به گزارش خبرنگار مهر، متن پیش رو نقد فرزاد جهان بین، نهج البلاغه پژوه و عضو هیأت علمی دانشگاه شاهد بر کتاب «عصر حیرت» مهدی نصیری است که در ادامه از نظر میگذرد؛
اجزا، مانند تکه چوبهایی هستند که بسته به نظر و شخصیت طراح، کنار هم چیده میشوند و کلیتی را ایجاد میکنند، لذا مهمتر از خود جزئیات، طرح کلانی است که اجزا در آن، مهندسی شدند. پیروزی یا شکست و حیرت یا روشنی افراد در طراحی نظریه مؤثر است. دیدگاه عصر حیرت هم میتواند در همین راستا مورد تحلیل قرار گیرد. از این رو مهمتر از نقد تک به تک، نقد روح حاکم بر آن ضروری است.
در دوران غیبت تشنگی برای معارف اهل بیت، فزونی میگیرد
از منظر نهج البلاغه، در طول دوره غیبت دو روند به موازات هم شکل میگیرد؛ از یک طرف، مردم، سرگردان و دچار حیرت هستند و در حال تجربه کردن راه حلهای مختلف برای دستیابی به زندگی سنجیده اند. علی (ع) در این مورد میفرمایند: "و اخذوا یمینا و شمالا ظعنا طعنا فی مسالک الغی، و ترک المذاهب الرشد (خطبه ۱۵۰) "، «مردم برای حرکت در مسیرهای گمراهی و رها کردن طرق رشد و کمال به راست و چپ زدند» اما بعد از این تجربهها، تشنگی برای معارف اهل بیت، فزونی میگیرد. علی (ع) در یکی از کلماتشان میفرمایند: «دنیا پس از چموشی- همچون شتری که از دوشیدن شیرش (بخاطر بچه اش) امتناع می ورزد – با مهربانی همانند مادر نسبت به بچه خود به ما روی میآورد، آنگاه آیه فوق را خواند که فرماید: میخواهیم بر آنان که در زمین ناتوان شمرده شدند تفضل نموده و آنان را پیشوایان جهان و وارثان زمین قرار دهیم.»
آن روی سکه غیبت، رشد قومی برجسته است
همچنین، ظلم و استکبار افزایش مییابد و اقلیتی مستکبر، اکثریتی مستضعف را در چنبره خود میگیرند و اینجا باید توجه داشت که ظالم و تبهکار افزایش نمییابد، بلکه ظلم رو به فزونی میگذارد، اما از طرف دیگر و آن روی سکه غیبت، قوم برجسته ای رشد میکنند. حضرت در این خصوص میفرمایند: "ثُمَّ لَیُشْحَذَنَّ فِیهَا قَوْمٌ شَحْذَ اَلْقَیْنِ اَلنَّصْلَ تُجْلَی بِالتَّنْزِیلِ أَبْصَارُهُمْ وَ یُرْمَی بِالتَّفْسِیرِ فِی مَسَامِعِهِمْ وَ یُغْبَقُونَ کَأْسَ اَلْحِکْمَهِ بَعْدَ اَلصَّبُوحِ"، «پس گروهی در کشاکش آن فتنهها بصیرت خویش را چنان صیقل میدهند که آهنگر تیغه شمشیر را. دیدگانشان به نور قرآن جلا میگیرد و تفسیر قرآن گوشهایشان را نوازش میدهد و هر شامگاه و بامداد جامهای حکمت مینوشند.»
در طول دوره غیبت چنین قومی رشد مییابند. این مسأله هم راستا با همان حدیث معروف است که گروهی از مردم از شرق خارج میشوند و برای سلطنت مهدی (ع)، زمینهها را آماده میکنند. این قوم به عنوان حلقه واسط میان مردم و امام، بنا به صریح آیات قرآن وظیفه دارند که در راه رهایی آن اکثریت، جهاد کنند. این رهایی هم از طریق رساندن معارف حقهای است که خود دارند و هم از راه مبارزه با مستکبرین.
خداوند متعال در آیه ۱۱۳ سوره هود صریحاً دستور میدهد که: "وَلَا تَرْکَنُوا إِلَی الَّذِینَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّکُمُ النَّارُ وَمَا لَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِیَاءَ ثُمَّ لَا تُنْصَرُونَ"، «و (شما مؤمنان) هرگز نباید با ظالمان همدست و دوست و بدانها دلگرم باشید و گر نه آتش (کیفر آنان) در شما هم خواهد گرفت و در آن حال جز خدا هیچ دوستی نخواهید داشت و هرگز کسی یاری شما نخواهد کرد.»
همچنین در آیه ۷۵ سوره نساء و موارد بسیار دیگر، قاعدین را مورد سرزنش قرار میدهد و میفرماید: "وَما لَکُم لا تُقاتِلونَ فی سَبیلِ اللَّهِ وَالمُستَضعَفینَ مِنَ الرِّجالِ وَالنِّساءِ وَالوِلدانِ الَّذینَ یَقولونَ رَبَّنا أَخرِجنا مِن هٰذِهِ القَریَةِ الظّالِمِ أَهلُها وَاجعَل لَنا مِن لَدُنکَ وَلِیًّا وَاجعَل لَنا مِن لَدُنکَ نَصیرًا"، چرا در راه خدا و (در راه) مردان و زنان و کودکانی که (به دست ستمگران) تضعیف شدهاند، پیکار نمیکنید؟! همان افراد (ستمدیدهای) که میگویند: «پروردگارا! ما را از این شهر که اهلش ستمگرند، بیرون ببر! و از طرف خود، برای ما سرپرستی قرار ده! و از جانب خود، یار و یاوری برای ما تعیین فرما!
امیرمومنان در وصیت خود که با تعبیر هرکس که این وصیت بدو میرسد میفرمایند: «یاور مظلوم و دشمن ظالم باشید.»، لذا دستورات الهی و تکلیف ناشی از آن هیچگاه از ما ساقط نمیشود.
عند فناء الصبر، یأتی الفرج
حال سخن اینجاست که حد این تکلیف کجاست؟ ده درصد؟ سی درصد؟ چقدر؟ بر اساس اصل قدر مقدور، ما هر میزان که در توان داریم باید کوشش کنیم و خدای متعال نیز هیچ توجیهی از ما را نمیپذیرد. در آیه ۹۷ سوره نساء میفرماید: "إِنَّ الَّذِینَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِکَةُ ظَالِمِی أَنْفُسِهِمْ قَالُوا فِیمَ کُنْتُمْ ۖ قَالُوا کُنَّا مُسْتَضْعَفِینَ فِی الْأَرْضِ ۚ قَالُوا أَلَمْ تَکُنْ أَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَةً فَتُهَاجِرُوا فِیهَا ۚ فَأُولَٰئِکَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ ۖ وَسَاءَتْ مَصِیرًا"، «آنان که فرشتگان، جانشان را در حالی که ظالم به خود بودهاند میگیرند، از آنها پرسند که در چه کار بودید؟ پاسخ دهند که ما در روی زمین مردمی ضعیف و ناتوان بودیم. فرشتگان گویند: آیا زمین خدا پهناور نبود که در آن هجرت کنید؟! و مأوای ایشان جهنم است و آن بد جایگاه بازگشتی است.»
در این راه، نباید هیچگاه متوقف شد و لذا امیرمومنان در خطبه ۱۷۶ بعد از تأکید بر عمل به همه دستورات الهی، دعوت به استقامت میکنند؛ یعنی دقیقاً جایی که به ظاهر بریدید و خسته شدید باید باز ادامه دهید و اتفاقاً فرج اینجا اتفاق میافتد که "عند فناء الصبر، یأتی الفرج"
مسأله مهم دیگری که اینجا وجود دارد و در بیان امیرمومنان هم به صراحت بیان شد، آن است که مردم طالب و مشتاق و نه مردم به ستوه آمده، شرط ظهورند. مردم به ستوه آمده، اگر امام راهم بخواهند پای امام نمیایستند اما اگر رشد بیابند، پای امام میایستند.
امر فرج مانند رسیدن یک میوه است و نه مانند انفجار یک دمل چرکین
اگر ما توانستیم الگوی کوچکی از حیات طیبه را در حد توان نشان دهیم، مردم، بهترش را طلب خواهند کرد و آن حاکمیت مهدوی (س) است. به تعبیر شهید مطهری (ره) امر فرج مانند رسیدن یک میوه است و نه مانند انفجار یک دمل چرکین.
از اینها که گذشته، قرآن کریم و اهل بیت به ما آموختند که نگاه جهانی داشته باشیم و با این نگاه به صورت پلهای برنامه ریزی کنیم که از آن به جهان بودگی یاد میکنیم. اساساً حل بسیاری از مسائل در لایه پایینتر در گرو حل مسائل در لایه بالاتر است. فی المثل، امیرمومنان فرمودند هر کس، جنگ را درون خانه اش بکشد، ذلیل میشود. از این رو اگر موضوع امنیت در خارج از مرز شما حل نشود، در داخل مرز نیز حل نخواهد شد. بر این اساس اتفاقاً ما از نگاه بلند ضرر نمیکنیم که اساساً ضرر از ناحیه کوته بینیها و نوک دماغ دیدنها هست که دیدگاه عصر حیرت مروج آن است.
آرمانها افق پیش رو هستند و نه تبیین کننده وضعیت. ما آرمانها را مطرح میکنیم تا بتوانیم با دوری از تن دادن به واقعیتها، با واقع بینی، حالمان را در نسبت با آن آرمانها بسازیم. به تعبیر امیرمومنان، عدالت در مقام وصف وسیع است، اما وقتی در عمل به دنبال عدالت میرویم، سختترین و تنگترین عرصه هست. چنانچه مطرح شد باید به قدر مقدور مجاهده کنیم.
جریانی در علمای شیعه تا هزار سال بعد از غیبت، هر لحظه منتظر بودند که اینک آقا می آیند و لذا دست به هیچ عملی نزدند. نتیجه این نگاه پیش روی ما هست که چه بدبختیها و ظلمهایی را بر جامعه شیعه وارد کرد، اما در مقابل جریانی از علمای برجسته مانند شیخ مفید از هیچ فرصتی فروگذار نکردند و حتی در دوره آل بویه احکام السلطانیه را مینویسد. اگر خواجه نصیر در مقابل مغول نمیایستاد و عمل علمایی مانند محقق کرکی نبود معلوم نبود که امروز ایرانی دارای تفکر شیعه دوازده امامی باشد.
مشکلات را به نحوی طرح نکنیم که مانع حرکت و امید شود
پیشبرد یک فکر به میزان ظرفیت آن فکر است و لذا انبیا با آنکه در دوره خود سرکوب شدند، اما در سدههای بعدی، جهانگیر شدند. کدام تمدنی بوده که در کانون آن مشکلات نبوده است؟ چه کسی فکر میکرد جهان اسلام با همه بدبختیها و جنگها در قرن دو و سه، حامل تمدنی بی مانند در قرن چهارم شود؟ اساساً پیروزی مستضعفین با وجود استکبار بوده است. ما منکر مشکلات نیستیم، اما اینکه مشکلات را به نحوی طرح کنیم که مانع حرکت و امید شود، جهالت است.
اگر دوستان در زمان امام علی (ع) که معصوم بودند، در مقابل سقوط مصر، حملاتی که به کیان سرزمین اسلامی شد و نشد دفاع کنند و در مقابل خیانتها و حتی دزدیها و… چه طور بیانیه صادر میکردند؟ عدم توجه به تکالیف و ماهیت پیچیده حیات اجتماعی ما را به حیرت میکشاند و الا مسیر روشن است و خداوند وعده داده که اهل ایمان و صبر را یاری خواهد کرد.
نظر شما