بر طبق برابرگرایی همۀ اعضای جامعه باید از امکانات به صورت برابر منتفع شوند. بدیل این اصل از آن جان رالز است که با اصل تفاوت خود در مقابل این رویه میایستد. به نظر جان رالز اگر نابرابری منافع بیشتری برای جامعه داشته باشد باید اصل برابری را کنار گذاشت. پارهای افراد البته معتقدند که اصل تفاوت رالز حساسیتی نسبت به مسئولیتی که افراد برای انتخابهای اقتصادی دارند واجد نیست. اصول توزیعی "مبتنی بر منابع" و اصول مبتنی بر "شایستگی افراد به جهت کاری که میکنند" برخلاف موضع رالز به ایدۀ مسئولیت اقتصادی عطف توجه نشان میدهند.
در این میان طرفداران اصول مبتنی بر رفاه باور ندارند که توجه اصلی در توزیع باید بر خدمات و کالاها باشد. آنها از این نکته بحث میکنند که کالاها و خدمات هیچ ارزش ذاتی ندارند و ارزش آنها تا آنجا است که رفاه را افزون کنند. از این رو آنها از این نکته بحث میکنند که اصول توزیعی باید بر طبق میزان ایجاد رفاهشان مورد توجه قرار گیرند.
طرفداران اصول مبتنی بر آزادی از سویی دیگر هر گونه آرمان توزیعی را رد میکنند؛ خواه این اصول بر رفاه یا کالاها تأکید ورزند. آنها از این نکته بحث میکنند که چنین اصول توزیعی با اصول اخلاقی مهمتری چون آزادی یا عزت نفس و مالکیت در تعارضاند. عاقبت آنکه نقدهای فمنیستی در باب عدالت توزیعی تصریح میکنند که اصول عدالت توزیعی شرایط خاص زنان را نادیده گرفتهاند بخصوص این واقعیت را که زنان متکفل تریبت فرزندان هستند. از این رو پارهای از دیدگاههای فمنیستی اصول عدالت توزیعی را چنان تصحیح و تعدیل کردهاند تا نسبت به موقعیت زنان حساس باشند و زنان فیالمثل زمان کمتری را نسبت به مردان به کار اقتصادی بپردازند.
اصول توزیعی ممکن است با توجه به شاخصهای مختلف با یکدیگر متفاوت باشند. آنها میتوانند با توجه به اینکه چه چیز توزیع می شود متفاوت باشند. اینکه آیا ثروت، درآمد، موقعیت، شغل ، رفتار ، خدمات و یا غیره توزیع میشوند این اصول را متفاوت میسازد. همچنین با توجه به اینکه سرشت توزیع چیست و اشخاص طبیعی و گروههایی از افراد یا طبقات هستند این اصول متفاوت هستند. همچنین اینکه مبنای توزیع چیست این توزیع و اصول آن را متأثر میکند. اینکه این مبنا برابری و حداکثر سازی است یا بر طبق مشخصات فردی و مبادلات آزادانه است مبنایی متفاوت برای این اصول به وجود میآورد. در این میان یکی از معروفترین معیارها اصول توزیعی بر حسب سود و زیانهای فعالیت اقتصادی در بین افراد جامعه است. این نوع اصول در فضای فکری انگلوساکسون برجسته هستند. با این همه عدالت در سطح بین الملل و عدالت به مثابۀ فضیلت و عدالت بین نسلها نیز در کنار این نوع عدالت بسی مورد توجه هستند.
شکی نیست که جامعهای ایده آل آنگونه که رالز آن را به تصویر کشیده وجود ندارد. پاره ای افراد با توجه به این نکته تصور کردهاند که بحثهای عدالت توزیعی صرفاً برای یک نظریۀ ایده آل کارایی دارند اما مطلب از این قرار نیست و نظریۀ عدالت توزیعی مایل است نکاتی در باب جهان واقعی که ما در آن زیست میکنیم بگوید.
در تاریخ بشری ایدهای تاثیرگذار وجود داشته که بر طبق آن موقعیت افراد از جهت اقتصادی را قدرت و نیرویی غیرانسانی تعیین میکند. تنها زمانی اندک است که انسانها بجد به این تأمل پرداختهاند که خود میتوانند از طرق مختلف و از جمله از طریق حکومت، توزیعی اقتصادی را در زمینه سودها و زیانها به انجام برسانند. در این راستا دولتها از طریق سیاستها و قانونهای مختلف سعی میکنند توزیعهای متفاوتی را به انجام برسانند، به طوری که ما میتوانیم تصریح کنیم هر حکومت توزیع خاص خود را دارا است. هر جامعه با این پرسش روبرو است که قانونی خاص را حفظ کند یا آن را تغییر دهد. نظریۀ عدالت توزیعی سعی دارد راهبردی برای این گزینههای مختلف صورت دهد.
به طور مثال طرفداران اصل تفاوت از این نکته بحث میکنند که ما باید سیاستها و قوانین را طوری تغییر دهیم که موقیعت اقشار کم درآمد بهتر شود. دیگران بر این نکته دست میگذارند که تغییرات باید در آن راستا باشد که افراد سودها و زیانهایشان مبتنی یر شایستگیشان باشد. لیبرالها برای آزادی و کاهش نقش دولت در اقتصاد اهمیت زیادی قایل هستند. در این راستا باید در نظر داشت که علم اقتصاد به تنهایی نمیتواند به ما بگوید که چه سیاستگذاری باید اعمال شود. علم اقتصاد در بهترین حالت میتواند به ما بگوید که تأثیرات پیجویی سیاستهای مختلف چه هستند و در این راستا اصول هنجاری بسی مورد نیازند تا سیاستگذاریها پیجویی شوند. اهمیت عدالت توزیعی با توجه به این نکته نیز درک می شود.
نظر شما