پیام‌نما

وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَلَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِي لَشَدِيدٌ * * * و [نیز یاد کنید] هنگامی را که پروردگارتان اعلام کرد که اگر سپاس گزاری کنید، قطعاً [نعمتِ] خود را بر شما می‌افزایم، و اگر ناسپاسی کنید، بی‌تردید عذابم سخت است. * * * گر سپاس خدا كنيد اكنون / نعمت خويش را كنيم افزون

۲۲ خرداد ۱۳۸۶، ۸:۱۸

رورتی و مخالفت با فلسفه‌های افلاطونی

رورتی و مخالفت با فلسفه‌های افلاطونی

خبرگزاری مهر - گروه دین و اندیشه : یکی از مهمترین خصایص فلسفه رورتی تأکید وی بر مبانی فلسفه و کم و کیف مسائل فلسفی است. در این زمینه وی واجد آرایی جدید و ابتکاری است. در این مقال موضع رورتی نسبب به فلسفه و مخالفت وی با دیدگاه افلاطونی نسبت به فلسفه‌ورزی بسط می‌یابد.

به گزارش خبرنگار مهر، رورتی در مقدمه کتاب "فلسفۀ و آیینۀ طبیعت" به افرادی چون: هارتشورن، مک کئون، کارنپ، رابرت برامباگ، کارل همپل و پائول ویس اشاره می‌کند و تصریح می‌نماید که من بسی خوش‌شانس بودم که این افراد را به عنوان اساتیدم داشتم. اما خوب یا بد همۀ آنها  یک چیز می‌گفتند. اینکه یک "مسئلۀ فلسفی" محصول اتخاذ ناآگاهانۀ مجموعه‌ای از فرضها است که در زبان به وجود می‌آید و پش از آنکه خود مسئله حل شود باید این پیش‌فرضها مورد توجه قرار گیرند.

این شیوه از بیان آن درس البته این امکان را گشوده نگه می‌دارد که مسائل مشخص فلسفی در نهایت به صورت جدی مطرح شوند. این امر در ظاهر قضیه بدان معنا است که این مسائل نیازمند راه‌حلهای اساسی هستند و فرضهایی را مطرح می‌کنند که تدوینشان در راستای پژوهشی مناسب و بنیادین باقی می‌ماند.

با در نظر گرفتن این نکته  رویکرد رورتی مانند رویکرد همۀ این فیلسوفان است؛ فیلسوفانی که کارهای پیشینیان خود را به عنوان ترکیبی از مسائل اشتباه و درست قلمداد کرده‌اند و نظری اجمالی بدانها داشته‌اند. این مسائل هم مسائلی هستند که با چارچوب مناسب پرسشگری بجد مشخص می‌شوند و ممکن است به صورت درستی اذعان شوند.

اما مهمترین درسی که رورتی می‌آموزد و بجد خود را نشان می‌دهد این است که تصور پژوهشی انتقادی و مناسب تنها یک پندار است. نزد رورتی برای توجیه فرضهایی که بر طبق آنها مسئله‌ای فلسفی پی‌ریزی می‌شود بسط اصطلاحاتی است که ما نیاز داریم آنها را ضرروی قلمداد کنیم و همچنین واژگان است که در واقع ما از آنها گریز و گزیری نداریم.

اما تفسیر رورتی از چرخش زبانی و فرضیاتش در مورد واژگان امر ذهنی با این ادعا  که ما می‌توانیم واژگانی مشخص برای فلسفه بسازیم سازگار نیست. حتی در روزهای اولیه زندگی فکری، رویکرد رورتی به فلسفه با باوری تاریخی شکل می‌گرفت که هیچ واژگانی در اساس از آن گریز و گزیری نداشت.

این بدان معنا است که پیشرفت در فلسفه کمتر از راه‌حلهای سازنده نسبت به مسائل به دست می‌آید و بیشتر از طریق انحلال پژوهشی علل از طریق وارد کردن واژگانی جدید و استعاره‌های جدید و بکر فراچنگ می‌آید.

اینکه او تصریح می‌کند هیچ واژگانی نهایی نیست بدان معنا است که هیچ واژگانی نمی‌تواند از پیش‌فرضهای غیرقطعی و گزینشی رهایی یابد. با این همه هر تلاشی برای احاطه کردن مسئله‌ای فلسفی از طریق صریح ساختن این پیش‌فرضها در معرض احاطه خود قرار دارد.

در نتیجه این حقیقت که رورتی اغلب خود را از این اصطلاحات به دور نگه می‌دارد و اینها هم البته اصطلاحاتی هستند که او استدلالهایی برایشان  داشت و درمانگرایی‌هایی ارائه کرده بود دلیلی برای آن نیست که ما  دوگانگیهای زمانی را به او اطلاق کنیم و این البته کاری است که پاره‌ای از افراد صورت داده‌اند.

این امکان وجود دارد که کارهای اولیه رورتی که کمتر انتقادی هستند خوانش جدلی کمتری از آرای کواین و سلارز نسبت به آنچه "فلسفه و آیینه طبیعت" ارائه می‌کند دارا هستند و در لحن و زبان بیش و پیش از آنکه درماگرایانه باشند خراب کننده به حساب می‌آیند. از این رو چشم‌انداز بعدی رورتی به یک معنای مهم بد فهم شده است.

با این همه آنچه همۀ آثار رورتی را در زمانهای گوناگون و با وجود مضامین مختلف به یکدیگر پیوند می‌دهد فقدان ایمان وی به این ایده است که یک واژگان آرمانی وجود دارد که این واژگان شامل همۀ گزینه‌های گفتمانی اصیل به حساب می‌آید. رورتی البته با این ایمان افلاطون‌گرایی مخالف است.

کد خبر 500519

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha