خبرگزاری مهر- فرهنگ و اندیشه:از جمله مفاهیمی که در سالهای کنونی در ادبیات جهانی مورد توجه و خوانش قرارگرفته است چالش کیفیت زندگی شهری است. با توجه به فراگیر شدن زندگی شهری بهطور کامل و کوشش انسان برای بهبود کیفیت آن تلاشهای بیشماری برای درک این اندریافت، گردآوری سنجههای آن و پیشرفت فرجامین آن صورت گرفته است. اگرچه نباید فراموش کرد که گونه نگاه هر جامعهای به ویژه بر پایه ایدئولوژی حاکم نسبت به زندگی متفاوت بوده و در گردآوری شاخصهای ارتقای کیفیت زندگی شهری مؤثر خواهد بود.
به همین خاطر سیاستگذاران به شهر نگاهی ویژه داشته و دارند. از این دیدگاه شهر را یک پیکره اجتماعی پویا میدانیم که فرآورده تعادل و تعامل دو گستره مهم روابط اجتماعی و سرمایه اجتماعی در بستری فیزیکی است. نظام شهرسازی و بهتبع آن طرحهای تفصیلی شهری یکی از مهمترین بسترها و ظرفهای نمود کیفیت زندگی شهری برای انسان امروزین که «انسان شهرنشین» است میباشد. به گونه کلی سه رویکرد فراگیر در این سیاستگذاریها در نظر گرفته میشود که عبارتاند از خُرد نگری، کلاننگری کمی و توسعهنگری. در رویکرد خُردنگری سیاستگذاران تنها هدفهای خُرد نمایانی را مد نظر قرار داده و همه کوشش خویش را در جهت تحقق آن هدف قرار میدهند. در نگاه کلاننگرکمی رشد و ارتقای مؤلفههای کلان مفهومی تنها از دیدگاه کمی به عنوان هدف پیگیری میگردد. ولی رویکرد جامع، رویکرد توسعهخواه است که پندارهای منظومهای بوده و هر دو هدف کمی و کیفی را پی میگیرد.
دگرگونیهایی که در سیستم شهرسازی شکل میگیرد بنا به اینکه بر پایه کدام رویکرد دنبال شوند تأثیرات مستقیم را بر زندگی شهروندان برجای خواهند گذاشت. آشکار است اتخاذ دو رویکرد نخست به دلیل ناقص بودن و یا جامع نبودن تنها وجوه بازشناختهای از زندگی انسانی را در نظر گرفته و نهتنها تأثیر کامل نخواهند داشت که چهبسا با آسیبهای جدی نیز همراه شوند. ولی چنانچه مفهوم توسعه به شکل دقیق گزینش گردد، رویکرد سوم به دلیل جامع بودن و حرکت روبهجلو رویکردی درست برای این مهم خواهد بود.
مشهد مقدس به عنوان یکی از مهمترین شهرهای زیارتی جهان همواره در پژوهشهای نظری به عنوان نمونهای برای بررسی الگوی شهرهای زیارتی مطرح بوده است. شهری که هویت و بنیاد آن بر پایه وجود مضجع شریف حضرت رضا (ع) شکل گرفته و زیارت، دال کانونی حیات شهری آن بوده است. بافت پیرامونی حرم مطهر رضوی بهعنوان هسته نخست شکلگیری شهر، با گسترهای بالغ بر 360 هکتار در طول صد سال گذشته همواره دستخوش تغییرات و دگرگونیهایی با رویکردهای توسعهای بوده است. سنگ بنای تحولات این بافت در روزگار پهلوی دوم و با بازگوییای نادرست از توسعه و جستوجوی جریان موسوم به نوسازی شکل گرفت که منجر به آغاز فرایندی نادرست و بدون در نظر گرفتن رویکردهای انسان محور به توسعه گردید. پس از انقلاب اسلامی دگرگونیهای بافت پیرامونی حرم مطهر رضوی با نام توسعه و البته بدون توجه به ماهیت امر زیارت و رویکرد انسانمحور و بیتوجهی به حوزه فرهنگ و هویت پیگیری شد. انتظار است که طرحهای مداخلهای در بافتهای بهخصوص هویتی شهری توجهی جدی به مؤلفههای کیفیت زندگی شهری داشته باشند.
چنانچه اشاره شد شهر به عنوان پندارهای فرهنگی و نه فیزیکی محل گفتوگو است. بر این بنیاد نوع نگاه به شهر باید انسانی و بر پایه نیازهای انسانی باشد. بیگمان تبدیل این نیازها به زمینه تنها اینجهانی که برآمده از نگاه مدرنیته و توسعه غیر متعالی است و در نظر گرفتن صرفاً وجوه مادی زندگی انسان آنهم نه همه وجوه مادی و نه حتی وجوه مادی همه انسانها، یکی از نادرستترین رویکردهای ممکن بوده است. دو مشاور اصلی طاش و مهرآزان که سرپرستی پژوهشها و دگرگونیهای بافت پیرامونی حرم مطهر رضوی را بر عهده داشتهاند بیتوجه به اهمیت مباحث هویتی، تاریخی، اجتماعی و بایستگی پرداختن به مؤلفههای اصلی کیفیت زندگی شهری مطالعات خویش را جلو برده و بر پایه این پژوهشها که از بنیاد با آرمانهای زیست والای انسانی و بیگمان سیاستهای کلان فرهنگی انقلاب اسلامی در تناقض بوده تخریبهایی جبرانناپذیر را در هسته کانونی شهر مشهد و بهتبع آن بر دیگر نقاط شهر به دنبال داشته است. در ادامه این نوشتار به بهانه تصویب طرح تفصیلی این بافت در شورای عالی شهرسازی بنیادینترین اشتباهات طرحهای انجامشده مشاورین گذشته در چهل سال گذشته بازبینی میگردد. دوباره خواندن این اشتباهات میتواند کمکی به جلوگیری از تکرار اشتباه در موارد همانند باشد.
بنیادیترین خرده به پژوهشها و کارهای صورت گرفته در این بافت درگذشته، نبود دریافت درست و ژرفبین از پنداره توسعه بر پایه سیاستهای کلان نظام جمهوری اسلامی ایران است. در منظومه فکری انقلاب اسلامی و رهبر عالیقدرش نگاهی ویژه و استوار بر اصول تعالی به چشم میخورد که یکسره با توسعه غربی و کنونی در تضاد و مقابله است.
همانگونه که یاد شد مهمترین نقطه تفاوت مشهد با دیگر شهرها وجود بارگاه مطهر امام رضا (ع) و محور قرار گرفتن مسئله زیارت است. بنیاد شکلگیری و مسئله هویتبخش این شهر امر زیارت است. نکته ریشهای که در کلیت این پژوهشها نادیده گرفته شده بررسی امر زیارت از دیدگاه فرهنگی و اجتماعی است. آن چه در مطالعات لحاظ شده پانهادن به جستارهای صرفا انتزاعی و فلسفی و نگاه کاملا روبنایی آنهم نه با هدف کاربردی به مقوله زیارت بوده است. هنگامیکه از زیارت در توسعه و زنده ساختن فضای شهری سخن میگوییم باید به ابعادی که در برنامهریزی ما کارکرد دارد دقت نماییم. چه آنکه زیارت دال مرکزی و هویتبخش به همه شئون و مؤلفههای زندگی شهری است.
نکته دوم دریافت روبنایی و تقلیلی شهرسازان کُنشگر در این بافت بوده است. بر پایه تعریفی که در آغاز از شهر انجام شد بدون تلفیق مبانی و معارف گوناگون در این حوزه نمیتوان درباره شهر اقدامی انجام داد. ولی دوباره خواندن پژوهشهای نظری طرحهای گذشته نشان میدهد که این پژوهشها از بنیاد در زمینه فلسفه میانرشتگی خویش دچار مشکل هستند و کوشش شده است تا با مشخص کردن چند گستره دانشی و قرار دادن صوری آنها کنار یکدیگر گونهای موجهسازی اتفاق افتد.
همچنین در مطالعات اجتماعی یکی از مشاورین مسئلهای که مورد نقد واقع شده و در دیگر بخشها نیز تکرار شده تخریب بافت تاریخی است. در حالی که مشکل و اصلیترین جُستاری که باید بدان توجه کرد تخریب و آسیب جدی به زندگی شهری است. در واقع تخریبهای تاریخی نیز در افق و فضای تأثیر احتمالی منفی آنها به زندگی شهری مورد توجه است. این مسئله خود بیانگر عدم توجه جدی مشاورین و برنامهریزان به ارزش مسئله زندگی بهعنوان کلیدواژه آغازین در طرح و استفاده صرفاً تبلیغی و آرایهای از بافت تاریخی است. افزون بر اینکه در دنباله پژوهشها دوباره تکرار میشود که مداخلات در جریان طرح به بافت تاریخی آسیبی نزده است. این نشان میدهد که رویکرد مشاور از ریشه اجتماعی نیست و تنها به کلیدواژه تاریخی تکیه میکند. چه آنکه اگر مشاور باورمند به اثرات پدیدار اجتماعی بود میدانست که هر نوع مداخلهای در وهله نخست باید از منظر تأثیرات اجتماعی نه تنها شکلی و تاریخی ملموس مورد بررسی قرار گیرد. بهطور خلاصه میتوان اینچنین گفت که پژوهشهای مشاورین پیشین تنها روکش و پوششی اجتماعی دارد و از منظر اجتماعی کارکردهای بایسته را جستوجو نمیکند. چه آنکه چشمداشت این است که بهجای مطالعات اجتماعی مطالعات فرهنگی در تدوین طرح در نظر گرفته شود. خوشبختانه در طرح تازه ارائهشده رویکرد به پژوهشهای فرهنگی پررنگ دیده میشود. رویکردی که بیشتر ناظر بر مسائل کیفی به جای توجه به حوزههای کمی است.
رویکرد اقتصادی که در طول چهل سال گذشته مورد توجه بوده سرشت اقتصاد به معنای اسلامی آن را نداشته و صرفا انباشت سرمایه آنهم برای گروههای محدودی را در نظر گرفته است. امروز ادبیات جهان نشان میدهد که اقتصاد باید بهعنوان منظری فرهنگی اجتماعی در نظر گرفته شود. به عبارت بهتر اقتصاد و فرایندهای آن بر پایه تأثیرات اجتماعی محسوس و غیر محسوس آن باید مورد توجه قرار گیرد.
از دیدگاه شهرسازی پرداختن به کنشگران و بازیگران پویا در بافت نیز نکته مهم دیگری است. تا هنگامیکه کنشگران اصلی و نقش آنها از یک سو و نوع ارتباط و پیوند ایشان با یکدیگر مشخص نباشد امکان برنامهریزی وجود ندارد؛ که این خود نیازمند اتخاذ رویکرد مطالعات جدی با نگاه فرهنگی است که در تمام طول سالیان گذشته در توسعه شهری در ایران نادیده گرفته شده است.
در کنار کنشگران باید به این نکته نیز اشاره کرد که ازآنجاکه مسئله در بافت شهری چگونگی زیست انسان است و زیست مقولهای چند بعدی و بسیار پیچیده است لازم است تا متغیرهای گوناگون و چندلایه مورد توجه قرار گیرد. بدون در نظر گرفتن این متغیرها هرگونه برنامهریزی و اقدام محکوم به شکست است.
بهخوبی میدانیم که پنداره مدنیت و کوششهای مدنی اصلیترین عامل پویایی زیست شهری است. مدنیتی که حاصل حضور فعال و پررنگ مردم در تصمیمات، کوششهای اجتماعی و به عبارت بهتر مشارکت در همه امور زیستی است. هر آن جه که این حضور محدود گردد عملا زیست شهری با مشکل روبرو خواهد گشت. رویکردهای توسعهای اتخاذ شده در این بافت که اصالت را تنها به سرمایهگذاری داده است مایه تهی شدن بافت از جمعیت ساکن گردیده که برآمد فرجامین آن حذف فعالیتهای مدنی از بافت بوده است.
به دلیل اتخاذ رویکرد نابجا و نادرست بهعنوان مبنای برنامهریزی و بدتر از آن عمل در بافت پیرامون حرم شاهد رخت بربستن عنصر زندگی شهری و تخریب هویت انسانی و تقلیل امر زیارت از جایگاه رفیع هستی سازی بودهایم.
اکنون میتوان امیدوار بود که طرح تصویبشده تازه به دلیل اتخاذ رویکرد انسانی و اصالت دادن به عنصر فرهنگ و مطالعات فرهنگی میتواند کمی از آسیبهای ایجاد شده سالیان گذشته را کاهش دهد. انشاءالله
یادداشت: محمد جواد استادی، کنشگر فرهنگی
نظر شما