پیام‌نما

وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ‌اللَّهِ جَمِيعًا وَ لَا تَفَرَّقُوا وَ اذْكُرُوا نِعْمَتَ‌اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَ كُنْتُمْ عَلَى شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْهَا كَذَلِكَ يُبَيِّنُ‌اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ * * * و همگی به ریسمان خدا [قرآن و اهل بیت (علیهم السلام)] چنگ زنید، و پراکنده و گروه گروه نشوید؛ و نعمت خدا را بر خود یاد کنید آن گاه که [پیش از بعثت پیامبر و نزول قرآن] با یکدیگر دشمن بودید، پس میان دل‌های شما پیوند و الفت برقرار کرد، در نتیجه به رحمت و لطف او با هم برادر شدید، و بر لب گودالی از آتش بودید، پس شما را از آن نجات داد؛ خدا این گونه، نشانه‌های [قدرت، لطف و رحمت] خود را برای شما روشن می‌سازد تا هدایت شوید. * * * معتصم شو به رشته‌ى يزدان / با همه مردمان با ايمان

۱۶ دی ۱۳۸۲، ۱۴:۳۲

تحليلي بر حماسه هويزه

تحليلي بر حماسه هويزه

گروه دفاع مقدس خبرگزاري مهر:در سال 1359با گذشت يك سال و نيم از پيروزي انقلاب اسلامي و تلاش رهبري نظام در تثبيت پايه هاي رسمي حكومت، هنوز عوامل آشوب ساز در داخل و خارج كشور فعال بودند و با وجود تصويب قانون اساسي، برگزاري انتخابات مجلس و رياست جمهوري، جامعه از ثبات سياسي لازم برخوردار نبود.

با توجه‌ به‌ اهميت‌ ويژه‌ عمليات‌ هويزه‌ كه‌ در جاي‌ خود نقطه‌ عطفي‌ در تاريخ‌ جنگ‌ محسوب‌ مي‌شود و همچنين‌ تبيين‌ جايگاه‌رفيع‌ حماسه‌ سازان‌ آن‌ و نقش‌ آفريني‌ برجسته‌ شهيد حسين‌ علم‌الهدي‌ لازم‌ است‌ صفحات‌ تاريخ‌ جنگ‌ را ورق‌ زده‌ و به‌ تبيين‌ دوباره آن‌ بپردازيم‌.

پرسش مهم اين است كه حماسه هويزه چه تأثيري در روند جنگ تحميلي داشت؟ 
شايد سوال فوق سوال بسيار مهمي باشد و ليكن بسياري سوالات ديگر در حاشيه اين موضوع مطرح مي شود از جمله اينكه :
حماسه هويزه در كدام بستر زماني شكل گرفت؟
شرايط سياسي و نظامي ايران چگونه بود؟
وضعيت نظامي عراق به چه صورت بود؟
حماسه هويزه چه بود و چگونه پديد آمد؟
چه كساني و چه فرهنگ و نگرشي اين حماسه را آفريدند؟
حماسه هويزه چه ويژگي هايي داشت؟
اين ويژگي ها چگونه و با كدام ساز و كار بر روند جنگ تأثير گذاشتند؟ اين تأثيرگذاري در كدام سطوح و زمينه ها بود؟


بررسي اوضاع سياسي نظامي ايران از آغاز جنگ تا عمليات هويزه
در سال 1359با گذشت يك سال و نيم از پيروزي انقلاب اسلامي و تلاش رهبري نظام در تثبيت پايه هاي رسمي حكومت، هنوز عوامل آشوب ساز در داخل و خارج كشور فعال بودند و با وجود تصويب قانون اساسي، برگزاري انتخابات مجلس و رياست جمهوري، جامعه از ثبات سياسي لازم برخوردار نبود. در نتيجه، قدرت سياسي حاكم انسجام چنداني نداشت. با اين كه موضوع بحران قوميت ها در كردستان، خوزستان، بلوچستان، آذربايجان و تركمن صحرا تماميت جغرافيايي و همبستگي ملي را تهديد مي كرد، قدرت مركزي به دليل شكاف دروني و وجود گروه ها و احزاب متعدد داراي خط مشي مسلحانه نتوانسته بود بحران را حل كند و تركيب قدرت، آن را از درون فلج كرده .
از يك سو، ابوالحسن بني صدر در مقام رئيس جمهور و فرمانده كل قوا، نيروهاي ليبرال را پشت سر داشت و از سوي ديگر، شهيد محمدعلي رجايي، نخست وزير نماينده نيروهاي خط امام محسوب مي شد كه اكثريت مجلس شوراي اسلامي را در پشتيباني خود داشت و از حمايت رهبري و قوه قضائيه نيز برخوردار بود. سپاه بازوي نظامي اين طيف بود. گروه نخست نيز به ارتش و رويكردهاي نظامي آن در قبال نيروهاي انقلابي گرايش داشت.

در جلگه هاي خوزستان، فهميديم جنگ كلاسيك يعني چه؟ ما توانستيم جلوي نيروهاي عراق بايستيم، اما دانشكده خاصي نداشتيم، صداي توپ تا به حال نشنيده بوديم. فرمانده عمليات منظمي نداشتيم. قادر به تأمين تداركات و پشتيباني جبهه اي به اين گستردگي نبوديم و مي توان گفت هيچ گونه آمادگي در رابطه با پذيرش جنگ كلاسيك نداشتيم. وقتي جنگ بر ما تحميل شد با فشارهاي فراواني توانستيم مراحل و مقاطع گوناگون را طي كنيم



علي رغم آن كه حمله عراق براي مدتي به ساختار دروني قدرت سياسي و جامعه وحدت و انسجام بخشيد، تعليق خريدهاي نظامي و شعار انحلال نيروهاي نظامي كلاسيك به پايان رسيد و با هر گونه ايجاد ترديد و ابهام در فلسفه وجودي ارتش مقابله شد، ولي تأثير اوضاع نابسامان اين دوره در ترغيب رژيم عراق در حمله به جمهوري اسلامي ايران به وضوح آشكار بود و اثرات روحي رواني آن هم چنان، در بدنه نيروهاي نظامي مشاهده مي شد و شرايط جبهه ها نيز بهتر از اوضاع سياسي نبود.

روزنامه كيهان در اين زمينه مي نويسد:
« در صحنه جنگ، ارتش عراق پيشروي سريعي داشت، به طوري كه با در هم شكستن مقاومت هاي كوچك به پانزده كيلومتري اهواز رسيد، اما در خرمشهر، جنگ چريكي و مقاومت نيروهاي انقلابي يك ماه ادامه يافت و ضربه شديدي بر نيروها و نگرش دشمن وارد آورد. با اين حال، خرمشهر بعد از يك ماه مقاومت سقوط كرد و محاصره آبادان تنگ تر شد.»

همچنين روزنامه جمهوري اسلامي در مورد حمله عراق مي نويسد:
«  از طرف ديگر، تلاش ارتش عراق در عبور از بهمن شير به نتيجه نرسيد. در نتيجه، دشمن ضربه ديگري را متحمل شد. مقاومت نيروهاي انقلابي در مقابل حملات متعدد عراق در سوسنگرد، تكرار دلاوري هاي خرمشهر بود . فلش حمله عراق در بستان -سوسنگرد -اهواز در ميانه راه قطع شد و مهاجمان از تسخير شهر و ادامه پيشروي خود به طرف اهواز عاجز ماندند»

اوضاع داخلي جديد، كه تمامي نظرها را به مقابله با دشمن معطوف كرده بود، با توقف پيشروي دشمن كم رنگ تر شد. تلاش رئيس جمهور وقت براي استفاده از شرايط جنگي در رسيدن به اهداف سياسي، اختلاف و دوگانگي را درون قدرت سياسي عميق تر كرد؛ موضوعي كه ابعاد جديدتري يافت و بني صدر نيز تلاش خود را در حذف نيروهاي انقلابي به جبهه هاي جنگ گسترش داد. هرچند سپاه پاسداران انقلاب اسلامي، كه به موازات نابساماني هاي بعد از انقلاب و ضرورت برخورد با حركت هاي ضد انقلاب در داخل كشور شكل گرفته بود، به تدريج، گسترش يافت و با تشكيل بسيج مستضعفين به دستور رهبر كبير انقلاب به منبع غني نيروهاي مردمي پيوند خورد و با آغاز جنگ و ضرورت دفاع از انقلاب و تماميت ارضي كشور، به يك نيروي نظامي قدرتمند تبديل شد، ولي در دوره مورد بحث، از نظر استعداد، امكانات و شرايط سياسي در موقعيتي نبود كه بتواند مسئوليت همه جانبه دفاع از كشور را بر عهده بگيرد. هم چنين، تلاش هاي بني صدر مانع همكاري آنها با ارتش مي شد. در موارد اندكي هم كه همكاري انجام مي گرفت، در صورت همكاري ارتباط آنها بيشتر يك طرفه بود تا متقابل .

در جبهه هاي جنگ، به دليل ضعف هاي موجود در نيروي نظامي كلاسيك و فقدان فرماندهي متمركز توانا در به كارگيري نيروها، مقاومت اساسي در برابر تجاوز دشمن، به ويژه در شهرها با اتكا به نيروهاي مردمي و انقلابي شكل گرفت. آنها كه از گوشه و كنار كشور در جبهه هاي جنگ گرد آمده بودند، نه دوره هاي آموزش نظامي را طي كرده بودند و نه تجربه جنگ داشتند، اما با اين همه و علي رغم تفاوت هايشان از نظر سطح سواد و سن و شهري يا روستايي بودن، با هدف مشترك دفاع از اسلام و وطن، رنج هاي بسياري را به جان خريدند و در دفاع از آن، با تمام وجود جنگيدند.

 روزنامه جمهوري اسلامي به نقل از يكي از فرماندهان سپاه در توصيف شكل گيري نيروهاي مردمي در جبهه هاي جنگ مي نويسد :
«
در جلگه هاي خوزستان، فهميديم جنگ كلاسيك يعني چه؟ ما توانستيم جلوي نيروهاي عراق بايستيم، اما دانشكده خاصي نداشتيم، صداي توپ تا به حال نشنيده بوديم. فرمانده عمليات منظمي نداشتيم. قادر به تأمين تداركات و پشتيباني جبهه اي به اين گستردگي نبوديم و مي توان گفت هيچ گونه آمادگي در رابطه با پذيرش جنگ كلاسيك نداشتيم. وقتي جنگ بر ما تحميل شد با فشارهاي فراواني توانستيم مراحل و مقاطع گوناگون را طي كنيم»


در جبهه خودي، بجز اقدامات كوچك و محدود نيروهاي انقلابي - مردمي طي سه ماه تا دي ماه 1359، تنها يك مورد عمليات منظم را طراحي و در محور دزفول اجرا كردند كه آن هم موفقيتي در پي نداشت. اقدامات مؤثر نيروهاي انقلابي در شكستن محاصره سوسنگرد توجه مردم و مسئولان را به جنگ از گذشته بيشتر و آنها را به تعمق و مقايسه عملكرد نيروها در جبهه هاي جنگ حساس تر كرد. افكار عمومي داخلي به اين موضوع تمايل داشت كه ارتش در صورت برخورداري از روحيه تهاجمي مي تواند با بهره گيري از امكانات موجود، دشمن را شكست دهد و از سرزمين هاي اشغالي بيرون براند.

در اين مقطع، سكون و ركود نيروهاي نظامي توجيه پذير نبود. در نتيجه، فشار به فرماندهان نظامي براي انجام عمليات آفندي افزايش يافت. رئيس جمهور در جلسه اي در قرارگاه عملياتي جنوب در 26 آذر ماه، بر اجراي يك عمليات آفندي گسترده تأكيد كرد و خطاب به فرمانده نيروي زميني ارتش گفت: « به هر ترتيبي كه امكان داشته باشد چنين طرحي را تهيه و اجرا كنيد. من ديگر در مقابل نظرات و خواسته هاي مردم و رهبران مذهبي قدرت مقاومت ندارم يا بايد طرحي را تهيه و اجرا كنيد يا اين كه برويد در رسانه هاي گروهي صريحاً علت عدم امكان اجراي عمليات آفندي را براي مردم توضيح دهيد» ( به نقل از روزنامه انقلاب اسلامي  متعلق به بني صدر ).
علي رغم تشديد گلوله باران شهرهاي مرزي، تلاش براي تدارك عمليات گسترده بسيار كند بود و اقدامات دو طرف از اجراي آتش توپخانه تجاوز نمي كرد و با اجراي شبيخون هاي نيروهاي انقلابي، گلوله باران شهرها افزايش مي يافت.
روزنامه جمهوري اسلامي در توصيف وضعيت آن روزها مي نويسد : « تنها در دو مورد گلوله باران شهر اهواز، در هر ساعت نزديك به يكصد گلوله توپ روي شهر فرو ريخت و حدود دويست نفر از مردم شهر شهيد شدند.»
به دنبال اين اقدام، موج اعتراضات مردم و ائمه جمعه و مسئولان درباره عدم تحرك اساسي و عقب زدن نيروهاي دشمن از نزديكي شهرها افزايش يافت. بدين ترتيب، فرماندهان نظامي جنگ كارهاي ستادي طراحي عمليات در منطقه هويزه را آغاز و موضوع را به يگان مربوطه ابلاغ كردند.

موقعيت، اهداف و نيروهاي عمل كننده
هويزه در جنوب غربي شهر سوسنگرد قرار دارد و از جنوب به پادگان حميد و جفير و در نهايت، به كوشك و طلائيه ختم مي شود كه نيروهاي عراق در آن جا مستقر بودند. در شرق هويزه، رودخانه كرخه كور قرار دارد كه مواضع نيروهاي خودي را از مواضع دشمن جدا مي كند. اين رود در جنوب غربي حميديه از كرخه منشعب مي شود و نخست، به سمت جنوب امتداد مي يابد و سپس، در شمال بني تميم به سمت غرب تغيير مسير مي دهد و به موازات جاده حميديه - سوسنگرد پس از عبور از هويزه، به هور الهويزه مي ريزد.
بر اساس طرح عمليات، قرار بود در مراحل مختلف به ترتيب، شمال و جنوب كرخه كور پاكسازي و پادگان حميد و منطقه جفير آزاد شود، سپس، طلائيه و كوشك در جنوب منطقه عملياتي و بعد از آن، خرمشهر آزاد شود و پس از آزادسازي كل منطقه خوزستان بنا به دستور، دشمن را در حد فاصل كوشك -شلمچه در خاك عراق تا اروندرود تعقيب كنند و با پاكسازي شرق بصره در كنار اين رود استقرار يابند. عمليات با شركت سه تيپ زرهي ارتش دو گردان و چندين گروهان پياده از نيروهاي سپاه در روز 15/10/1359 آغاز شد .

عمليات هويزه، كه بن بست جنگ منظم زرهي را در پي داشت، در درون خود، حماسه اي را نيز آفريد و راه حلي را براي اين مشكل پديد آورد؛ راه حلي كه چيزي جز تداوم راه حماسه سازان هويزه نبود. بدين ترتيب، مرحله جديدي آغاز شد كه طي آن، نيروهاي مردمي و سپاه با استفاده از روش ها و تاكتيك هاي مبتني بر روحيه انقلابي، مسئوليت سنگين تري را در جبهه هاي جنگ برعهده گرفتند.



طبق اعلاميه فرماندهي نيروي زميني ارتش جمهوري اسلامي ايران به منظور تأمين اهداف مورد نظر، عمليات در دو دوره و هر دوره در دو مرحله با شركت نيروهاي زير انجام مي گرفت: در نخستين دوره، قرار بود تيپ 3 همدان از لشكر 16 زرهي قزوين به همراه دو گروهان از نيروهاي سپاه، از محور ابوحميظه - سوسنگرد حركت كرده منطقه شمال رودخانه كرخه كور را پاكسازي كنند و تيپ 1 قزوين از همان لشكر نيز به همراه دو گردان پياده از سپاه هويزه حركت و پس از پاكسازي كرخه كور، با نيروهاي تيپ 3 الحاق كند. در محور ديگر، قرار بود هم زمان لشكر 92 زرهي اهواز با احداث پل روي رودخانه كارون در منطقه فارسيات به كرانه غربي بيايد و با پيشروي خود، جاده اهواز - خرمشهر را براي تردد نيروهاي عراقي ناامن كند. طبق طرح، پنج گروهان از نيروهاي سپاه در اختيار لشكر 92 قرار داشت.

عمليات هويزه؛ پيروزي اوليه و حماسه بعدي
عمليات نصر (هويزه) پس از پانزده دقيقه اجراي آتش تهيه در ساعت 10 صبح روز 15 دي ماه سال 1359، با حمله هماهنگ شده تيپ 3 همدان از محور جاده حميديه - سوسنگرد و تيپ 1 قزوين از جنوب هويزه آغاز شد. تيپ 3، كه حمله خود را از منطقه ابوحميظه آغاز كرده بود، به سرعت، به سوي مواضع دشمن پيشروي كرد البته تيپ 1 قزوين در جنوب هويزه با چنين سرعتي عمل نكرد -و طي دو ساعت به كرخه رسيد و توانست با استفاده از پل هاي احداثي دشمن از رودخانه عبور كند و به كرانه جنوبي كرخه كور برسد. در اين محور، طي شش ساعت، نيروهاي عمل كننده توانستند مناطق جنوبي كرخه كور را آزاد كنند و ضربات سنگيني را بر نيروهاي دشمن وارد آورند. نيروهاي عراقي كه شديداً غافلگير شده بودند، با به جا گذاشتن توپخانه خود به دو كيلومتري جنوب كرخه كور عقب نشيني كردند و حدود هشتصد نفر از افراد آنها به اسارت درآمدند، اما به دليل تأخير نيروهاي محور كارون در عبور از اين رودخانه و برخورد آنها به ميدان مين، پادگان حميد و منطقه جفير، كه عقبه دشمن محسوب مي شدند و از اهداف مرحله نخست بودند، دست نخورده در اختيار دشمن باقي ماندند.


