خبرگزاری مهر – سرویس فرهنگ:
یکی از پدیدههای اقتصادی که پس از انقلاب صنعتی پدید آمد و به سرعت رشد کرد، پدیدهای به نام «مصرفگرایی» بود. تحدید منابع، آلودگیهای زیستمحیطی، تشدید فاصله طبقاتی جامعه و بروز رفتارهای غلط اجتماعی مانند اسراف از عوارض این پدیده است. در این میان چند سوال اساسی وجود دارد که در این گزارش به پاسخ آنها میپردازیم. چرا جامعه ما میل به مصرفگرایی دارد؟ چرا مصرفگرایی را یک افتخار میداند؟ آیا میان مصرفگرایی و توسعه نیافتگی رابطهای وجود دارد؟
آسیبهای متعدد مصرفگرایی در جامعه، زمانی بروز پیدا میکند که زیربنای تولیدی مناسب ایجاد نشده و همزمان بر مصرفگرایی تاکید شود. هنگامی که در یک کشور رونق اقتصادی وجود داشته باشد، لاجرم مصرفگرایی را به دنبال خواهد داشت؛ اما مسائل فرهنگی به طور ویژه میتواند بر میزان آن تاثیر بگذارد. از جمله فرهنگهای موثر بر این پدیده یکی تشویق مردم به سرمایهگذاری و پسانداز و به گردش انداختن سرمایه در جهت تولید و دیگری ارائه الگوهای صحیح مصرف است.
یکی از نمونههای موفق در زمینه آموزش فرهنگی به مردم در جهت کاهش مصرفگرایی و در نتیجه رشد و توسعه اقتصادی، کشور ژاپن است. ژاپن در شرایطی جایگاه خود را بهعنوان یکی از قدرتهای اقتصادی جهان تثبیت کرده است که به لحاظ منابع طبیعی و نیز سرگذشت سیاسی شرایط بسیار نامطلوبی دارد. به لحاظ طبیعی این کشور منابع بسیار محدودی دارد و بیشتر جزایر و خاک آن کوهستانی و آتشفشانی است. به لحاظ سیاسی نیز شکست در جنگ جهانی دوم، وضعیت اسفباری را برای این کشور رقم زد. ژاپن پس از شکست در این جنگ، با داشتن ۱۳ میلیون نفر بیکار، شرایط بسیار سخت اقتصادی را تجربه کرد. «کمبود مواد غذایی»، «تورم بسیار شدید تا حدی که حقوق افراد، کفاف سیر کردن شکمشان را نمیداد» و «شکلگیری بازار سیاه»، تنها بخشی از مشکلات این کشور بود.
این مسائل بهعلاوهی ضرورت بازسازی خرابیهای کشور ناشی از جنگ - که منجر به ویرانی ۲۵ درصد از داراییهای غیرنظامی و نابودی ۴۱.۵ درصد از ثروت ملی این کشور شده بود - و نیز مسئولیت پرداخت غرامت به متفقین، باعث بروز فشار بیشتری بر مردم و دولت ژاپن شده بود. اما مردم و دولت ژاپن با رویکردی منطقی -لااقل در بخش تقویت تولید ملی و با همکاری یکدیگر - ژاپن را به یکی از قدرتهای اقتصادی و تولیدی جهان تبدیل کردند. با همکاری دولت، مردم و صنعت، و نیز با توسعه فناوریهای پیشرفته، ژاپن به یکی از پیشگامان عمده در صنعت و فناوری دنیا تبدیل شد.
در جامعه ایران پس از انقلاب به رغم جهتگیری معنوی انقلاب، به علل مختلف ارزشهای مادی جای ارزشهای معنوی را گرفت
یکی از عوامل پیشرفت شگفتانگیز تولید ملی در اقتصاد ژاپن، فرهنگ بالای تولید در مردم این کشور است. در فرهنگ ژاپنی، «کار» امری مقدس و ارزشمند شمرده میشود و در همین راستا ژاپنیها برای ارتقای بهرهوری و کارایی خود تلاش میکردند. در کنار فرهنگ تولیدی بالا، الگو و فرهنگ مصرف صحیح نیز از کلیدهای پیشرفت اقتصادی ژاپن در دهههای پس از جنگ جهانی دوم بوده است. دو ویژگی مهم مردم ژاپن در حوزه مصرف عبارت بود از: «قناعت و اعتدال در مصرف» و «تأکید بر مصرف کالاهای داخلی». مردم ژاپن طی سالهای پس از جنگ به قناعت مشهور بودهاند و مصرف خود را متناسب با شرایط اقتصاد ملی تنظیم و کنترل میکردهاند. همین قناعت که معنای دیگر آن خودداری از اسراف و تجملگراییهای زائد است، باعث انباشت سرمایه بیشتر و در نتیجه تأمین منابع مالی برای تقویت تولید ملی در این کشور شده است.
در جامعه ایران پس از انقلاب به رغم جهتگیری معنوی انقلاب، به علل مختلف ارزشهای مادی جای ارزشهای معنوی را گرفت؛ هرچند پدیده مصرفگرایی سابقهای طولانیتر در دنیا دارد و ابتدا در کشورهای درحال توسعه و صنعتی بروز و رشد پیدا کرد. دولت و صاحبان صنایع ابتدا در کشورهای صنعتی و بعد در کشورهای در حال توسعه، انسان را به عنوان یک «ماشین مصرفکننده» مد نظر قرار دادند تا از این رهگذر به اهداف اقتصادی که همانا افزایش مداوم سود است، نائل شوند. لذا مصرفگرایی، ضامن چیزی جز نیازهای کاذبی نیست که در خدمت صنایع و کشورهای صنعتی قرار گیرد.
البته ذکر این نکته نیز خالی از وجه نیست که انسان نیز خود از لحاظ روانی آمادگی لازم را برای صفاتی مثل راحتطلبی، تجملپرستی و حتی متمایز کردن خویش از افراد دیگر با در اختیار گرفتن کالاها و خدمات بیشتر دارد. هدف از خرید کالا تحت هر شرایطی نیز میتواند از همین روحیه مذکور ناشی شود. انسان به دنبال این است که با خرید هرچه بیشتر کالا، شکافی بین خود و سایر گروههای جامعه به وجود آورد و از این شکاف برای تثبیت وضعیت اجتماعی خود استفاده کند.
در حقیقت مصرفگرایی برداشت نامعقول و بیش از حد از سرمایه یک خانواده است که بالطبع منجر به فشار بیش از حد به آن خانواده خواهد شد. همچنین یکی از مهمترین عوامل جلوگیری از رشد و توسعه به حساب میآید، چرا که مانع از سرمایهگذاری برای طرح و اجرای زیرساختهای توسعه میشود.
در یک جامعه به هر میزان که تبلیغات ناسالم گسترش پیدا کرده، و از سوی دیگر سطح فرهنگ عمومی ارتقا نیافته باشد، فرهنگ مصرفگرایی و تجملپرستی گسترش مییابد. به طور کلی انسانهایی که فاقد اعتماد به نفس هستند و یا به نقششان در جامعه فکر نمیکنند زمینه فراهمتری را برای پذیرش مصرفگرایی دارند. لذا اگر بتوانیم سطح فرهنگ عامه را افزایش دهیم از چندین جهت برای کشور سودمند است، هم بهرهوری تولید را افزایش میدهد و هم از مصرفگرایی جلوگیری میکند؛ همین دو عامل باعث میشوند منابع به وفور در دسترس بوده و جهت گسترش تولید مورد استفاده قرار گیرد.
