به گزارش خبرگزاری مهر، در آغاز این برنامه آقای دکتر سیف الاسلام خان ضمن برشمردن خلاصهای از تاریخچه برگزاری این نشستهای تخصصی و بیان مطالبی در راستای دستاوردهای آن بر ضرورت ادامه این جلسات تاکید نمود.
دکتر هاشمی رایزن فرهنگی کشورمان در داکا در سخنانی تحت عنوان هستی شناسی مولوی (Ontology of Maulana) ،گفت: جهان مولوی قبل از ملاقات با شمس تبریزی جهانی محدود و مبتنی بر مبانی اعتقادی و مسلک فکری و فقهی خاص خود بود که پس از آشنایی وی با شمس به جهانی فراخ تبدیل شد که به مثابه پرمایهترین مکتب تفسیر کننده هستی در برابر اندیشههای فلسفی، نیهیلیستی، شکگرایانه و انکارگرایانه جلوه کرده است.
هاشمی افزود: دنیای مولوی دنیای نومیدی و اندوه خیامی، اقلیم سرد و بی روح زاهد خانقاه، جهان خشک و خشن واعظان و محدودة کوچک دانش و تجربه نیست. به همین دلیل است که دنیای مولوی پدیدهای جدید برای پاسخ به نیاز جهان مدرن است.
سپس دکتر هاشمی به تبیین مبانی هستی شناسی مولوی پرداخت و گفت: پایة اول هستی شناسی مولوی «خدا» است که مولوی از آن با الفاظ «او»، «شمس»، «جان جهان» و «آفتابِ آفتابِ آفتاب» یاد میکند. در این ارتباط مولوی میگوید: «آنجا که او نباشد این جان و این بدن / از همدگر رمیده چون آب و روغن است».
دکتر هاشمی در ادامه بیان مطالب خود اظهار داشت: اندیشه مرگ در بینش یک فرد از اندیشة او درباره زندگی نشأت میگیرد. لذا زیبایی مرگ در اندیشه مولوی به این دلیل است که او مرگ را عامل از بین رفتن سد دیدار انسان و خدا (عاشق و معشوق) میداند و لذا فرد پس از مرگ از جهان باقی به جهان باقی و یقین میرسد.
وی سپس گفت: بیایید بینش خود را با بینش مولوی محک بزنیم و مقایسه کنیم: چرا ما از مرگ میترسیم؟ چون ما مرگ را عامل جدایی میان خود و نعمتهای دنیوی میدانیم؛ چون جذب دنیا و وابستگیهای آن شدهایم؛ ولی مولوی بر این باور است که انسان با مرگ میتواند به مرحله دیدار دوست نزدیکتر شود.
نظر شما