به گزارش خبرنگار مهر، رئیس بنیاد حکمت اسلامی صدرا در افتتاح همایش بزرگداشت ملاصدرا با اشاره به اینکه انسان کامل در سفر چهارم سلوک با توشه ای از علم الهی به سوی بشر برمی گردد، گفت: تنها راه صلح و بقا و ایجاد عدالت و امنیت جهانی بشری، راهی است که اسلام و عرفان و فلسفه حکمت الهی به ما نشان داده است.
آیت الله محمد خامنه ای در آغاز سخنان خود اظهار داشت: برای شناخت خداوند مهمترین مسئله در الهیات و یکی از ضرورتهای بحث فلسفی بحث درباره ماهیت انسان است در اینجا بحث درباره فیزیولوژی انسان نیست دلیل اهمیت انسان در ذوابعاد بودن و داشتن خصوصیات ویژه ای است که در انسان هست و در هیچ موجود دیگری نیست.
وی در ادامه گفت : انسان در جسم خود ویژگی هایی دارد که در دیگر موجودات نیست. بحث از حیوان به عنوان حیوان ناطق نیست بلکه نطق در همه انسانها فعالیت ندارد و مثل فطرت نهفته و بالقوه هست. سخن از این است که وقتی انسان رو به تکامل می رود ویژگی های اکتسابی دارد که در هر انسانی یگانه است و راه هایی که انسان انتخاب می کند برای رسیدن به خدا یکسان نیست.
آیت الله خامنه ای با اشاره به اینکه هر انسانی در درون خود یک جهان می سازد، گفت : انسان محدود به عقل نیست و ابعادی مثل عشق هم دارد عشق هر کسی با عشق دیگری فرق می کند و بنابراین درست است که انسان نوع است ولی نوع منحصر به فرد و مثل مجردات نیست و از ممیزات انسان اراده و دیگری مقوله خیال است.
رئیس بنیاد حکمت سلامی صدرا اظهار داشت: انسان کامل در سفر چهارم سلوک با توشه ای از علم الهی به سوی بشر بر می گردد. بنابراین یکی از وضوحی که قابل تفسیر است این است که انسانها گرچه در آمدن به دنیا در جماعت اند اما وقتی به سوی خدا برمی گردند راه هایشان متفاوت است بنابراین تنها راه صلح و بقا و ایجاد عدالت و امنیت جهانی بشر راهی است که اسلام و عرفان و فلسفه حکمت الهی به ما نشان داده است.
دیگر سخنران این همایش دکتر کریم مجتهدی استاد فلسفه دانشگاه تهران بود که با اشاره به این نکته که فلسفه زیر بنای فرهنگ است و بدون آن هیچ فرهنگی در هیچ زمینه ای حتی در زمینه علوم و مسائل فنی به هیچ جایی نمی رسد، گفت : مسئله انسان نورانی از دوران پیشین و در جهان باستان مطرح شده که انسان نوری در دلش دارد و همین مسئله ذاتی موجب می شود که به طرف نور گرایش پید کند .
دکتر مجتهدی افزود: شوق درونی به سوی علم حکمت و به هر معنایی که توجه می کنیم موجب حرکت انسان می شود.
وی تصریح کرد: یکی از درخشان ترین موارد بیان این مطلب نزد سهروردی است که بازیبایی تمام و با توجه به طبیعت تام ارائه شده است.
استاد فلسفه دانشگاه تهران افزود: از این جنبه وقتی به صدرا که خواه نا خواه وارث ابن سینا و سهروردی و عرفان است می شویم نوعی هماهنگی میان اینها برقرار می کند که البته نوعی تالیف ماتقدم است. ملاصدرا گرچه با علم الابصار سهروردی موافق نیست اما نتیجه کلام وی شبیه گفته های سهروردی است .
دکتر مجتهدی تاکید کرد: بنابراین تا نگاه نور نداشته باشد نمی تواند ببیند و نور شرط هر نوع نگاه است از همین جاست که می گوییم فلسفه آموزش پژوهش است و شوق و روح پژوهش را ایجاد می کند نور درونی انسان نافی حیوانیت اوست و انسان در جستجوی تعریف درستی از خودش دچار مخاطره می شود .
دکتر مجتهدی در پایان اظهار داشت: صدرا فیلسوفی است که در فرهنگ ملی ما نوعی تعادل ایجاد می کند و مثل هر فیلسوف بزرگی شاخه های مختلف فرهنگی را یکدست می کند و موجب می شود که راحتر در این فضا تنفس کنیم.
دکتر رضا داوری اردکانی، رئیس فرهنگستان علوم، نیز تحت عنوان «انسان و فلسفه» سخنرانی کرد و گفت: در قوس صعود که از سیر طبیعت شروع می شود انسان و فلسفه تاریخی است.
دکتر داوری با اشاره به ورود فلسفه به عالم اسلام در قرون چهارم و پنجم میلادی گفت: فلسفه نزد ملاصدرا علم صرف نیست و چنانکه فارابی اشاره کرده است فلسفه تشبه انسان به خداست. ملاصدرا نیز فلسفه را صیرورت انسان از عالم عقلی به عالم نوری می داند. او در جلد دوم اسفار اشاره می کند که حکمت احاطه به وجود اشیا است و انسانی که فیلسوف می شود عالم عقلی و عالم نوری است.
وی افزود: انسان وقتی وارد عالم عقلی شود فیلسوف می شود و ملاصدرا در تقسیم علوم عقلی به نظری و عملی تقدم را به عمل میدهد اما این به آن معنا نیست که انسان باید عمل کند یا از دانش پرهیز کند بلکه بدان معناست که فیلسوف باید در کنار یادگیری فلسفه به عمل صالح نیز اشتغال داشته باشد.
استاد فلسفه دانشگاه تهران در بخش دیگری از سخنانش گفت: ملاصدرا علوم عقلی را نفی نمی کند اما صرف دانستن حقایق را راهبر به خیرات کمال نمی داند. امروز در غرب نیز مسئله روش و آموزش از اهمیت والایی برخوردار است، اما به صرف دانستن روش فضیلت کسب نمی شود. انسان تنها فیزیولوژی و بدن نیست . بلکه اصل در انسان روح عقلی اوست.
وی با اشاره به مراتب قوس نزول و صعود در فلسفه و عرفان اسلامی گفت: در قوس نزول انسان پیدا نیست در حالی که در قوس صعود انسان و فلسفه در متن تاریخ پیدا می شوند. آغاز این سیر طبیعت است که انسان نیز هست و انسان در این مرتبه عقل و نفس را به صورت بالقوه دارد. انسان ملاصدرا همین انسانی است که طبیعی است و راه می رود و به صورتهای مختلف طرح شده است و ملاصدرا در مقدمه شرح اصول کافی گفته که انسان باید سیر کند و تکامل یابد و در این مسیر دستگیری و یاری انبیا بسیار مهم است .
دکتر داوری در پایان به مسئله آموزش اشاره کردو و گفت: غرض از آموزش علمی است که با خشیت همراه باشد و علم بیخشیت نمی شود.
آیت الله مصطفی محقق داماد رئیس گروه مطالعات اسلامی فرهنگستان علوم، در این همایش با موضوع «پاسخ حکمت متعالیه به مسائل حقوق بشر» پرداخت و گفت: کرامت انسان از دید صدرا امری واقعی است و از دید او کرامت بشر یک امر تکوینی و نشان دهنده آن است که انسان از نظر وجود دارای برجستگی است.
دکتر محقق در ابتدا به اهمیت مسئله حقوق بشر در جهان امروز اشاره کرد و گفت: یکی از شاخصهای تفکر فلسفی نظام ساز آن است که فیلسوف بتواند با نظامش به مسائل جدیدی که پیدا می شوند پاسخ دهد و از این بابت شبیه مسائل مستحدثه در فقه است. از این رو مسئله حقوق بشر گرچه امری جدید است اما باید نشان دهیم که پاسخ فلسفه صدرا به این مسئله چگونه است. امروز در دنیا بحث از حقوق بشر شاغول محکم و محور کاملی برای مسائل بشر است و حتی کلمه حقوق بشر نیز جدید است، این مسئله پیش از این نبوده است و حتی نزد فیلسوفی مثل کانت مفهوم «کرامت بشری» هست اما حقوق بشر نیست و ریشه های این مفهوم به انقلاب فرانسه و جنبش های سیاسی قرن هجدهم بر می گردد.
وی سپس رئوس مطالب حقوق بشر از جمله حق حیات، حق آزادی، حق عدالت، حق دادخواهی عادلانه، حق آزادی بیان، فکر و سخن را در سه دسته این چنین خلاصه کرد: دسته اول حقوق آزادی فردی، دسته دوم حقوق آزادی سیاسی و دسته سوم حقوق اولیه اجتماعی. تعبیر این ارزشها به صورت حقوق در زبان فقاهت ما به صورت تکلیف اخلاقی در برابر افراد دیگر است. و در این میان ما با تفکیک بسیار زیبای شیخ انصاری میان احکام تکلیفی و احکام وضعی بیان شده است و این تفکیک به هیچ وجه نزد غربیان دیده نشده است.
محقق داماد به کوشش محققان غربی در یافتن ریشهای برای حقوق اشاره کرد و گفت: در میان ادیان اصل به برابری انسانها در برابر خدا است اما این احکام از دید دانشمندان جدید احکام اخلاقی هستند و ضمانت اجرایی ندارند. بنابراین در اعلامیه حقوق بشر فرانسه کوشیده شد که به دنبال ضمانت اجرایی برای این قوانین باشند و بالاخره بر اساس تجارب خود در قرن 18 به این نتیجه رسیدند که بگویند انسان به ماهو انسان و فارغ از همه ویژگیهای خاص و به حکم آن که انسان است کرامت فردی دارد و این حق را به صورت حق به چیزی بیان کردند مثل حق به آزادی، حق به برابری و حق به حیات. و از کرامت انسانی به عنوان اصل اولیه برای تکامل متکای حقوق بشری استفاده کردند اما در اصطلاح فقهی ما حق در برابر شخص و کسی بیان می شود.
وی در ادامه تصریح کرد: از سوی دیگر در فقه دینی مرکزیت با خدا است در حالی که در حقوق جدید غربی انسان مرکز است از این رو میتوان اصول حقوق بشر نزد صدرا را چنین برشمرد: اول آنکه اصل کرامت انسانی نزد صدرا یک مقوله تکوینی و هستی شناختی است، دوم اصل خداجو بودن فطرت انسان، سوم اصل جاودانه بودن انسان ،چهارم اصل آرامش نهایی در انجام انسان و پنجم اصل ارتباط تکوینی انسان با مجموعه هستی، یعنی اینکه انسان فرد نیست بلکه با تمام هستی در ارتباط است و انسانی که با مجموعه هستی مرتبط است را نمی توان فرد و تنها در نظر گرفت و حقوقش را جدای از دیگر اجزای هستی بررسی کرد.
دکتر غلامرضا اعوانی رئیس مؤسسه حکمت و فلسفه دیگر سخنران این همایش بود که در دهمین همایش بزرگداشت حکیم صدرالمتألهین شیرازی با عنوان "معنا و حقیقت انسان نزد ملاصدرا با توجه به کتاب های تفسیری او" گفت: نزد ملاصدرا ما هر کاری که در جهان می کنیم استخلافی است و انسان خلیفه خدا در زمین است و صفات او هم استخلافی است.
دکتر اعوانی با اشاره به گستردگی بحث انسان در آثار مختلف ملاصدرا گفت: ملاصدرا در این زمینه مطالب فراوانی دارد و این در حالی است که در فلسفه های رایج با وجود اهمیت موضوع انسان به او بسیار کم توجه شده است. انسان شگفت انگیزترین موجود خلقت است و امر عجیبی که در زمین رخ داده خلقت انسان است.
وی سپس به تعریف هایی که از انسان ارائه شده اشاره کرد و گفت: در یونان انسان را حیوان ناطق معرفی می کنند، نزد افلاطون انسان حیوانی است که تشبه به خدا می کند و ملاصدرا با قبول این تعریف معتقد است که لوازم تحقیق این است که انسان می تواند از نظر فعل و صفت به حضرت حق متشبه شود. البته لازم به ذکر است که این یک بحث حکمی است، گرچه ملاصدرا در جای جای کتاب هایش از شواهد قرآنی و حدیث استفاده کرده است.
دکتر اعوانی با تأکید بر بار عظیم فلسفی، حکمی و الهی بحث انسان نزد ملاصدرا به نمونه هایی از این بحث اشاره کرد و گفت: اول آن که در فلسفه ملاصدرا گفته می شود که در انسان روح الهی دمیده شده و خدا روح خودش را به انسان نسبت می دهد و از این حیث دین امانتی است که به دست ما داده شده است. نکته دوم آن که از دید تفسیری ملاصدرا روح انسان در اعلی علیین سرشته شده است و به اسفل سافلین آمده است و دوباره به آن جا باز می گردد و غایت حکمت الهی این است که انسان را از خاک به افلاک برساند.
وی در ادامه گفت: انسان در قوس شعوری اول را به آخر می پیوندد و از دید ملاصدرا هر چیزی غیر از انسان ماهیتی دارد که نمی تواند از آن تخلف کند، اما انسان وجود بدون ماهیت است و ماهیتش را خودش می سازد. نکته سوم آن که انسان در نگاه صدرایی خلیفه الله است و ما هر کاری می کنیم استخلافی است و وجود ما بدون خدا اصالت ندارد. مسئله چهارم آن است که در حکمت متعالیه انسان مظهر تمام اسماء الهی است و جامعیت اسما را دارد. وجه دیگر نیز امانت است.
وی در پایان گفت: نزد ملاصدرا انسان دو حیات دارد و انسان باید تعالی کند تا از فطرت اولی به فطرت ثانی دست یابد.
دکتر رضا اکبریان استاد دانشگاه تربیت مدرس در دهمین همایش بزرگداشت ملاصدرا گفت: در فلسفه ملاصدرا با نوعی وحدت میان واقعیت، شهود و عرفان از یک سو و عقل و وحی از سوی دیگر مواجهیم. دکتر اکبریان که درباره «جایگاه انسان در حکمت متعالیه ملاصدرا» سخنرانی میکرد، اظهار داشت: اساس تفکر ملاصدرا درباره انسان، عمیقاً به دیدگاه متافیزیکی او درباره انسان به عنوان عالم صغیر که می تواند نمونه مختصری از جهان کبیر و همه عوالم و مراتب آن باشد، مربوط می شود. در این فلسفه، انسان رابطه میان طبیعت و ماوراء طبیعت و محل تلاقی قوس صعود و نزول است که در پرتو نظریه حرکت جوهری و جسمانی بودن حدوث نفس انسانی ظهور عالم بالا را در قلمرو عناصر امکان پذیر می سازد.
وی در ادامه گفت: در نظر ملاصدرا، هستی انسان مقدم بر ماهیت اوست. او همواره در نوعی نسبت فعال با عالم قرار می گیرد. این رابطه درونی و ذاتی که تکامل و تزکیه نفس و اتحاد و ارتقا به ساحت وجود آشکار می شود و در مورد انبیا و اولیا به نهایت وضوح و ظهور می رسد، بر پایه حب و میلی است که در تمام مراتب هستی جریان دارد و در مرتبه ای به نحوی تجلی می کند. از این رو او تاکید می کند که هر انسانی بالقوه جهان کبیر است ، اما پیامبران و قدیسان چنین عنوانی را به اندازه ظرفیت و جودی شان بالفعل واجدند. وی با اشاره به بی معنا شدن انسان در تفکر جدید غرب، آن را نتیجه راسیونالیسم و بی توجهی به بعد احساساتی انسان دانست و گفت: در حکمت متعالیه بحث عقل و وحی حال و هوای دیگری دارد، نه اراده اصل است و نه عقل. انسان موجودی است که هم عقل است و هم اراده.
دکتر حمید رضا آیت اللهی نیز با عنوان «تعالی هویت سیال انسانی در افعال اختیاریش از دیدگاه ملاصدرا»سخنرانی کرد. وی به طرح نظریه جسمانیه الحدوث بودن نفس از دید ملاصدرا اشاره کرد و گفت: این مسئله و حرکت جوهری نفس موجب می شود که ملاصدرا از استناد هویت ثابت و مستقل به انسان اجتناب ورزد. در نظر ملاصدرا انسان در حرکت جوهری خود هر لحظه هویتی جدید برای خود می سازدد و این افعال مداوم انسان است که هویت پویای او را می سازند. وی افزود: اما این افعال غیر اختیاری انسان در همان راستای فربه شدن نفس اوست و نه رشد و تعالی آن. انسان از میان سایر موجودات با افعال اختیاری خود خدایی شدن خود را تکامل می بخشد. و هر چه افعال از ویژگی اختیاری مداومتر برخوردار باشند موجب تقدم السابقون السابقونی بر اصحاب الیمینی می گردد. تحقق الوهی هویت انسانی در این دنیا کهم در نظر صدرا باطنش همان آخرت است در میزان اختیاری بودن افعالش و وقوف به آن است.
سپس دکتر سید محمد دامادی، استاد پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی که با عنوان ضرورت نقد فلسفی در راستای اعتلای شئون انسانی سخن می گفت، در ابتدا بر اهمیت آراستگی آدمی به گوهر معرفت و تلاش وی برای دستیابی به حقیقت نفس و عرفان تاکید کرد و گفت:در سیر و سلوک عقلی بر اهمیت اتصاف به ملکه عدالت و انصاف اشاره شده است و بر لزوم رعایت عفاف سخن در طرح آراء و عقاید و یاری جستن از عناصر فکر و فرهنگ در تلاش و کوشش به منظور رفع دشواریهای مسائل حکمی و فلسفی و نیز گزینش طریق توسط و اعتدال و خودداری از هر گونه افراط و یا تفریط در زمینه های دانش و معرفت و فضیلت و حقیقت به گونه ای سخن رفته است که ضامن حفظ سجایای انسانی و پویایی فرهنگی و تقویت مبانی عام به تلاش بیشتر در بستر پرهیزگاری باشد.
سپس دکتر سحر کاوندی عضو هیات علمی دانشگاه زنجان، به موضوع «شناخت انسان از منظر ملاصدرا» پرداخت و بر اهمیت بحث انسان نزد اندیشمندان و فلاسفه تاکید کردو گفت: ملاصدرا در میان فیلسوفان مسلمان با تلفیقی میان انسان شناسی فلسفی، عرفانی و دینی، معرفتی خاص از انسان ارائه می دهد که ارتباط محکمی با خداشناسی و جهان شناسی او دارد. ملاصدرا انسان را نسخه عنصری جامع جمیع عوالم، دارای جامعیت کبری، خلیفه الهی و در نهایت با وجود آن که جزیی از عالم است و در عالم و از عالم پدید می آید، او را عالم صغیر می خواند، او با تبیین رابطه علت و معلوم و بازگرداندن آن با تشان و طرح امکان فقری، معلول را عین الربط نسبت به علت دانسته و وجود انسان را رقیقه ای از حقیقت حق تعالی معرفی می کند و از طریق این رابطه شهود نفس و معرفت نسبت به آن را عین الربط به شهود خداوند و معرفت نسبت به او می داند.
دکتر علی الله بداشتی استاد دانشگاه قم نیز با تاکید بر نگاه ویژه مکتب متعالیه به انسان گفت: در فلسفه صدرایی انسان طراز عالم خلقت است و مثال پروردگار خویش، در این بینش انسان خداگونه است و مدال «کرمنا» و «فضلنا» را از خدای خویش دریافت نموده است. همو در قوس صعود بر بال ملائک می نشیند و به ولایت تامه الهی می رسد و خلیفه الله می گردد و بر مقتضای آن دارای کرامتی می شود که در مکتب درس الهی نشسته و حقایق آفرینش را فرا می گیرد و آن گاه بر مسند تعلیم ملائک می نشیند.
وی افزود: به گفته ملاصدرا انسان موجودی است که حقایق عالم بالا و پایین در او جمع شده است و او کسی است که اسما و صفات حق را در عالم ظهور داده و مقام خلافت کبری در عالم کبیر به او اختصاص یافت و بعد از آن که خلافت صغری در عالم طبیعت به او داده شده است و به واسطه این منزلت بلند یعنی استعداد دریافت همه حقایق است که مسجود ملائک گردید. دکتر فتحعلی اکبری عضو هیات علمی دانشگاه اصفهان نیز بر ارجمندی انسان در حکمت متعالیه تاکید کرد و گفت: ملاصدرا که در فلسفه کاخ بلند حکمت متعالیه را پدید آورد، نه تنها نفس انسانی را به مقام ارجمند تجرد رسانید، بلکه در مقام رفیعتر «فوق تجرد» یکعین مقام نامتناهی بودن، جای داد و به عبارت دقیق تر او بر آن شد که انسان مقام معلوم و ماهیت ندارد و پایان ناپذیر است.
در ادامه دکتر محمد تقی فعالی استاد دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات با اشاره به مراتب انسان خلافت الهی بر تمایز انسان شناسی صدرا با دیگر فلسفه اشاره کرد و گفت: در اندیشه صدرا انسان دو قوس را پیموده است، در قوس نزول از ذات آمده و در قوس صعود تا آن جا به معراج می رود. انسان دارای مراتبی است که از آن تعبیر به بطون سبعه، لطائف سبعه و اطوار سبعه می شود. هر یک از این مراتب لسانی و اقتضایی دارد که متناسب با خلافت الهی است. انسان کامل نیابت از حق دارد و معلم ملک است، تحقق او در دار هستی واجب است زیرا خدای سبحان می خواهد خود را در آینه انسان کامل ببیند. در ادامه دکتر رسول برجیسیان استادیار دانشگاه آزاد اسلامی واحد میمه به مقایسه تناسخ بطون و انسان مسافر از دیدگاه ملاصدرا و گابریل مارسل در خصوص تعریف ناپذیری انسان پرداخت.
نظر شما