خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و اندیشه - مزدک پنجهای*: چند روز پیش یکی از دوستان پیامی فرستاد با این مضمون که برای فلان نشریه ادبی، شعر جمع میکنم، چند شعر بفرست. چند نام هم فرستاد که از اینها میخواهم کار بگیرم، حالا بماند که برخی از نامها خیلی وقت بود دیگر شعر نمیسرودند و وارد تجربه عرصههای دیگر هنری شده بودند. برایم نوشت، تو هم فهرستی از شاعران مد نظرت ارسال کن! فهرست را برایش ارسال کردم اما گفتم من شعری برای این نشریه ندارم. در واقع شعر ندادم چون انتقاداتی به رویکرد آنان داشتم.
به دوست شاعر و شفیقم توضیح دادم اگر چه اقتصاد نشریات رکن حیاتی آنان است اما گیشه نمیتواند همه ماهیت و سیاست نشریه باشد. نمایش شعر هر استان میتواند به شنیدن صداهای گوناگون کمک کند، حتی میتواند محلی برای عرضه استعدادهای جوان باشد اما آیا این شیوه برای استعدادیابی هم مفید است؟ سالها پیش نشریاتی که زیر نظر شاملو بود، صفحهای داشت که از آن به عنوان صفحه پاسخ به نامهها (خوانندهها) یاد میکردند و آقای شاملو برخی از شعرهای رسیده را که شاعرش استعدادی داشت، مورد تفقد قرار میداد و نقطه نظری در پاسخ به نامهی ارسالی مینوشت و در همان صفحه منتشر میشد. بعدها در خاطرات بسیاری که شاعر جدیتری شدند، میشنیدیم یا میخواندیم که به یاد میآورند، تأمل شاملو در امتداد مسیرشان مؤثر بوده یا شاملو باعث شده جامعه ادبی آنان را باور کند.
حال برخی نشریات وزین پایتخت هم چنین رویکردی را در بخشی از نشریه در پیش گرفتهاند با این تفاوت که پاسخ دهنده به نامه دیگر شاملو نیست و آن تأثیر و پیوست تاریخی را نخواهد داشت. برای آن دوست نوشتم متر و معیار برای سنجش عیار شعر شاعران انتخابی چیست! اینکه لیدری در هر شهرستان یافت شود و از چند چهره اطراف خود شعر جمع کند و برای نشریه ارسال کند، متر و معیار مناسبی برای جریانسازی و کشف چهرههای نوظهور است؟ آیا با چنین رویکردی بعد از مدتی همه چهرههای با استعداد و محق و کمتر دیده شده یا فراموش شده نیز کشف و تعرفه خواهند شد؟ و بعد به ذهنم رسید آیا بهتر نیست طی فراخوانی در هر شماره از همه شاعران نوآمده دعوت شود که شعرهایشان را برای نشریه ارسال کنند تا پس از غربالگری شعر چهرههای مستعد در اختیار چهرههای مطرح شعر قرار گیرد تا آنها متناسب با مختصات اثر، ابراز نظر کنند. کدام روش جریانساز و تأثیرگذار خواهد بود؟
یکی از رویکردهای برخی از نشریات نمایش شعر اقوام است، اتفاق عجیب اینکه شعر اقوام بدون ترجمه فارسی آن منتشر میشود و معلوم نیست مخاطب غیر بومی آن شعرها چگونه باید متوجه متن اصلی شود.
وقتی به سالها پیش بر میگردم و نشریاتی چون آدینه، گردون، دنیای سخن، تکاپو، نگاه نو، کارنامه و… را ورق میزنم، با یک اصل بیش از همه مواجه میشوم که در نشریات ادبی امروز مغفول مانده است و آن اصل جریانسازی است.
آیا رسالت مطبوعات ادبی، صرفاً پرداختن به کارنامه ادبی گذشتگان شناخته شده است یا شخم زدن چندباره جریانهایی که بارها دربارهی آنها صفحات نشریات قلمی شده است.
سهم کتابهای تئوریک، تحقیقات مهم ادبی، نقد و نظرهای جریانساز، تاریخ شفاهی ادبیات و… برخی جریانهای نوظهور، اتفاقات و مباحث مهم که غالباً در فضای مجازی و تشکلهای مستقل، مخاطبان بسیاری را به خود معطوف کرده، در این دست از نشریات کجاست؟ آیا نشریات نباید شکل و شمایل خود را از ارائه صرف پرونده برای شاعران مطرح چند دهه اخیر که بعضاً حرف تازهای نیز برای گفتن ندارند و اتفاقاً تبدیل به امری قدسی (غیرقابل نقد) و کلیشه شدهاند، تغییر دهند و به روی زنده ها سرمایهگذاری کنند. چهرههای جدید و خلاقی که در سراسر این مملکت و خارج از آن، وجود دارند و گاه رد اظهاراتشان را در فضای مجازی چون کلابهاس و اینستاگرام و… میتوان دید، چهرههایی که فقط نگاه مستقل و به دور از محفلگرایی دارند و اگر دیده نمیشوند نه از ضعف آنان بلکه به واسطه حضور اشخاصی در عالم مطبوعات است که به جای جریانسازی و کشف، اصل را بر حفظ گیشه گذاشتهاند.
*شاعر، روزنامهنگار و پژوهشگر ادبی
نظر شما