به گزارش خبرنگار مهر، فرمان آرا پس از سال ها دوری از عرصه فیلمسازی با فیلم "بوی کافور، عطر یاس" به سینما بازگشت. این فیلم به مسئله مرگ می پرداخت و در کنار آن مفهومی از زندگی را پی می گرفت. به عبارت بهتر، فیلم تقابل و پارادوکسی که در ارتباط میان مرگ و زندگی وجود دارد را با زبانی اجتماعی و همه فهم بیان می کند.
دو سال بعد وی "خانه ای روی آب" را می سازد. این فیلم نیز به همان مضمون مرگ می پرداخت، اما این بار بیانی شاعرانه و لطیف نداشت، بلکه برعکس دنبال بیان مفاهیمی اجتماعی و اعتقادی بود. در این میان، او به نوعی برخی مشکلات جامعه درباره فاصله عمیق میان نسل ها و توجه افراطی مردم به مال اندوزی را با زبانی داستانی مطرح می کند.
جمشید مشایخی و رضا کیانیان در نمایی از "یک بوس کوچولو"
در فیلم "یک بوس کوچولو" به نظر می رسد فرمان آرا دنبال این بوده که سه گانه خود را کامل کند و مضمون اثر در رویه ظاهری به دنبال طرح مسایلی در خصوص مرگ است، اما شخصیت هایی که برای این فیلم انتخاب شده اند، برخلاف فیلم های قبلی آدم های معمولی اجتماع نیستند که در هر طبقه و گروه اجتماعی بتوان آنها را دید. بلکه این افراد ویژگی های خاصی دارند.
داستان این فیلم به شرح روزهای پایانی دو نویسنده باتجربه می پردازد که هر کدام از آنها به نوعی مشهور و شناخته شده اند. شبلی پیرمرد مهربانی است که در ایران زندگی می کند و ناگهان با دوست دوران جوانی اش به نام سعدی مواجه می شود که پس از 38 سال به خاطر خودکشی پسرش به ایران بازگشته تا به این بهانه بقیه اعضا خانواده را ببیند و عمرش در ایران به پایان برسد.
فیلم از همان ابتدا به مسئله مرگ اشاره می کند و اینکه فرشته مرگ بر هر کسی به شکل های مختلف ظاهر می شود. اثر به این مسئله اشاره دارد که شکل مردن آدم ها شبیه زندگی کردن آنهاست، ولی در زیرساخت مسایل مهمتری مطرح می شود؛ اینکه وضعیت نویسندگان، روشنفکران و نخبگان جامعه ما چه آنها که در داخل کشور مانده و چه گروهی که به دلایل مختلف سفر کرده اند، از نظر انتقال اندیشه در شرایطی نامناسبی قرار دارند.
سعدی نماینده نسل هنرمندان و اندیشه ورزانی است که بی هیچ دلیلی کشور را ترک کردند و در غربت و سکوت به فراموشی سپرده می شوند. این دسته از اهالی نظر در اصل نتوانسته اند با تحولات جامعه پیش بروند و به اندازه ای در حفظ افکار و اندیشه های گذشته خود پافشاری کرده اند که اکنون دیگر حرفی برای گفتن ندارند و اندیشه های گذشته شان نیز دیگر کارکردی ندارد.
در بخشی از "یک بوس کوچولو" این نویسنده بازگشته به وطن برای معرفی خود می گوید کتاب هایی نوشته که در زمان خود مشهور بودند، اما فقط یکی از شخصیت های داستان که همنسل این نویسنده محسوب می شود او را به خاطر می آورد. در اصل فیلم بر این مسئله تاکید می کند که بسیاری از آنها که زمانی خود را در صف روشنفکران جای می دادند، تاریخ مصرف شان به اتمام رسیده، چون از شرایط جامعه بازمانده اند.
به تعبیری دیگر، این گروه از هنرمندان و صاحبان اندیشه به این خاطر از کشور نرفته اند که شرایط برایشان مساعد نبوده یا اکنون نمی توانند به کشور برگردند؛ مسئله اصلی این است که آنها پیش از رفتن تمام شده اند و قبل از اینکه مرگ حقیقی شان فرابرسد، حیات فکری و تولید اندیشه شان به پایان رسیده است.
این فیلم در مورد شخصیت شبلی نیز با نوعی نقد منفی برخورد می کند. یعنی این نویسنده ایرانی با آنکه در کشور زندگی می کند و تمامی تحولات جامعه را از نزدیک تجربه کرده و حتی نوه جوانش با او زندگی می کند، اما به نوعی از شرایط روز اجتماع دور است. البته سازنده اثر بر درد دل ها و دلخوری های این شخصیت نیز تاکید زیادی دارد.
فیلم سینمایی "یک بوس کوچولو" را به تعبیری می توان شرحی از ناتوانی و خستگی افرادی دانست که به عنوان روشنگران جامعه عمری را در زمینه بیان افکار و اندیشه های نو و ارتقا فرهنگ جامعه سپری کرده اند، اما اکنون خود از شرایط اجتماع خسته و سرخورده اند. این موضوع آنجا مورد تاکید قرار می گیرد که شبلی به نوه اش می گوید عمری همه را امیدوار کرده، اما اکنون به کسی نیاز دارد که به او امیدواری بدهد.
در این اثر مسئله توجه و نگاه به پدیده مرگ در حاشیه قرار می گیرد. اینکه شبلی با یک بوسه کوچک فرشته مرگ به آسانی جان می دهد، اما سعدی بر مزار فرزند خود پس از تحمل بیماری طولانی جایی که به نظر می رسد گور آرزوها و آمال وی باشد جان خود را از دست می دهد، تعبیری از این مسئله است که مفید بودن انسان ها برای خانواده و اطرافیان شان می تواند تعیین کننده وضعیت آنها در هنگام و پس از مرگ باشد.
فرمان آرا از بازیگران خود در این فیلم استفاده خوبی کرده است. طی چند سال اخیر هدیه تهرانی همواره در فیلم های تجاری و عاشقانه های مختلف بازی کرده و نقش یک دلبر با چهره ای بی تفاوت و سرد را ایفا نموده است. اما در این فیلم او به نقش فرشته مرگ ظاهر می شود. شخصیتی مرموز با رفتاری پرسش برانگیز که حتی قصد انتقال ترس به بیننده را دارد.
رضا کیانیان نیز این بار نقش یک نویسنده را در وجهی متفاوت بازی می کند. تاکنون کاراکتر نویسنده در فیلم های مختلف ایرانی مطرح و بیان شده، اما این شخصیت رفتار و افکاری کاملا متفاوت دارد. به کارگیری چهره پردازی که باعث شده وی را با قیافه اصلی خود بسیار متفاوت جلوه دهد، یکی دیگر از عواملی است که باعث می شود شخصیت این بازیگر متفاوت تر جلوه کند.
نظر شما