به گزارش خبرنگار مهر، محمد حسینی نژاد پژوهشگر فلسفه و نویسنده کتاب شاقول اندیشه در یادداشتی با عنوان تأملاتی در روش استنتاج قیاسهای استثنایی اتصالی در منطق کلاسیک و ارائه روش جایگزین به این موضوع پرداخته است:
در منطق کلاسیک استدلالهایی که بر مبنای قضایای شرطی شکل میگیرد با عنوان «قیاس استثنایی» شناخته میشود که عمده آن از ابتکارات ابن سینا است که به منطق ارسطویی اضافه شده است.
مثال سنتی که در منطق کلاسیک آورده میشود رابطهای است که میان باران و خیس شدن زمین ذکر شده و در قالب یک قضیه شرطی متصل بیان میشود: «اگر باران ببارد زمین خیس میشود.» باریدن باران، اصطلاحاً مقدم و خیس شدن زمین به عنوان تالی شناخته میشود. بر همین مبنا قواعد نتیجهگیری در قیاس شرطی متصل به چهار روش بیان میشود:
۱) اثبات مقدم همیشه منجر به اثبات تالی میشود؛ یعنی اگر باران ببارد، خیس شدن شدن زمین قطعی خواهد بود و قیاس مُنتَج (دارای نتیجه همیشه یقینی) است.
۲) نفی مقدم لزوماً منجر به نفی تالی نمیشود؛ نفی مقدم یعنی باران نمیبارد و این نباریدن لزوماً به معنای خیس نشدن زمین نیست. چرا که خیس شدن زمین از طُرُق دیگری مثل آبپاشی کردن زمین یا مِه حاصل میشود.
۳) نفی تالی همیشه منجر به نفی مقدم میشود؛ یعنی اگر ببینیم که زمین خیس نیست، میتوانیم یقین حاصل کنیم که بارانی هم نباریده.
۴) اثبات تالی لزوماً منجر به اثبات مقدم نمیشود؛ بدین معنا که اگر زمین خیس باشد بدین معنا نیست که حتماً بارانی باریده باشد چرا که خیس شدن زمین از طرق دیگر نیز میتواند حاصل گردد.
این روش استنتاج در قضایای شرطی متصل هم مزایایی دارد و هم معایبی. مزیت آن این است که الگویی ثابت را معرفی میکند که با فرض صدق قضیه شرطی همیشه و همه جا کاربرد دارد و قابل خدشه نیست. حتی اگر ضرورت حقیقی میان مقدم و تالی برقرار نباشد مثل اینکه بگوییم: «اگر قارون مال اندوخت، لقمان حکمت آموخت.»
این عبارت فقط یک ساختار زبانی است که صرفاً شباهت به یک قضیه شرطی دارد و هیچ ضرورت و لزومی را میان مال اندوختنِ قارون و حکمت آموختنِ لقمان بیان نمیدارد. این نوع ساختار در منطق کلاسیک به غلط یکی از اقسام قضیه شرطی با عنوان «شرطی اتفاقی» را تشکیل داده که در واقع ثمره عملی خاصی هم ندارد. زیرا آنچه که برای به دست آوردن یک نتیجه قطعی اهمیت دارد، پیوند و وابستگی ضروری میان دو پدیده است نه ساختار کلامی که با «اگر» یا کلماتی شبیه به این شروع شود.
اما این صوری بودن محض، از جهاتی میتواند مفید هم باشد؛ قالب «اگر الف ب باشد آنگاه ج د است.» که در منطق ریاضی اگر P آنگاه Q بیان میشود نیاز به بررسی محتوا ندارد و از این لحاظ میتواند زمینه مناسبی برای طرحریزیهای هوش مصنوعی را فراهم کند.
اما معایب آن علاوه بر پیچیدگی و دیرفهم بودن برای هوش انسانی، این است که ضرورت قطعی میان مقدم و تالی را مورد اعتنا قرار نمیدهد و به قول منطقدانان کلاسیک، ماده قضیه مورد بررسی قرار نمیگیرد.
اما آیا روشی جایگزین برای استنتاج (به دست آوردن نتیجه) در این گونه قضایا میتوان به دست آورد تا علاوه بر صورت استدلال بر ماده (صحت و سُقم مقدمات استدلال) تمرکز ویژه داشته باشد؟
بدین منظور نخست باید این مسأله را بررسی کنیم که چگونه یک قضیه شرطی متصل ابتدا در ذهن و سپس در زبان شکل میگیرد؟
مثالهای زیر را که گویای ضرورت ذهنی یا عینی میان دو پدیده است در نظر میگیریم:
۱) اگر داروهایت را مصرف کنی، بیماریت درمان میشود.
این قضیه شرطی رابطه ضروری میان مصرف دارو و درمان بیماری را نشان میدهد. در واقع بنا به تجربیاتی گذشته که روی بیماران مختلف انجام شده، نوعی استقراء ناقص شکل گرفته که پیشبینی میکند در مورد بیمار مخاطب هم مصرف دارو منجر به درمان خواهد شد. در منطق کلاسیک استقراء ناقص نتیجه قطعی و یقینی ندارد و بنا به این اصل، ضرورتی هم وجود نخواهد داشت که اثبات مقدم منجر به اثبات تالی گردد. با این حال ما دارو را علت و درمان را معلول میدانیم و رابطه این دو را علیت مینامیم.
۲) اگر باران ببارد، زمین خیس میشود. در اینجا نیز باران را علت و خیس شدن زمین را معلول میدانیم و رابطه میان مقدم و تالی را علیت مینامیم. با ذکر این نکته که فقط باران علت خیس شدن زمین نیست بلکه علل دیگری مثل آب پاشی زمین، یا مِه نزدیک به زمین هم میتواند در خیس شدن زمین مؤثر باشد. اما به هر حال بارش باران بدون علل دیگر هم مستقلاً میتواند زمین را خیس کند. این نوع علت در منطق کلاسیک تام نام دارد.
۳) وقتی که باران ببارد، هوا ابری است. در این مثال هم رابطه علیت وجود دارد ولی تالی علت است و مقدم معلول. برای باریدن باران یکی از عواملی که در کنار عاملهای دیگر منجر به بارش باران میشود، ابری بودن هواست که البته این علت کافی نیست علل دیگری هم در کنار آن باید وجود داشته باشد تا بارش شکل بگیرد مثلاً دمای هوا هم به اندازه مشخصی سرد باشد، فاصله ابر تا زمین هم مقدار مشخصی باشد، تراکم ابر کافی باشد و.... این نوع علت در منطق کلاسیک علت ناقصه نامیده میشود زیرا به تنهایی و مستقلاً سبب وقوع معلول نمیشود.
۴) اگر در کنکور رتبه زیر ۱۰۰ بیاوری، یک اتومبیل برای تو خواهم خرید. این علیت میان مقدم و تالی برگرفته از گذشته نیست، بلکه ضرورت میان علت و معلول ساخته ذهنی است که قصد دارد آن را در آینده محقق و عینی سازد.
۵) اگر هیتلر زادهی اتریش باشد پس یک آلمانی اصیل نخواهد بود. وابستگی و ضرورت میان آلمانی اصیل بودن و زادهی آلمان بودن هیچ علیت عینی ندارد بلکه تماماً برگرفته از تقسیمبندی و تعاریف بین الاذهانی است. این ضرورت ذهنی از نوع اندراج است بدین معنی که در تعریف ملیت آلمانی، زاده بودن در خاک آلمان مندرج شده است.
۶) اگر حسن مجرم باشد، متهم هم است. مفهوم متهم هم شامل مجرم میشود و هم بیگناه. پس متهم اعم از مجرم یا به عبارت دیگر مجرم زیر مجموعه متهم است. ضرورتی که میان مقدم و تالی برقرار است از نوع اندراج است. مجرم بودنِ حسن مندرج است در متهم بودنِ او.
در این مثالها میبینیم که ضرورت قطعی میان مقدم و تالی دو حالت دارد:
علیت: یا برگرفته از توالی و تعاقب استقرائی دو پدیده عینی در گذشته است که آینده را به صورت ضروری پیشبینی میکند و خود بر دو نوع تام و ناقص تقسیم میشود و یا پیوندی ذهنی میان دو پدیده است که ضرورت آن از طریق وعده است و این هم خود میتواند تام و ناقص باشد. ضمن اینکه باید توجه به این نکته توجه داشت که وقوع یک پدیده معمولاً متأثر از چندین علت است که آن علل هم میتواند ناقص باشند و هم تام.
اندراج و عدم اندراج: رابطه میان دو مفهوم را مشخص میکند که ضرورت میان آنها از زیر مجموعه بودن یکی با دیگری یا برابر بودن مصادیق هر دو با هم و یا اینکه هیچ نقطه اشتراکی نداشته باشند، حاصل میشود. این نوع ضرورت حاصل مرزبندیهای ذهنی است. در منطق کلاسیک زیر مجموعه مصادیق یک مفهوم با مفهومی دیگر «عموم و خصوص مطلق»، برابری مصادیق دو مفهوم، «تساوی» و عدم اشتراک مصادیقشان، «تباین» نام دارد.
روش پیشنهادی و جایگزین برای استنتاج در قضایای شرطی متصل بدین صورت است که ابتدائاً نوع ضرورت میان مقدم و تالی را مشخص کنیم. اگر از نوع علیت باشد باید به نکات زیر برای به دست آوردن نتیجه قطعی و یقینی توجه داشت:
- وقوع یا عدم وقوع یک پدیده صرفاً معلول یک علت نیست، بلکه معمولاً علل و عوامل متعددی در کنار هم یا به تنهایی باعث وقوع پدیدهها میشوند.
- اگر علتی به تنهایی باعث وقوع پدیدهای شود «تام» است و در عین حال چندین علت تام میتواند همزمان یا مستقلاً پدیدهها را ایجاد کند. بنابراین با مشاهده یک معلول نباید صرفاً آن را به یک علت هر چند تام منحصر کرد. چرا که ممکن است با عدم وقوع یک علت، علل دیگری مؤثر واقع شود.
- اگر علتی نه به تنهایی بلکه با کمک علتهای دیگر پدیدهای را ایجاد کند، «ناقص» است و باید به علل دیگری که همزمان وقوع آن پدیده را ایجاد کرده توجه داشت.
- اگر پدیدهای که معلول و متأثر از یک یا چندین علت است، رخ ندهد نشاندهنده آن است که هیچ کدام از علت یا علل به وجود آورنده آن رخ نداده است.
اگر ضرورتِ میان مقدم و تالی از نوع اندراج باشد، سه حالت دارد:
عموم و خصوص مطلق، تساوی و تباین.
در این حالت کافی است به دایره مصداقهای دو مفاهیم مندرج در مقدم و تالی توجه ویژه داشته باشیم تا استنتاج نتیجه به راحتی قطعیت یا عدم قطعیت خود را نشان دهد.
نظر شما