انسان به دنبال این است که با خرید هرچه بیشتر کالا، شکافی بین خود و سایر گروههای جامعه به وجود آورد و از این شکاف برای تثبیت وضعیت اجتماعی خود استفاده کند
همانطور که بیان شد مصرفگرایی موجب ایجاد شکاف طبقاتی در جامعه میگردد. این شکاف طبقاتی منجر به ایجاد تمایز اجتماعی شده و زمینه نفوذ فرهنگ بیگانه را فراهم میآورد. توزیع ثروت و درآمد در درون جامعه نیز از جمله عواملی است که رابطهای مستقیم با روحیه مصرفگرایی در جامعه دارد. علاوه بر موارد ذکرشده منبع درآمد نیز عاملی اساسی برای روحیه مصرفگرایی خواهد بود؛ بدین صورت که وقتی درآمدهای حاصله از رانتهای مختلف در دسترس فرد قرار میگیرد، به خاطر این که از طریق رنج تولید حاصل نمیشود، روحیه مصرفگرایی را نیز سریعتر رواج میدهد. لذا کم شدن رانت و در نتیجه کم شدن ثروتهای بیحساب و بادآورده از معضل تجملات و لوکسگرایی خواهد کاست.
تکنولوژی جدید، نیازهای جدیدی خلق کرده است. نیازهایی که بسیاری از آنها کاذب و غیرضروری هستند، اما با رپورتاژ غولهای رسانهای به مردم دنیا حقنه میشوند. خاصیت نظام سرمایهداری این است که بدون مصرفگرایی به هیچ وجه قادر به ادامه حیات نخواهد بود، لذا علاوه بر جذب حداکثری مشتری در بازارهای خودی جست و جوی بازارهای مصرف در کشورهای دیگر را در دستور کار قرار داده است. برای جلوگیری از هجوم بیامان به مصرف، بخش مهمی از وظائف حاکمیت را میتوان آموزش درست مصرف در سطوح مختلف آموزش اجتماعی دانست. وظیفهای که با وجود خطیر بودنش هیچ تلاشی را نیز برای آموزش در کتب درسی یا فیلمها و سریالهای تلویزیونی در بر نداشته است؛ به این ترتیب ضعف آموزش موجب شده است تا طبقه دلال و غیرمولد روحیه تجملگرایی و مصرفگرایی را روز به روز تشدید کند.
علت بخش عمدهای از وابستگی کشورها به ویژه کشور خودمان به واردات در شرایط فعلی اسراف و مصرفگرایی است. واردات ناشی از مصرف بیرویه، زمانی وجهه خطرناکتری از خود را بروز میدهد که منجر به واردات کالاهای قابل تولید در همان کشور شود. برای مثال واردات میوه به کشور موجب زیان دیدن جمع کثیری از کشاورزان میگردد.
مصرفگرایی صرفا به معنی تامین نیازهای کاذب ایجاد شده توسط برندهای بزرگ اقتصادی نیست، بلکه گاهی اوقات مصرف بیش از حد یا نادرست کالاهای ضروری مصرفی است
از سوی دیگر مصرفگرایی صرفا به معنی تامین نیازهای کاذب ایجاد شده توسط برندهای بزرگ اقتصادی نیست، بلکه گاهی اوقات مصرف بیش از حد یا نادرست کالاهای ضروری مصرفی است. برای مثال، مردم کشور ما به طور میانگین 6 برابر مردم سایر کشورها نان مصرف میکنند. این مساله که نان جزو یکی از ضروریات مصرفی خانوار است صحیح، اما مصرف 6 برابری آن نشاندهنده مصرف غیرصحیح است. در مصرف انرژی نیز وضعیتی مشابه داریم به اینصورت که حدودا 3 برابر سایر کشورهای جهان آب، برق و گاز مصرف میکنیم. وضعیت مصرفی در برخی اقلام بیماریزا نیز همین روال را دارد. برای مثال ما 4 برابر سایر کشورهای جهان نوشابه و همچنین 2 برابر میانگین جهانی نمک مصرف میکنیم.
همه آمارهای مذکور حاکی از آن است که مصرفگرایی به صورت خاموش در جامعه ما ریشه دوانده است و همزمانی گسترش مصرفگرایی با واردات بیرویه میتواند در دراز مدت موانعی جدی در راستای رشد و توسعه کشور ایجاد کند.
نظر شما