پیام‌نما

لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ وَ مَا تُنْفِقُوا مِنْ شَيْءٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ * * * هرگز به [حقیقتِ] نیکی [به طور کامل] نمی‌رسید تا از آنچه دوست دارید انفاق کنید؛ و آنچه از هر چیزی انفاق می‌کنید [خوب یا بد، کم یا زیاد، به اخلاص یا ریا] یقیناً خدا به آن داناست. * * * لَن تَنَالُواْ الْبِرَّ حَتَّی تُنفِقُواْ / آنچه داری دوست یعنی ده بر او

۱۸ اردیبهشت ۱۳۸۶، ۱۷:۰۱

خاستگاههای فلسفه اسلامی (7)

اهمیت علت غایی در نظام فلسفی یونانی - اسلامی

اهمیت علت غایی در نظام فلسفی یونانی - اسلامی

خبرگزاری مهر - گروه دین و اندیشه: علت غایی در نظامهای فلسفی یونانی و اسلامی اهمیت بسزایی دارد. در این مقال با محوریت آرای ارسطو نگاهی به این علل افکنده می‌شود.

به گزارش خبرنگار مهر،  ارسطو در کتاب "فیزیک" خود با توسعه اصول تبیینی که از ویژگی خاصی در مطالعه طبیعت برخوردارند، نگرش عمومی خود را از علل اربعه بیان می دارد و تاکید دارد  که تمام این چهار علت در تبیین پدیده های طبیعی دخالت دارند و وظیفه دانشجوی علوم طبیعی مطرح ساختن سوال چرایی در مورد این علل است به طوری که با علوم طبیعی همخوانی داشته باشد.

بهترین روش در فهم این توصیه روانشناسانه این است که علم طبیعی در حوزه اجسام طبیعی مطرح شود تا جاییکه در معرض تغییر قرار گیرند، و وظیفه دانشجوی علوم طبیعی ارائه تبیین در خصوص تغییرات طبیعی آنها است. عواملی که در توضیح تغییر طبیعی مشارکت دارند به ماده، شکل، آنچه باعث تغییر می شود و پایان این تغییر تقسیم می شوند. توجه باید داشت بیان ارسطو به این موضوع اشاره ندارد که تمام چهار عامل تبیینی  در توضیح هرکدام و هر نمونه از تغییرات طبیعی بی دخالت هستند بلکه او می گوید یک تبیین کافی از تغییرات طبیعی، ممکن است شامل منبع تمام آنها باشد. او در ادامه با اضافه کردن مشخصه هایی به آموزه های علل اربعه خود، چنین می گوید: شکل و پایان، اغلب همزمان به وقوع می پیوندند و آنها به طور صوری شبیه به آن چیزی هستند که تغییر را به دنبال دارند.

این برای چندمین بار است که ارسطو به شعار خود یعنی"برای در نظر گرفتن انسان به انسانی نیاز است" تاکید دارد. این شعار برای اشاره به این حقیقت طرح شده است که پیدایش یک انسان فقط در سایه پایان یک روند می تواند قابل درک باشد؛ به عیارت دیگر، کامل بودن به انسان ختم می شود. آنچه که یک بشر کاملا تکامل یافته می تواند باشد  بر حسب شکل یک انسان تعریف می‌شود و این شکل در وضعیت تکامل کامل خود در پایان زایش و تولید قابل درک است. اما این موضوع در مورد اینکه چرا یک انسان برای زایش انسان دیگر لازم است توضیحی ارائه نمی دهد. توجه باید داشت که یک انسان کاملا تکامل یافته نه تنها پایان زایش نیست بلکه آن چیزی است که یک روند کامل را آغاز می کند. برای ارسطو قانون موثر پایانی که مسئولیت تولید یک انسان را به عهده دارد یک پدیده کاملا تکامل یافته زنده از نوع مشابه است؛ یعنی انسانی که به طور صوری مشابه پایان زایش است. 

بنابراین دانشجوی طبیعی اغلب با سه نوع علل صوری یا غایی، فاعلی و مادی، درگیر است هرچند این مسئله در عهد یاستان مورد بحث و مناقشه بوده است. بنا به اظهار نظر ارسطو، بیشتر صاحب نظران پیش از او فقط علل مادی و فاعلی را دریافته بودند و این مسئله بیان می دارد که چرا ارسطو رضایت خاطری با گفتن اینکه علل غایی و صوری اغلب همزمان رخ می دهند، برایش فراهم نمی شده است اما از سویی مجبور به دفاع از رساله خود در مقابل رقیبی می شود که مسئله علیت غایی را به عنوان یک نوع علیت اساسی رد می کند.

در کتاب فیزیک دو، فصل هشت، کلی ترین دفاع ارسطو از علیت غایی آورده شده است. در این بخش ارسطو بیان می دارد که تبیین طبیعت به علت غایی نیاز دارد و شرط آن بحث در مورد مشکلی است که توسط رقیبی عنوان می شود که علل غایی را در طبیعت انکار می کند. او می گوید رقیبی که مدعی کفایت علل مادی و فاعلی در تبیین تغییر طبیعی است، بحث در مورد نظام ویژه آنها را رد می کند. قبل از بررسی چگونگی تلاشهای انجام یافته در مورد مسئله دفاع، اشاره به این نکته مهم به نظر می رسد که دفاع، عملکرد اثباتی در خود ندارد. ارسطو با اظهار اینکه شیوه مطالعه طبیعت که علیت غایی در آن مطرود است نمی تواند یک مفهوم اساسی از طبیعت را ارائه کند، اثبات وجود علل غایی در طبیعت را به بررسی نمی گذارد.

 اگر به شکل جدی بخواهیم در این مورد به بحث بپردازیم، تنها راه اثبات اینکه طبیعت علیت غایی را به نمایش می گذارد وارد ساختن آن به زمینه های مستقل دیگری است اما این همان چیزی نیست که ارسطو در کتاب فیزیک دو بخش هشت به آن اشاره داشته است. در آنجا ارسطو علیت غایی را به عنوان مناسب ترین توضیح در باب طبیعت بیان می کند که در صورتی غیر از آن توضیح برایش باقی نمی ماند.

اشکالی که ارسطو به آن می پردازد با ارائه تعریفی از روش تشکیل باران بیان شده است. باران می بارد چون با بالا رفتن بخار به همراه هوای گرم و سرد شدن آن، آب شکل می گیرد. سپس این آب به صورت قطرات به بارش در می آید. باران ممکن است به غله ای در مزرعه قوت دهد یا فساد محصول درو شده را با خود به همراه آورد اما آنچه که مسلم است باران نمی بارد که نتیجه خوب یا بد داشته باشد. نتیجه خوب و بد فقط یک همزمانی است. بنابراین چرا تمام تغییرات طبیعی به شکل مشابهی عمل نمی کنند؟ به عنوان مثال چرا تیز بودن دندانهای جلویی و مناسب بودن آنها برای گاز زدن و پاره کردن غذا و پهن بودن دندانهای آسیاب و مفید بودن آنها برای آسیاب غذا نمی تواند یک همزمانی باشد؟ زمانی که دندانها به این شکل رشد می یابند نتیجه آن نجات حیوان است و زمانی که بدین طریق نباشند، مرگ حیوان به دنبال آن رقم می خورد.

بسیار آشکار و صریح به نظر می رسد که شکلی که دندانها رشد پیدا می کنند به خاطر حیوان نیست و نجات و مرگ آن فقط یک همزمانی است.  پاسخ ارسطو این است که می گوید رقیبان انتظار دارند تبیین کنی که چرا دندانهای قاعده مند، به روشی که عمل می کنند رشد دارند: دندانهای تیز در جلو و دندانهای پهن در عقب دهان. علاوه بر این، رقبا به خاطر چنین ترتیبی در دندانها که مناسب گاز زدن و جویدن غذا است، انتظار دارند ارتباط قاعده مند میان نیازهای حیوان و شکل دندان هایش تبیین شود. یا یک ارتباط علی واقعی میان تشکیل دندانها و نیازهای حیوان وجود دارد یا چنین ارتباطی وجود ندارد و آن فقط یک همزمانی است به شکلی که رشد اینچنینی دندان ها برای حیوان خوب است.

اما این موضوع قاعده مندی ارتباط را تبیین نمی کند. جایی که قاعده مندی وجود دارد تبیینی را نیز می توان جست و همزمانی به هیچ وجه تبیین نیست. به عبارت دیگر، گفتن اینکه دندانها رشد می کنند همانطور که باید عمل کنند و این با وجود همزمانی برای حیوان خوب است، ارتباط قاعده مند بی تبیینی را بین رشد دندانها و نیازهای حیوان به جا می گذارد: دندانها رشد می کنند به شکلی که آنها غذا را گاز می زنند و می جوند و این برای حیوان خوب است.

چیزی که باید در پاسخ ارسطو به آن توجه داشت این است که علت غایی در تبیین مربوط به تشکیل قسمتهای یک اندام، شبیه به آنچه که در حیوان به عنوان چیز خوب برای زنده ماندن و زندگی کردن وجود دارد، وارد شده است. در قسمت اول، چیز هایی برای حیوان خوب هستند چون بدون آن حیوان بقا نمی یابد و در قسمت دوم، چیزهایی برای حیوان خوب هستند چون با آنها حیوان بهتر زندگی می کند. این مطلب به ما کمک می کند تا بفهمیم که چرا ارسطو در معرفی مفهوم پایان که مربوط به مطالعه روند طبیعی است بر خوبی آن اصرار دارد: نه هر چیز که در آخر است مدعی است که که یک پایان است، فقط  آن بهترین است .

ارسطو در زمانی که دفاع وی در استفاده از علل غایی بجا و درست انگاشته می شد، با تمرکز بر نقش این موضوع در طرح تبیینی اش، پیشرفت زیادی برای او حاصل شد. لازم است در اینجا به مثال انتخاب شده ارسطو برگردیم که در آن رشد قاعده مند دندانهای تیز در جلو و دندانهای آسیاب در غقب دهان را طرح می کند. چه نقش تبیینی  برای روند مادی موجود در روند طبیعی به جا می ماند؟ به نظر می رسد ارسطو قادر به مشخص کردن اینکه چه روند های مادی در رشد دندان مشارکت دارند نیست  اما او قصد دارد روندهای مادی مشخصی را که باید در زمان رشد دندان ها رخ دهد تا به شیوه خاص آنها عمل کنند، بشناسد. به عبارت دیگر، چیزهای زیادتری در کنار این روندهای مادی برای تشکیل دندانها وجود دارند اما این روند تشکیل رخ نخواهد داد مگر روندهای مادی مرتبطی اتفاق افتد.

برای ارسطو این روندهای مادی هستند که برای درک یک هدف خاص لازم است؛ که تحت شرایطی، آن پایان قابل حصول است. کتاب فیزیک در بخش نه، کاملا به معرفی مفهوم لزوم فرضیه انگاری و ربط آن در خصوص خواست توضیحی در باب علوم طبیعی ارسطو پرداخته است.

ارسطو در کتاب فیزیک، به ارائه نگرش عمومی خود در مورد علل اربعه می پردازد تا دانشجویان علوم طبیعی بتوانند منابع تبیینی لازم برای یک بررسی موفق از جهان هستی را در اختیار داشته باشند. هر چند که این کتاب تمام منابع توضیحی را برای تمام تحقیقات مربوط به طبیعت ارائه نمی کند. ارسطو در اولین کتاب "اندام حیوانات" باز هم به موضوع علیت می پردازد. این کتاب یک مطلب نسبتا مستقل است که به بحث توسعه منابع تبیینی مورد نیاز برای یک مطالعه موفق از حیوانات و رندگی آنها می پردازد. در اینجا ارسطو به تکمیل تئوری خود در مورد علیت می پردازد و با بحث از اولویت توضیحی علت غایی نسبت به علت فاعلی به مدد تکمیل این مطلب رفته است.

در کتاب اول اندام حیوانات، تلاشی در جهت بررسی وجود چهار حالت اساسی علیت، شکل نیافته است. چنین به نظر می رسد که ارسطو انتظار دارد خواننده اش با نگرش کلی او در مورد علل اربعه و نیز دفاعش از علیت غایی آشنا باشد. مشکلی که در اینجا نگرانی ازسطو را در خور دارد در ادامه اشاره شده است: چون هر دو علل غایی و فاعلی در تبیین زایش طبیعی مشارکت دارند، ما مجبور به تعیین آنچه که اول و آنچه که دوم است، هستیم. ارسطو بیان می کند که راه دیگری در تبیین زایش طبیعی با توجه به چیزی که در پایان روند انتظار می رود وجود ندارد. این موضوع اولویت تبیینی نسبت به اصلی که مربوط به آغاز روند زایشی است دارد.

ارسطو رو به قیاس میان محصول هنری و زایش طبیعی و الگوی نهایی می آورد که او برای تبیین محصول هنری اوسعه داده است. به عنوان مثال به روند ساخت خانه توجه کنید. راه دیگری برای تبیین اینکه خانه چگونه ساخته می شود و یا چگونه در حال ساخت است با رجوع به نتیجه غایی روند یعنی خانه وجود ندارد. به طور آشکار، آجرها و تیرچه ها با هم به روشی خاص در کنار هم به کار می آیند تا به یک پایان مشخص که همان خانه است برسند. این موضوع در مورد زایش طبیعی نیز صادق است. شعار ارسطو در این باره "زایش به خاطر ماده است و ماده برای زایش نیست" است. این بدین منظور است که مناسبترین روش برای تبیین زایش یک اندام مانند حیوان یا تشکیل اعضای آن، رجوع به محصولی است که در پایان روند وجود دارد و به عبارتی به عنوان ماده ای از نوع مشخص مطرح است. 

کد خبر 482884

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha