پیام‌نما

وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ‌اللَّهِ جَمِيعًا وَ لَا تَفَرَّقُوا وَ اذْكُرُوا نِعْمَتَ‌اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَ كُنْتُمْ عَلَى شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْهَا كَذَلِكَ يُبَيِّنُ‌اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ * * * و همگی به ریسمان خدا [قرآن و اهل بیت (علیهم السلام)] چنگ زنید، و پراکنده و گروه گروه نشوید؛ و نعمت خدا را بر خود یاد کنید آن گاه که [پیش از بعثت پیامبر و نزول قرآن] با یکدیگر دشمن بودید، پس میان دل‌های شما پیوند و الفت برقرار کرد، در نتیجه به رحمت و لطف او با هم برادر شدید، و بر لب گودالی از آتش بودید، پس شما را از آن نجات داد؛ خدا این گونه، نشانه‌های [قدرت، لطف و رحمت] خود را برای شما روشن می‌سازد تا هدایت شوید. * * * معتصم شو به رشته‌ى يزدان / با همه مردمان با ايمان

۱۳ شهریور ۱۳۸۶، ۲۰:۱۶

سیاوش جمادی:

هایدگر پرسش از هستی را مهمترین پرسش فلسفی می‌داند

هایدگر پرسش از هستی را مهمترین پرسش فلسفی می‌داند

سیاوش جمادی در نشست "هستی و زمان و جایگاهش در تفکر هایدگر" ّبا تاکید بر این نکته که هایدگر معتقد است که پرسش هستی همیشه در فلسفه از زمان افلاطون و ارسطو مطرح بوده گفت: اما این پرسش به جای رفتن به سراغ هستی به سوال از هستنده ها یا موجودات سوق داده شد.

به گزارش خبرنگار مهر، عصر امروز در نشست "هستی و زمان جایگاهش در تفکر هایدگر" که در شهرکتاب مرکزی که با حضور سیاوش جمادی مترجم کتاب "هستی و زمان" هایدگر برگزار شد، این مترجم گفت : هایدگر در دوره اول تفکرش که به "هستی و زمان" ختم می شود و با آن نیز کمال می یابد، مسئله هستی را از جانب من یا سوبژکتیویته بررسی می کند که این سوبژکتیویته دازاین است و از جهان جدا نیست و با جهان به واسطه یک دیوار فاصله ندارد.

سیاوش جمادی سخنان خود را با پرسش اساسی هایدگر آغاز کرد و گفت: هایدگر معتقد است که پرسش هستی همیشه در فلسفه از زمان افلاطون و ارسطو مطرح بوده است، اما این پرسش به جای رفتن به سراغ هستی به سوال از هستنده ها یا موجودات سوق داده شد. بدین صورت که همواره یک هستنده مثل اراده، آب، عدد، موناد، نفس، روح و ... را به جای هستی نشاندند و به آن پرداختند. در حالی که هایدگر معتقدد است که هستی چیزی نیست که در حیطه فاهمه بگنجد یا هرگز به تصور تن نمی دهد و بازنمایی نمی شود. در حالی که در متافیزیک مغرب زمین همواره سوژه ای ساخته شده است که جهان را ساخته است و به آن پرداخته است.  نظر هایدگر که بعدا توسط امانوئل لویناس دنبال شد، این است که در تمام تاریخ متافیزیک غرب همواره چیزی به نام اگو یا من جهان را به عنوان یک دیگری شناخته است.

مترجم کتاب "هایدگر و سیاست" در ادامه به دوره نخست کاری هایدگر اشاره کرد و گفت: هایدگر در دوه اول تفکرش که به "هستی و زمان" ختم می شود و در همان جا به کمال می رسد، مسئله هستی را از جانب من یا سوبژکتیویته ای بررسی می کند که دازاین است، با این تفاوت که میان این دازاین و جهان فاصله ای وجود ندارد و هستی انسان پیشاپیش و از زمانی که ابتدایی بر آن فرض نیست در جهان اقامت دارد. دوره دوم کار فکری هایدگر نیز که با چرخش یا گشت نامیده می شود، نه به معنای تغییر کیش یا پس گرفتن حرف بلکه به معنای فاصله گرفتن هایدگر از دازاین و حرکت به سمت هستی است. در این دوره هایدگر به این اعتقاد می رسد که هستی نیرویی است که از جانب خود ما را مخاطب قرار می دهد و تفکر این نیست که ما بر آن احاطه داشته باشیم، بلکه آن بر ما احاطه کرده است و ما را به سمت خود فرا می خواند.

وی سپس به فضای پیش آمده پس از جنگ جهانی دوم اشاره کرد و گفت: پس از جنگ مسائل سیاسی پیش می آید و فلاسفه متوجه این امر می شوند که در کنار مدنیت و پیشرفت غرب شرارتی بروز کرده است که بی سابقه و وحشتناک و تکنیکی شده است و کسانی چون سارتر و مرلوپونتی و کامو و دوبووار و لویناس از یکسو و اندیشه انتقادی مکتب فرانکفورت از سوی دیگر به پرسش های نوینی می پردازند که البته نمی توان گفت به علت جنگ به وجود آمده است، بلکه این مسائل در مورد شرارت انسانی و اعتراض انسان نسبت به محدودیتها و مظالمی که بر انسان رفته است از زمان عهد عتیق و سفر ایوب بوده است.

نویسنده کتاب "زمینه و زمان پدیدارشناسی: هوسرل و هایدگر" در ادامه سخنانش به اهمیت تفکر هایدگر در آغاز سده بیستم پرداخت و گفت: والتر بیمل از نزدیکان و شاگردان هایدگر در کتابی گفته است که شهرت هایدگر قبل از انتشار "هستی و زمان" بوده است و علت آن این بود که فلسفه آلمان در اواخر سده نوزدهم به علت رشد علم گرایی در اندیشه های نوکانتی از یکسو و گسترش بحثهای مدرسی از سوی دیگر مرده بود و یک مرتبه در محیط دانشگاههای آلمان کسی پیدا شد که روش تدریس و نحوه بیان او چنان بود که تفکر را نه به عنوان چیزی جدا از عمل بلکه به عنوان امری که عین عمل و شور و رخداد است بر می‌انگیزد. از این رو مسئله هایدگر یک مشکل ملالغتی نیست بلکه هایدگر به تعبیر هانا آرنت فلسفه را به شور تبدیل کرد و بر خلاف فیلسوفان حیات که با تقدیس حیات از تفکر دلزده بودند، تفکر را به اصل و مبدا زندگی بدل ساخت.

جمادی در پایان به سیر فکری هایدگر و تأثیر عمیق او از فرانتس برنتانو اشاره کرد و گفت: هایدگر راه خود را با تحصیل الهیات در دانشگاه فرایبورگ آغاز کرد، اما با مواجه شدن با کتاب "پژوهشهای منطقی" هوسرل و سپس کتاب "در باب معنای چندگانه موجود" اثر برنتانو متحول شد و به فلسفه روی آورد و به پرسش هستی روی آورد و بدین منظور از با اتخاذ روش پدیدارشناسی هرمنوتیک این پرسش را از طریق دازاین مثابه هستنده ای که توان برون شدن از خویش دارد، پیگیری کرد.

کد خبر 546386

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha