به گزارش خبرنگار مهر، متن زیر یادداشتی است که حجتالاسلام والمسلمین محمدحسن جواهری عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی به مناسبت شهادت امام حسن مجتبی (ع) و مظلومیت حضرت در مراسم تشییع نوشته است: روز هفتم صفر سالگرد شهادت امام حسن مجتبی (ع) است. مرحوم شهید در کتاب دروس و مرحوم کفعمی روز شهادت را هفتم صفر دانستهاند و بر اساس قول دیگر ۲۸ صفر است. گفته شده تا زمان صفویه مراسم سالگرد شهادت امام حسن مجتبی (ع) در روز هفتم صفر برگزار میشد تا اینکه یکی از پادشاهان در ششم صفر به دنیا آمد و برای اینکه روز تولدش در آستانه شهادت امام نباشد، به ترویج روایت ۲۸ صفر پرداخت و کوشید ولادت امام کاظم (ع) را که احتمالاً در اواخر ذی الحجة بوده در این روز برگزار کند و خلاصه اینکه اتهاماتی به او زده شده که بررسی صحت و سقم اینها نیازمند پژوهشی دقیق است.
در هر صورت، بنا ندارم در این یادداشت کوتاه ماجرای شهادت و تاریخ آن را بازگو کنم فقط میخواهم نکتهای را درباره چگونگی تشییع آن حضرت متذکر شوم.
در تاریخ طبری آمده که مراسم تشییع آن حضرت بسیار شلوغ بوده تا جایی که اگر سوزن میانداختند بر سر مردم میافتاد. از طرفی در تاریخ آمده که مروانیان و طرفداران آن زن، حضرت را به تیر بستند تا جایی که بنیهاشم مجبور شدند حضرت را دوباره کفن کرده و به خاک بسپارند.
سوال این است که در این جریان ناهمخوانی وجود دارد؛ اگر چنان که طبری گفته تشییع کنندگان آن قدر زیاد بودهاند، هیچ گروهی به خود جرأت نمیداده آن حضرت را تیرباران کند و اساساً امکان این کار نیز فراهم نبوده زیرا کنار زدن انبوه جمعیت تشییع کننده از کنار جنازه کاری بس دشوار است و جرأت جسارت دشوارتر!
آنها به خوبی میدانستند که چنین جسارتی در میان انبوه تشییعکننده چقدر خطرناک بوده و احتمال شورش و تلافی و کشت و کشتار میرود.
در پاسخ به این سوال، در مجموع و به طور خیلی خلاصه چند احتمال میرود:
۱. خبر طبری همراه با مبالغه باشد.
۲. همه تشییع کنندگان جزو محبان اهل بیت (ع) نبودهاند، بلکه بسیاری از آنها اموی بودهاند و صرفاً برای تماشا آمده بودهاند به ویژه که بر اساس برخی روایات تاریخی مروانیان از همان ابتدا که حضرت را از خانه بیرون بردند، مزاحمتهایی فراهم کردند و جر و بحث بر سر دفن آن حضرت در مسجد پیغمبر (ص) بالا گرفت تا جایی که عایشه را خبر کردند و او سوار بر چهارپایی به مسجد پیامبر (ص) آمد. طبیعی است در چنین شرایطی مردم کنجکاو شده و جمعیت فراهم میشود که در این فرض اساساً اینها مشیع نبودهاند بلکه تماشاچی بودهاند.
۳. نکته محتمل که به نظر قوی است، این است که تشییع در دو مرحله انجام شده است: نخست تشییعی ساده و با جمعیت اندک و عمدتاً بنیهاشم بوده که به سبب همین قلّت جمعیت، آنها جرأت جسارت پیدا کردهاند. در مرحله دوم که پیکر مطهر را دوباره کفن کردند و خبر تیرباران آن حضرت به گوش مردم رسید، مردم احساسی شده و وجدانشان کمی بیدار شد و غیرتشان به جوش آمد- با توجه به فرهنگ مردم که نسبت به مردگان احترام ویژه قائل بودند آنهم سبط پیغمبر (ص) از این رو در تشییع مرتبه دوم مردم به صحنه آمدند و مغازهها را تعطیل کردند و شاید نوعی جبران مافات میدیدند و یا اینکه اگر دوباره مخالفان خواستند جسارتی کنند، مانع شوند و یا انگیزه دیگر.
در مجموع، بر اساس این دیدگاه جسارت تیراندازی به پیکر حضرت باعث شد تشییع کنندگان مرحله دوم انبوه شود آن چنان که به قول طبری اگر سوزن میانداختند، بر زمین نمیافتاد. والله العالم.
نظر شما