طبق طرح عمليات، مرحله دوم حمله ساعت 8 صبح روز بعد آغاز شد. در اين روز، نيروهاي زرهي و پياده به سوي پادگان حميد و منطقه جفير پيشروي كردند. در مقابل، تعدادي از تانك هاي عراقي دشمن در حوالي" ام الغفار" و" ام الفصيح" متمركز شدند و دشمن با آرايش تانك هاي خود جناح جنوبي لشكر16 زرهي را مورد تهديد قرار داد. ضد حمله آنها در ساعت 50/9 از سمت شرق و جنوب به يگان هاي لشكر 16 آغاز شد.
يگان هاي عراقي با وجود ضربات سختي، كه روز پيش متحمل شده بودند، با در دست داشتن پادگان حميد، توان پشتيباني و تحرك بالايي داشتند. در مقابل، نيروهاي خودي سرمست از پيروزي اوليه، دشمن را دست كم گرفتند و از تثبيت مواضع جديد غافل شدند، يعني تلاشي براي تحكيم موقعيت به دست آمده به عمل نياوردند، سنگري ايجاد نكردند و خاكريزي برپا نداشتند، تانك هاي عراقي و تجهيزات ديگر دشمن، كه از روز پيش در منطقه باقي مانده بودند، باعث شد تا برخي از افراد به جمع آوري غنائم مشغول شوند. بدين ترتيب، فقدان تجربه در مقابل ضد حمله، كمبود مهمات، كاستي در پشتيباني و ضعف فرماندهي در مجموع موازنه قدرت را در صحنه نبرد به ضرر نيروهاي خودي تغيير دادند.
در ساعت 11، نيروهاي لشكر 16 زير آتش شديد توپخانه دشمن قرار گرفتند و در غرب سوسنگرد، نيروهاي دشمن به حركت درآمدند. حضور هواپيماهاي دشمن در آسمان منطقه و بمباران مواضع نيروهاي خودي اوضاع را آشفته كرد، به طوري كه تانك هاي عراق به هزار متري محل استقرار تيپ رسيدند و شديدترين نبرد تانك ها در طول جنگ بين لشكر 16 زرهي ايران و لشكر 9 زرهي عراق در گرفت كه تا ساعت 4 بعدازظهر هم چنان ادامه يافت.
در اين ساعت، فرمانده يكي از گردان هاي لشكر 16 زرهي براي تجديد قوا و اقدام مجدد، دستور يك خيز عقب نشيني را صادر كرد كه با رسيدن دستور به گردان، تمام نيروهاي زرهي مستقر در منطقه به سرعت صحنه را ترك كردند و به جاي يك گام، چندين گام عقب نشستند. در همين هنگام كه نظم نيروها مختل شده بود، هواپيماهاي نيروي هوايي ارتش در آسمان منطقه ظاهر شد و به جاي مواضع دشمن، مواضع نيروهاي خودي را بمباران كردند. بدين ترتيب، اوضاع بيش از پيش به ضرر نيروهاي خودي ادامه يافت.

از سوي ديگرنيروهاي پياده سپاه، كه حدود 1500 متر جلوتر از تانك ها مي جنگيدند، از دستور عقب نشيني بي خبر بودند. البته، افزون بر فاصله مزبور، دو عامل گرد و غبار صحنه نبرد، كه ديد نيروهاي پياده را بسيار كاهش داده بود و وجود تانك ها در صحنه، كه از عقب نشيني نيروهاي زرهي به جا مانده بودند و اين طور نشان مي دادند كه آنها هنوز در حال مقاومت اند، نيز در عدم آگاهي نيروهاي پياده مؤثر بود. بدين ترتيب، در پي عقب نشيني قواي زرهي خودي، نيروهاي پياده سپاه در منطقه به جا ماندند و به محاصره تانك هاي دشمن در آمدند.
مسعود انصاري يكي از بازماندگان اين واقعه مي نويسد:
« تعدادي از تانك هاي چيفتن در صحنه بودند و ما خيال مي كرديم كه ارتش هنوز دارد مقاومت مي كند... يكي از تانك هاي عراقي در جاده به بيست سي متري ما رسيد، حسين [علم الهدي] با اشاره به من گفت:  برجك تانك را بزن. من هم زدم و خود حسين هم زد. دو تانك ديگر نيز با آر.پي.جي. زده شد و براي چند دقيقه پيشروي آنها متوقف گرديد. در اين عمليات، با وجود اين كه ما بي سيم داشتيم، ارتش عقب نشيني اش را به ما خبر نداد. من خودم چندين بار معرف شكر را صدا زدم كه جريان چيست؟ گفت: "به گوش باش" چندبار ديگر صدا زدم، گفت: ,,تيپ 1 دارد تغيير موضع مي دهد. بعد از چند دقيقه ديگر ارتباط ما قطع شده تا اين كه محاصره شديم. همه بچه ها مقاومت كردند. چنان كه در كانال كوچكي كنار جاده بيش از پنجاه نفر شهيد شدند»

عبيات يكي ديگر از بازماندگان اين حماسه مي گويد:
« آن جا بيابان بازي بود، تنها چيزي كه مشاهده مي شد، بوته هاي علف بودند. صداي انفجارهاي پي در پي خمپاره ها، توپ ها و رگبار شديد تيربارهاي تانك، دشت را پركرده بود. برادران ما در لابلاي بوته ها به شكل سينه خيز جلو مي رفتند. در حالي كه تير بارها به شدت مشغول شليك بودند و تيرها از همه طرف به سوي بچه ها روانه مي شدند. منتهي براساس تحليلي كه برادر علم الهدي گفته بود آن نيروي ايمان بود كه نقش اساسي در حركت برادرها داشت. آنها در پشت دو تل خاك سنگر گرفته بودند و در كل حدود بيست الي سي گلوله آر.پي. جي. در آن جا وجود داشت. فرصتي براي تصميم گيري درباره عقب نشيني نبود و بچه ها آماده مقابله بودند.حسين در تل خاك سمت چپ جاده بود»

محمدرضا باستي يكي ديگر از بازماندگان حماسه هويزه، در خاطرات خود در مورد حوادث اين محاصره و خروج از آن مي نويسد:
« حسين و محسن به من گفتند: شما آر.پي .جي. نداريد، برويد كه كشته مي شويد. ما حدود صد متر پيش رفته بوديم كه برگشتيم پشت سر بچه ها را ببينم. ديدم حسين يك گلوله آر.پي .جي. به طرف تانك عراقي شليك كرد كه حدود يك متر از بالاي تانك رد شد. تانك ها هم چنان جلو مي آمدند كه بچه ها يكي از آنها را زدند و بقيه سرجايشان متوقف شدند. ما حدود سيصد متر عقب آمده بوديم كه يك مرتبه ديديم تانك هاي عراقي از طرف راست جاده (سمت هويزه) به سوي مواضع ما مي آيند... ما محاصره شده بوديم. رگبار تانك ها قطع نمي شد. بچه ها يكي يكي داشتند تير مي خوردند. خون از بدن آنها سرازير بود. بچه ها سينه خيز جلو مي آمدند. در اين حال، مسعود انصاري هم داشت خودش را جلو مي كشيد. از او سراغ حسين، محسن و جمال را گرفتم و او گفت: آنها را به رگبار بستند و هر سه شهيد شدند»
در اين حماسه، حدود 140 نفر از نيروهاي مؤمن، متعهد، تحصيل كرده و انقلابي سپاه و بسيج، كه تعدادي از آنها از دانشجويان پيرو خط امام بودند، به شهادت رسيدند. عده ديگري نيز با تن مجروح و با استفاده از تاريكي شب خود را به نيروهاي خودي رساندند تا به عنوان پيام آوران حماسه هويزه رسالت سنگين تري را بردوش بگيرند.

عمليات هويزه، كه بن بست جنگ منظم زرهي را در پي داشت، در درون خود، حماسه اي را نيز آفريد و راه حلي را براي اين مشكل پديد آورد؛ راه حلي كه چيزي جز تداوم راه حماسه سازان هويزه نبود. بدين ترتيب، مرحله جديدي آغاز شد كه طي آن، نيروهاي مردمي و سپاه با استفاده از روش ها و تاكتيك هاي مبتني بر روحيه انقلابي، مسئوليت سنگين تري را در جبهه هاي جنگ برعهده گرفتند. سازمان سپاه گسترش يافت و از آن جا كه امكاناتش نسبت به مسئوليتش محدود بود، تجهيزات و سلاح هاي بيشتري را دريافت كرد. دراين شيوه، كه متأثر از حماسه هويزه و عمليات هاي مستقل سپاه در 9ماه اول جنگ بود، نيروهاي دانشگاهي به دليل تحصيلات عالي و توانايي ها و استعدادهاي فردي، خلاقيت بيشتري را از خود نشان دادند و به سرعت مسئوليت هاي فرماندهي نيروهايي كه قبلاً هيچ گونه دانشكده نظامي نديده بودند و تجربه جنگ نداشتند، به عهده گرفتند.
آنها به اين نتيجه رسيدند كه حل معضلات انقلاب، تنها با شيوه هاي انقلابي و خارج از روش هاي مرسوم امكان پذير است.

*خبرگزاري مهر مهدي گيوه كي

کد خبر 47690

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha