به گزارش خبرنگار مهر نقش زنان در دوران دفاع مقدس یکی از درخشانترین، غرور آفرینترین و پربارترین حضور زنان این مرز و بوم در عرصه نقش آفرینی و حضور مؤثر است. جایی که زن مسلمان ایران در یک رویارویی جدی و نفسگیر پا به پای مردان در سنگر دفاع قد علم میکند و بدون هیچ اغراقی در کنترل احساس، گذشت از خواهشهای نفسانی و بذل بهترینهایش حتی از مردان پیشی میگیرد. دفاع همان دفاع است و به یک اندازه مقدس، فقط سنگر زنان و مردان در محل بر پا شدن با هم فرق میکند. زن مسلمان ایرانی گاه در سنگر پشتیبانی از جبههها بدون هیچ چشم داشتی مشغول کار دوخت، تعمیر و رفوی لباس رزمندگان میشود و گاه با سرد شدن هوا میل دست میگیرد و برای حاضران در خط مقدم لباس گرم میبافد. نیاز که میشود تمام مخاطرات را به جان میخرد و پرستار زخمهای برادرانش زیر آتش مستقیم دشمن در بیمارستانهای صحرایی میشود و شرایط که حکم میکند ساعتها به ملحفههای خونین و لباس خونین رزمندگان با اشک چشم چنگ میزند و با خون دل اجزای کوچک باقی مانده پیکر شهدا را از میان لباسهای پاره و پوتینهای دریده شده جدا و آماده تدفین میکند. آنجا که باید به طبیعت احساسات سرشار در بند بند وجودش در مقابل اعزام فرزند و پاره قلبش یا تکیهگاه و پدر فرزندانش سرسختی نشان دهد با نرمشی قهرمانانه گذشت میکند و خود عزیزش را از زیر قرآن میگذراند و راهی جبههها میگرداند و جایی که اضطرار راه چاره دیگری برایش نمیگذارد سختتر از پارههای فولاد سلاح به دست میگیرد، قهرمان صحنههای نبرد میشود و با یک داس افسران بعثی را از پای در میآورد و به اسارت میگیرد. زن ایرانی از همراه شدن با همسر در مناطق جنگی و بدترین شرایط تا به دوش کشیدن بار مسئولیتهای یک زندگی به تنهایی و دم برنیاوردن سنگر به سنگر در همه جبههها با سپاه حق همراهی میکند و در بالاترین مصاف و سختترین امتحان، سالها در سنگر صبر و انتظار چشم انتظار تابوتی که هرگز به دستش نمیرسد میماند و پروانهوار در حال سوختن حرف از لزوم ادامه مسیر و ایستادگی تا آخرین نفس دم میزند.
بدون هیچ تردیدی زن ایرانی مسلمان در تابلوی حیرت انگیز هشت سال دفاع مقدس نقش الهی خود به عنوان یک انسان را پیدا میکند و به دور از تعاریف شیطانی شرق و غرب از زن و هرآنچه سعی دارد نامش را به تعریفی دور از شأنش گره بزند و وجودش را تا حد عروسک خوش تراش مورد پسند مرد تقلیل دهد، با تأسی به پیغامبر کربلا حضرت زینب کبری، رسالت زینب گون خویش را تمام و کمال به انجام میرساند و الگوی جدید و معاصری پیش چشم زن مسلمان و تمام زنان عالم تصویر میکند.
با افتخار و ادای برترین احترامها به مقام بالای این شیرزنان ایرانی، برگ چهارم هفته دفاع مقدس را به نام بانوان این آب و خاک ثبت میکنیم و چند اثر مکتوب که میتواند ذهن و فکر ما را کمی بیشتر با گوشهای از فعالیت هایشان در دوران دفاع مقدس آشنا کند معرفی میکنیم.
پیشنهاد اول
کتاب «من زندهام»
نویسنده: معصومه آباد
ناشر: انتشارات بروج
«هنوز جملهام را تمام نکرده بودم که ناگهان خودروی ما با صدای انفجار مهیبی متوقف شد و همان سربازهای وظیفه شناس! با سرعت به سمت خودروی ما خیز برداشتند. با بهت و حیرت به آنها خیره شده بودم. نه راننده میخواست فرمان ماشین را ول کند و پیاده شود، نه سرنشین جلو و نه ما که عقب نشسته بودیم. نمیتوانستیم هیچ حرفی بزنیم. فقط دور و برمان را نگاه میکردیم. چقدر تانک! چقدر خودرو نظامی! خوب که دقت کردم آرم سپاه پاسداران را روی لباسهای نظامیشان دیدم اما انگار یادشان رفته بود کج کلاه قرمز نیروهای بعثی را از سرشان بر دارند. از راننده پرسیدم: چی شد؟
گفت: اسیر شدیم.
- اسیر کی شدیم؟
- اسیر عراقیها
- اینجا مگه آبادان نیست؟ تو ما رو دادی دست عراقیها؟
- الله اکبر خواهر! همهمون اسیر شدیم.
سربازهای عراقی سریع خودشان را به ماشین ما رساندند. من که کنار پنجره بیحرکت نشسته بودم سریع شیشه را بالا کشیدم و در ماشین را قفل کردم اما آنها با قنداق تفنگ شیشه را شکستند. از ترس خودم را روی خواهر بهرامی انداختم. تعدادی از سربازها شیشه پنجره سمت او را هم شکستند. راننده فرمان ماشین را رها کرد و پیاده شد. سرنشین هم نفر بعدی بود که پیاده شد. اما من و خواهر بهرامی مقاومت میکردیم و نمیخواستیم پیاده شویم. هنوز نمیدانستم چه اتفاقی افتاده است. با ضربه تفنگ سرباز عراقی که در ماشین را باز کرد به خودم آمدم.
- گومی گومی یالا بالسرعة (بلند شو بلند شو، سریع)
تا پیاده شدیم مثل مور و ملخ از کمینگاههای خود بیرون آمدند و دور ماشین جمع شدند. راننده و سرنشین را مثل کیسه شن به پایین جاده پرتاب کردند. دو دختر هفده و بیست و یک ساله، خواهر بهرامی با روپوش سرمهای و مقنعه طوسی روشن و کفشهای پرستاری و من با روپوشی خاکی رنگ و مقنعه قهوهای و پوتین کیکرز در مقابلشان ایستاده بودیم و آنها دور ما حلقه زده بودند…»
کتاب "من زندهام" خاطرات خود نوشته معصومه آباد از دوران اسارتش به همراه سه دختر دیگر ایرانی است. برگ برگ کتاب و تجسم خاطرات خانم آباد و همراهانش جوری حس هم ذات پنداری را در هر خوانندهای زنده میکند که همان طور که رهبر معظم انقلاب در متن تقریظشان برای کتاب آوردهاند نمیشود کتاب را جز با «اندوه و افتخار و گاه از خلال پرده اشک» مطالعه کرد. "من زندهام" عصاره ایمان، شجاعت، غیرت دینی، مسئولیت پذیری، ایستادگی و حیا و پاک دامنی را دختر ایرانی را یک جا جمع و به مخاطب عرضه میکند و بیتردید روی همین حساب است که رهبر انقلاب در متن تقریظشان به لزوم ترجمه این کتاب به زبانهای دیگر اشاره میکنند.
پیشنهاد دوم
کتاب «نیمه پنهان ۱۸» (کاملی به روایت همسر شهید)
نویسنده: رخساره ثابتی
ناشر: روایت فتح
روایت صادقانه و دلنشین خانم فاطمه جهان باقری، همسر شهید ناصر کاملی، این توانایی را دارد که هرکسی را با خودش همراه کند. روایتی که تولد عشق، شکوه جلوهگریاش، بارور و شاخ برگ دادنش را در کنار ایثار، از خود گذشتگی، صبر و دلتنگی یک جا در خود جای داده است و تصویر کاملی از شیرینیهای یک زندگی که جنگ کمر به تلخ کردنشان بسته است و چگونگی رویارویی قهرمانان کتاب با این شرایط ارائه میکند.
پیشنهاد سوم
کتاب «یکشنبه آخر»
نویسنده: معصومه رامهرمزی
ناشر: سوره مهر
کتاب "یکشنبه آخر" به خوبی روایتگر چگونگی تغییر زندگی و دغدغههای زنان این مرز و بوم با شروع جنگ است. جایی که معصومه کم سن و سال، با رسیدن جنگ به دروازههای شهرش لباس امدادگری بر تن میکند و با همراهی جمعی دیگر از زنان که خود را از مناطق مختلف کشور برای کار امداد به بیمارستانها میرسانند، سنگری برای دفاع از جان مجروحان جنگ تحمیلی تشکیل میدهد. خاطرات خانم رامهرمزی در آن ایام و بیان برخی از احساسات شخصی که تجربه کردهاند، کتاب "یکشنبه آخر را تبدیل به کتابی خواندنی کرده است.
نظر شما