پیام‌نما

وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَلَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِي لَشَدِيدٌ * * * و [نیز یاد کنید] هنگامی را که پروردگارتان اعلام کرد که اگر سپاس گزاری کنید، قطعاً [نعمتِ] خود را بر شما می‌افزایم، و اگر ناسپاسی کنید، بی‌تردید عذابم سخت است. * * * گر سپاس خدا كنيد اكنون / نعمت خويش را كنيم افزون

۲۰ آذر ۱۳۸۶، ۸:۲۹

احساسات افراطی مانع تفکر انتقادی‌اند

احساسات افراطی مانع  تفکر انتقادی‌اند

خبرگزاری مهر - گروه دین و اندیشه: احساسات در ذات خودشان مانعی برای تفکر انتقادی محسوب نمی‌شوند اما تأکید و تکیه بیش از اندازه بر احساسات می‌تواند سد راه تفکر سالم و غنی باشد. این مقال به این موضوع می پردازد.

از جمله موامع جامعه شناختی و روانشناختی تأکید بیش از اندازه بر احساس؛ احساسی که جلوی تفکر سالم و درست را می‌گیرد قلمداد می‌شود.  تفکر به احساس نیاز دارد. بدون شور و شوقی جدی برای آموختن و رسیدن به حقیقت، تفکر و اندیشه ای سامان نمی‌پذیرد. با این همه احساسات مختلف می توانند به جای آنکه به تفکر و استدلال کمک کنند در نقش مانعی برای آن وارد شوند.

فردی را متصور کنید که در یک گفتگو شرکت می‌کند. او برای به کرسی نشاندن مدعا و دلیل خود از صدایی استفاده می‌کند که رعب و وحشتی در  طرف گفتگو ایجاد می‌کند. چنین فردی به جای آنکه فضایی عقلانی بر گفتگو ایجاد کند فضایی احساسی را حاکم کرده که دشمن تفکر سالم و انتقادی است. فردی دیگر را متصور کنیم که هنگام گفتگو بشدت از ابراز نظر طرف مقابل می‌رنجد. چنین فردی مانعی ایجاد می کند تا طرف گفتگوی وی براحتی نظارت و آرایش را ابراز کند. این فرد هم جلو تفکر ژرف و انتقادی را سد کرده است. انسان دیگری را مجسم کنیم که در فرایند گفتگو طرف گفتگو را تهدید می کند. این فرد هم جلوی تفکر سالم سد ایجاد کرده است. حتی کسی که در یک مکالمه حس دلسوزی و شفقت را بی جهت تحریک می کند می تواند جلو تفکر سالم را بگیرد.

استدلال کردن مانند هرکار دیگر انسان از ارزشها و ارزشگذاریها بهره‌مند است. هر فردی یقیناً دیدگاههای خود را بیشتر از دیدگاههای طرف گفتگوی خود می‌پسندد اما این دوست داشتن و شیفتگی نباید ما را به استفاده از ابزارهایی سوق دهد که با ایجاد بار ارزشی و احساسی بیش از آنچه لازم است تفکری ناقص و بی پایه را برایمان به وجود می آورد.

به همین جهت است که مارتین بوبر فیلسوف معروف اگزیستانس به ما تذکار می‌دهد که گفتگوهایی که به قصدی جز رسیدن به حقیقت صورت می‌گیرند چون رایزنیهای سیاسی یا سخنرانیهایی که فردی برای فروختن کالاهای خود یا به کرسی نشاندن حرف خود و یا پیروزی حزب خود صورت می دهد بسیار این قابلیت را دارند که به وجوه احساسی آلوده شوند که این وجوه جلوی تفکر سالم و غنی را می گیرند.

فردی که در صدد است کالایی را بفروشد به ارتباطی دست می زند که هرچند از بار معرفتی خالی نیست بسیار بر وجوه احساسی و عاطفی و تجاری تأکید می‌ورزد. او در صدد رسیدن به حقیقت نیست و حقیقت نزد وی فروش بیشتر محصول قلمداد می شود. نه اینکه کار تبلیغ فی نفسه کاری مذموم باشد سخن همه بر سر این است که مشی و راه تفکر انتقادی با مشی تجاری و احساسی و سیاسی فرق می کند. در کار تبلیغاتی نظر ما به فکر و تفکر افراد نیست بلکه به نیازها آنهم نیازهای معمولی آنها توجه داریم و این مشی با مشی تفکر انتقادی که خواهان برانگیختن قوای فکر و استدلال انسانها است بسی متفاوت است.

ما استدلال نمی‌کنیم که کالایی را بفروشیم و یا حزبمان در انتخابات پیروز شود ما استدلال می‌کنیم تا مبتنی بر عقلانیت به حقیقت نزدیکتر شویم و توجه داشته باشید که به حقیقت نزدیکتر شویم و نه آنکه بدان دست یازیم. این آرمان البته با مشکلات و خللهای بسیاری روبرو است اما ایمان تفکر انتقادی آن است که این مهم قابل تحقق است.

کد خبر 602328

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha