به گزارش خبرنگار مهر، حسن عبدی پور عضو هیئت علمی پژوهشکده فرهنگ و معارف قرآن پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی در یادداشتی به مناسبت سالگرد وفات علامه طباطبایی و همچنین بحثهای تمدنی در سالهای اخیر به جایگاه تمدن در اندیشه ایشان پرداخته است:
رویکرد تمدن گرایی از نقد دو رویکرد سنت و تجدد سر بر آورد. از نظر تمدنگرایان، شریعت گرایی به رغم تاکید بر نصوص و حقایق وحیانی، از ارائه طرحی نو برای حضور در صحنه حیات جمعی بشر ناتوان است و در واقع بقای دین را در عزلت و انزوای از سرنوشت جامعه پیرامون میجوید. تجددگرایی نیز با آنکه بر ضرورت حضور و پویایی دین در فرایند تحولات جمعی اصرار می ورزد، این پویایی را به حتمیت استحاله ارزشها و احکام اسلام میخواهد
به عبارت دیگر، دو عنصر پایایی و پویایی دین که هردو از لوازم اعتقاد به خاتمیت و جاودانگی دین مبین اسلام اند، به صورت یک جا در دو رویکرد پیش گفته به دست نمی آیند. شریعت گرایی پویایی اسلام را به پایایی می بخشد و تجدد گرایی برای حفظ پویایی اسلام، از پایایی آن هزینه میکند
رویکرد سوم، مدعی است که میتواند هر دو عنصر پویایی و پایایی اسلام را در نظر ای واحد و در یک سنت منطقی و هماهنگ تأمین کندو تمدن گرایان بر این باورند که تنها راه برون رفت از معضل کنونی در جوامع اسلامی، حرکت به سوی نوسازی تمدن اسلامی است که توسعه و تحولات اجتماعی را در راستای تحقق همه جانبه ارزشهای اسلامی هدایت کند. آنان حتی پیدایی مسائل کنونی در جوامع اسلامی را بیشتر زاییده ناهمخوانی فرهنگ اسلامی و فرهنگ مدرنیته از سویی و تعارض میان سنتهای اجتماعی جوامع اسلامی با الگوهای توسعه غربی از سوی دیگر میدانند
این ناهمخوانی از دیدگاه تمدن گرایان تنها هنگامی از میان خواهد رفت که اسلام در تمامیت و شمولیت خویش در یک بستر عینی و تمدنی همساز تحولات دنیای مدرن تحقق یاید .[۱]
تعریف تمدن
از نظر علامه طباطبایی تمدن عبارت است از دستیابی به آنچه برای بهبودی اوضاع و احوال یک ملت چه به لحاظ مادی و چه به لحاظ معنوی لازم است. که تحسین اخلاق و عادات و تربیت کامل افراد و تشویق آنان به تخلق به اخلاق و صفات نیک و تحصیل تمامی کمالات مدنی و ترقی در زمینههای رفاه از جمله آنهاست. تمدن یک جامعه عبارت است از فراهم سازی و سیله کسب اخلاق و عادت حسنه و تربیت ایدئال است که باعث اتصاف به کمالات مدنی و پیشرفت و رفاه میشود.
نقش و کارکرد اخلاق، در نظام سازی و توانمندسازی تمدن اسلامی از منظر علامه طباطبایی، زیر شاخه بحث گستردهتر تعامل تمدن و اخلاق است. اخلاق و تمدن، روابط چندگانهای دارند، چنان که گاه هستی و زوال تمدن، تابعی از حضور یا غیاب اخلاق، تحلیل میشود؛ همچنین بالندگی، تداوم و گسترش آن؛ یکی از وجوه رابطه تمدن و اخلاق، تأثیر اخلاق در نظام سازی و توانمندسازی تمدن است که بازمیگردد به چگونگی حدوث و بقای تمدن؛ این مدل رابطه، نسبت به اخلاق اسلامی و تمدن اسلامی، ضرورت بیشتری دارد؛ چرا که معنویت، از مؤلفههای اصلی و متمایز کننده تمدن اسلامی از تمدنهای دیگر به شمار میآید و همین اخلاقیت تمدن اسلامی است که آن را به عنوان آلترناتیو قوی در برابر تمدن مادی گرای غرب مطرح کرده است؛ چرا که تمدن غرب یک بعدی و تک ساحتی است و حال آن که انسان که کاربر تمدن است، مادی تنها نیست بلکه معنویتگرایی بخش جدایی ناپذیر وجود او است.
این مدعا به روشهای مختلف قابل بررسی و اثبات است. در میراث اسلامی ما، بزرگان متفکران اسلامی در قالبها و مناسبتهای مختلفی در این باره سخن گفتهاند؛ علامه طباطبایی (ره) که اسلام شناس جامعالاطرافی است، دیدگاه ویژهای درباره انسان و اجتماع- که ارکان اصلی تمدناند- دارد و همین دیدگاه علامه، مبنای اخلاق نیز قرار گرفته؛ از این رو در اندیشه علامه رابطه تمدن و اخلاق شکل گرفته است اگر چه به صورت آشکارا به آن نپرداخته است.
پی نوشت:
[۱] مقدمی، محمد تقی، سنت و مدرنیته، ص ۲۰۲، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی ،۱۳۹۲.
نظر شما