسی بودم و در حوزه هنری آقای سرشار به ما تعلیم میداد، به خاطر دارم که ایشان وقتی میخواست از نویسندهای برای ما مثالی بیاورد، سعی میکرد از نویسندگان ایرانی استفاده کند. در همان کلاسها بود که ایشان برای اولینبار داستان بلند «سپیدار بلند مدرسه ما» از آقای بایرامی را که در کیهانبچهها منتشر شده بود، به ما معرفی کرد. آقای بایرامی آن زمان یک سرباز بود و بعدها هم به بهانه حضورم در جلسه سهشنبههای آقای سرشار، از نزدیک با ایشان آشنا شدیم. به یاد دارم در آن جلسه ایشان کاملاً خحجالتی دتر گوشهای نشسته بودند و در تمام طول جلسه عرق از سر و رویشان میبارید. نکتهای که برای من جلب توجه کرد، این مسئله بود که آقای سرشار خیلی کم پیش میآمد که از نویسندهای تعریف کند یا مثلاً بگوید که ایشان در آینده از نویسندگان خوب ما خواهند بود اما در آن نشست، ایشان درباره آقای بایرامی گفتند «با اینکه جوان و سرباز است اما از همین الان میگویم که نویسنده خوبی است» و حالا هم که کارنامه ایشان را نگاه میکنیم، میبینیم که هر اثر از او یک اتفاق ادبی برای ما بوده است.
رئیس حوزه هنری با اشاره به اینکه ادبیات ایران همواره این امید را داشته است که در برخی از حوزههای کاری بتواند نویسندهای در تراز جهانی داشته باشد، افزود: آقای بایرامی در ادبیات روستایی، به باور من توانسته به چنین جایگاهی دست پیدا کند. او نگاهی عمیق و در عین حال کامل و متفاوت از روستا را در آثارش ارائه داده است، توصیفاتش نیز در این زمینه بسیار شاعرانه است. در کنار این همه نثر فارسی او یکی از بهترین نثرهای داستانی روزگار ماست که بسیار قوی و پخته خلق میشود. شک ندارم که در آیندهای نه چندان دور، درباره او و آثارش، بیشتر از اینها خواهیم شنید.
در بخش دیگری از این مراسم، احمد دهقان از نویسندگان صاحب قلم حوزه ادبیات پایداری نیز در سخنانی عنوان کرد: در زندگی خیلی اوقات هست که گمان میکنیم ما هستیم که زندگی و راه و چاه آن را انتخاب میکنیم و گاه نیز روزگار چنان میگذرد که فکر میکنیم زندگی است که برای دست به انتخاب زده است. من نمیدانم آقای بایرامی جزو کدام دسته هستند اما به باور من چه او نویسندگی را انتخاب کرده باشد و چه نویسندگی، او را باید به چنین اتفاقی دست مریزاد گفت.
وی در ادامه شخصیت رضا بایرامی را شبیه نویسنده تراز اول جهان دانست و گفت: نخستین کسی که به نظر من رضا به او بسیار شبیه است تولستوی است. تولستوی زندگی سرشار از تناقض دارد، در زمره نویسندگان عصر خود است و حتی به او پیامبر نویسندگان هم میگویند اما در همین حس و حال پیامبرگونه نیز سرشار از تناقض است. در تمام طول زندگیاش خواسته کارهایی انجام دهد اما نتوانسته است. حتی این اتفاق در رابطه او با همسرش نیز نمود پیدا میکند. با این حال تولستوی از همه این تناقضها برای خلق آثار داستانیاش استفاده میشود. رضا هم در موارد بسیار زیادی شبیه به او عمل کرده است؛ شخصیتی پر از تناقض دارد که همواره از آنها در کنار تجربیات تلخ زندگیاش برای نوشتن استفاده کرده و به همین دلیل تجربه زیستیاش، مهمترین مایه کار او شده است.
دهقان ادامه داد: شخصیت دیگری که به باور من رضا بایرامی بسیار شبیه اوست، داستایوفسکی است. در شرحاحوال او گفته شده که به همراه چهار نویسنده دیگر، در محفلی دستگیر و به اعدام محکوم میشود. آنها را پای چوبه اعدام میبرند، چشمهایشان را میبندند، تفنگها را مسلح میکنند اما تیر هوایی شلیک میشود و او نقد میکند که این حادثه یکی از مهمترین لحظات زندگیاش بوده است. رضا هم در جنگ بوده و آن را از نزدیک لمس کرده و در داستانهایش بیشترین استناد را به آن لحظهها دارد. آثار او سرشار از لحظههایی دهشتآور از جنگ است که نمونه اعلایش را در «هفت روز آخر» و «آتش به اختیار» که هنوز خوب شناخته نشده است، میتوان یافت.
وی در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به شخصیت ادبی چنگیز آیتماتوف و شباهت رضا بایرامی به او گفت: آیتماتوف به زیباییهای زندگی اهمیت زیادی میدهد، برای او این مسئله مهم است که مردم بتوانند این زیباییها را درک کنند، او در آثارش نگران شهری شدن زندگی مردم است و به همین دلیل سعی میکند زندگیهای طبیعت را در داستان زنده کند. بایرامی هم از این گوشهها در آثارش کم ندارد و به این نویسنده بسیار شبیه است. من او را یک نویسنده ششدانگ میدانم و بدون اغراق میگویم که او بزرگترین نویسنده نسل ما است؛ نویسندهای که کار ضعیف هم دارد اما بیشتر از آن باید شاهکارهایش را دید. اثری مانند «هفت روز آخر» را کسی دیگر نمیتواند بنویسد و تاریخ ایران بدونشک به خالق این اثر افتخار خواهد کرد حتی اگر امروز ما به آن استفاده نکنیم.
دیگر سخنران این مراسم، حسین فتاحی از نویسندگان پیشکسوت حوزه هنری بود که سخنان خود را با بیان خاطراتی از آشناییاش با محمدرضا بایرامی در حوزه هنری آغاز کرد و گفت: در اوایل دهه ۷۰ که محمود کیانوش به ایران سفر کرده بود، در تحریریه کیهانبچهها و در جلسهای از او خواستیم برای ما سخنرانی کند که بتواند راهنمای کار ما در ادبیات باشد. کیانوش هم خاطرهای از گپ و دیدارش با «روث د» نویسنده سرشناس انگلیسی ارائه داد و گفت: «از او پرسیدم شما در انگلستان چند نویسنده دارید؟» گفت: «شاید بیش از هزار نویسنده داشته باشیم اما از میان آنها، تعداد کمی در زمره هنرمندان به شمار میروند». به تعبیر او «نویسنده باید جریانسازی، هویت و سبک خودش را داشته باشد»؛ چیزی که محمدرضا بایرامی آن را دارد. او در زمره معدود نویسندگانی است که در نوشتنش، مطلقاً از کسی تأثیر نمیپذیرد. خودش را میتوان در داستانهایش دید؛ خودی که مقلّد کسی نیست و نگاهی منحصر به فرد تولید میکند که این کار به ویژه در رمان «لم یزرع» قابل بررسی است و من در هیچ کار دیگری، آن را ندیدهام.
فتاحی همچنین تأکید کرد: نویسندگان بزرگ دارای چند ویژگی هستند از جمله اینکه به صورت فطری، نویسنده هستند و دیگر اینکه تجربه خوبی از زندگی برای نوشتن در اختیار دارند که همه اینها در شخصیت ادبی محمدرضا بایرامی قابل مشاهده است.
در پایان این مراسم نیز محمدرضا بایرامی در سخنانی با تشکر از اظهارنظرهای صورت گرفته پیرامون خودش گفت: کاش من میتوانستم درباره دوستانم در این جلسه صحبت کنم و شک ندارم اگر این اتفاق میافتاد، تا صبح میتوانستم درباره هر کدام از آنها و آثارشان، برای شما صحبت کنم. چیزهایی در زندگی وجود دارد که هر چقدر هم رهایش میکنیم و فکر میکنیم که پروندهاش را بستهایم، آنها رهایت نمیکنند؛ این اتفاق برای من در حوزه ادبیات نوجوان افتاده است. فکر میکنم که باید برگردم و درباره ادامه دادن «قصههای سبلان» کاری انجام دهم تا بالاخره ادبیات نوجوان، دست از سر من بردارد.
وی افزود: به خودم که نگاه میکنم، میبینم مانند عریضهنویسها شدهام که وقتی خودش آنچه برای دیگران نوشته را میخواند، به گریه میافتد که آیا واقعاً وضعیت چنین است؟ من از همه اساتیدی که کارهایم را دیدند و خواندند و درباره آنها بزرگنمایی کردند، تشکر میکنم. از همه آنها آموختهام و همچنان نیز خواهم آموخت.
در پایان این مراسم از مدخل محمدرضا بایرامی در «ویکی ادبیات» که توسط بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان در دست تولید است، رونمایی شد و هدایایی نیز از سوی حوزه هنری و مؤسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب شعر به این نویسنده اهدا شد.
نظر شما