پیام‌نما

وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَلَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِي لَشَدِيدٌ * * * و [نیز یاد کنید] هنگامی را که پروردگارتان اعلام کرد که اگر سپاس گزاری کنید، قطعاً [نعمتِ] خود را بر شما می‌افزایم، و اگر ناسپاسی کنید، بی‌تردید عذابم سخت است. * * * گر سپاس خدا كنيد اكنون / نعمت خويش را كنيم افزون

۲۷ تیر ۱۳۸۶، ۸:۳۴

/ دیدگاه میهمان /

"گل پیاده گل سوار" و برداشت های ناموزون از متون کهن

"گل پیاده گل سوار" و برداشت های ناموزون از متون کهن

خبرگزاری مهر - گروه فرهنگ و ادب: موضوع بازسازی و حتی پیش از آن "خوانش صحیح ادبیات کلاسیک و درک مفاهیم آن" ارتباطی تنگاتنگ با تغییرات فرهنگی روزگار دارد. دکتر محمدرضا ترکی در وبلاگ خود در مطلبی با عنوان "گل پیاده ، گل سوار" دامنه این تغییر را با توجه به تعبیر " گل پیاده " بررسی کرده است.

یکی از دلایلی که باعث می شود نسل امروز - حتی گاه استادان ادبیات - از درک درست متون کهن بویژه شعر فارسی ناتوان بمانند و در شرح سخن پیشینیان به توجیهات عجیب و غریب متوسل شوند، تغییرات عمده فرهنگی در این روزگار و فراموش شدن بسیاری از مفاهیم فرهنگ گذشته است.

بسیاری از نکاتی که در گذشته برای مردم کوچه و بازار هم واضح و بدیهی بود امروزه از خاطرها و  خاطره ها رخت بربسته و مردمان دوران دیجیتال با آن هیچ آشنایی ندارند!

برای بچه هایی که طبیعت و گل و بلبل را عمدتا از  شیشه تلویزیون می بینند, طبیعی است که تنوع گلها و پرندگان را در شعر – مثلا منوچهری – درک نکنند. بدین ترتیب اگر تا چند سال دیگر با کودکان – و حتی بزرگسالانی – روبرو شدید که فرق کلاغ و بلبل را هم نمی دانند زیاد نباید تعجب بکنید و بر آنان خرده بگیرید! وقتی وضع گل و بلبل که از عناصر رایج شعر فارسی است این گونه باشد، تکلیف بقیه مسائل از پیش روشن است!

به عنوان مثال ، یکی از تعبیراتی که برای پیشینیان ما کاملا آشنا بوده و برای ما تقریبا نامانوس است، موضوع "گل پیاده" و "گل سواره" است. قدیمی ها گل هایی را که ساقه دارند و مثل سوسن و نرگس و لاله دارای درخت و بوته بزرگ نیستند، گل پیاده می گفتند و  گل هایی را که مثل شکوفه بادام بر شاخ درخت های تناور می رویند گل سوار می خواندند. با توجه به همین معنی از "گل پیاده" و "گل سوار" است که ابیاتی از این دست قابل فهم می شوند:

باغ سلام می کند، سرو قیام می کند
سبزه پیاده می رود، غنچه سوار می رسد 

چون سبزه شو پیاده، زیرا در این گلستان
دلبر چو گل سوار است، باقی همه پیاده

یکی جوقی [=گروهی] پیاده همچو سبزه

دگر جوقی چو شاخ گل سواران (مولوی)

***

گردون گل پیاده نماید به چشم من

امروز کیست بر سخن از من سوارتر؟

نهال عمر ابد با کمال رعنایی

گل پیاده نماید نظر به قامت دوست (صائب)

در این میان خاقانی بهره فنی تری از این تعبیر برده است. او در قصیده مشهور «منطق الطیر» آنجا که به توصیف باغ پرداخته، سروده است:

هر سوی از جوی جوی رقعه شطرنج بود

بیدق زرین نمود غنچه ز روی تراب

او از جویبارهایی که با نظم خاص در معماری باغ های سنتی وجود داشت به یاد رقعه و صفحه شطرنج می افتد و از غنچه های گل پیاده که بر خاک روییده اند، صف "بیدق" و پیادگان بازی شطرنج را به خاطر آورده است! 

کد خبر 519713

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha