خبرنگار مهر حاشیه هایی روزانه بر سفر پنج روزه رهبر معظم انقلاب به استان یزد نوشته که چنین است:
یازدهم دی، ساعت یک بعد ازظهر، به یزد می رسیم. فرودگاه یزد، حاجی ها هم به خانه برمی گردند، بوی اسفند و اشک شوق و حس انتظار در هوای دل انگیز بهاری و نوای گرم کویری ، فرودگاه را پر کرده . کافی است از همان خیابان فرودگاه و اولین تصویری که از یزد برچشمت می نشیند، دقت کنی و چشم بچرخانی تا بفهمی که یزدی ها، "انتظار" بزرگتری را هم می کشند..
در و دیوار دارالعباده حکایتگر و روای خوشامدگویی به "عملدار لشکر صبح" است.
"ای آبروی شیعه، چشم انتظارت هستیم... ای زاده زهرا، سرت سلامت... آب زنید راه را هین که نگار می رسد... هم مرجعی هم رهبری، خامنه ای خامنه ای"و...
یک مینی بوس بچه های خبرنگار و عکاس را به محل اقامت می رساند، در مینی بوس بچه های خبرو رسانه اما، بحث چیز دیگری است!
خبرنگارها ساکت نشسته اند و مشغول دیدن شهر و حاشیه نوشتن هستند اما عکاس ها مشغول شناسایی عکسهای پرتره شده و پوستر شده "آقا" هستند و اینکه کدام پرتره " آقا" ، کار آنهاست! : این پرتره را مهدی گرفته، این را من گرفتم، آن یکی کار ایسنا است!آن یکی عکس آقا را شهید برادران گرفته و... ...
***
دوازدهم دی، روز دیدار است و یزدی ها سنگ تمام گذاشته اند، چهار راه دولت تا میدان تاریخی امیرچخماق، مملو از جمعیت است. ساعت ده و نیم صبح، قافله سالار انقلاب در میان سیل محبت یزدی ها است. انتظار تمام می شود، این نخستین سفر آقا به دارالعباده از بعد از دوره ریاست جمهوری است. اتومبیل رهبر، نگینی شده است که گویی حلقه آن قلب و تن هزاران یزدی است. اشک است که فرو می ریزد و هلهله شادی و تلاش برای رسیدن به نزدیک ترین نقطه وصل . نقطه وصل، پنجره ای است که "یار" برای "یاران "دست تکان می دهد و به احساسات آنان پاسخ می دهد.
عصر همان روز، سیمای یزد، ابتکار جالبی زد: تصاویری از درون اتوموبیل حضرت آقا پخش می کند و چند چهره منتظر و گریان در کمترین فاصله با پنجره نور که با دایره های قرمز، متمایز می شوند، آنها هم برنده وصل هستند و هم برنده چند جایزه به یاد ماندنی از صداوسیمای مرکز یزد.
***
سیزدهم دی، دیدار با دانشجویان که همیشه از صمیمیانه ترین و جذاب ترین بخش های دیدارهای رهبر است،جوشش و جسارت جوانی در کنار ارادت و عشق به مقتدا، تلفیق جذاب و صدالبته حاشیه پروری است! رئیس دانشگاه یزد هم آماده باش جالبی را تقدیم رهبر انقلاب می کند: آماده ایم برای نهضت سواد آموزی "آی.تی" امر کنید، می توانیم در مرحله اول، 20 هزار نفر را در استان آموزش بدهیم، ادعای گزافی هم نیست، اگر بدانیم چهارده سال است که یزدی ها ، رتبه های نخست کنکور دانشگاهها را کسب می کنند.
تدین و تقید قشر تحصیل کرده یزدی در سخنان یکی دیگر از روسای دانشگاههای یزد پیداست: حتی انجام یک حرام شرعی در دانشگاه هم سنگین است و اجازه آن را نمی دهیم. نماینده بسیج از ناکارآمد بودن گزینش اساتید سخن می گوید و از صداوسیما هم بخاطر گسترش جو مصرف گرایی در جامعه انتقاد می کند. حاشیه جالب دیدار ، انتقاد مشترک و همزمان نماینده بسیج و انجمن اسلامی دانشگاه یزد از "شورای فرهنگی دانشگاه" است که "چرا این شورا، کارآمد و فعال نیست". خبرنگاری با مزاح می گفت: خدارا شکر که بالاخره بسیج و انجمن اسلامی دانشگاهها ، لااقل بر سر این موضوع به اجماع رسیدند!
اما سخنان آقا در جمع دانشجویان حکایت دیگری داشت. قافله سالار انقلاب اسلامی با روشنگری تمام، تهدیدات و چالشها را "نقد" و "خنثی" میکنند.از هرچه که میتواند دل ملت و مسئولان را بلرزاند یا اختلافی ایجاد کند، صریح و آشکار با مردم میگویند . نقطه های تاریک اذهان را روشن میکنند و همه آنچه را که دشمن و بوقهای رسانه ای اش روی آن حساب کرده ، بر ملا ساخته و با صاحبان اصلی انقلاب درمیان می گذارند. راهکارها را می گویند و سر اینکه بعد از سخنرانیهای آقا، تا مدتها، آرامش و اطمینان در دلها آشیانه می کند، همین است.
رهبری، صریحا نسبت به تلاش دشمن برای ترویج روحیه "عدم اعتماد به نفس ملی" در بین مردم و جوانان هشدار می دهند و مصادیقی را یادآور می شوند. دنبال کردن روند رشد اعتماد به نفس ملی را وظیفه ضروری نخبگان و جامعه اعلام می کنند.
رهبر انقلاب به تهدیدات نظامی هم اشاره می کنند و چون گذشته ،علاوه بر شمردن مولفه های بزرگ قدرت ملت ایران، هوشمندانه از سهل و حقیرشمردن دشمن هم برحذر می دارند. به بحث هسته ای که می رسیم، دانشجویی به قول امروزی ها، "جوگیر" می شود و شعار می دهد: انرژی هسته ای حق مسلم ماست! که آقا با لبخندی پدرانه و دلنشین می گویند:" صبر کنید! اینو که من می دانم. حق مسلم شماست." و جماعت را هم شادی و لبخند فرا می گیرد.
آقا خاطره جالبی را هم از جوانی خودشان و پیامدهای عدم وجود "اعتماد به نفس ملی" و "احساس حقارت و سلطه پذیری در برابر بیگانه" تعریف می کنند: " در زمان طاغوت، جایی بودم که نماینده مشهد در مجلس شورای ملی آن زمان هم آنجا بود، به وضعیت اقتصادی و واردات بی رویه کالاها اعتراض کردم که آن نماینده گفت: چه اشکالی دارد؟ بد است که اروپایی ها مثل نوکر برای ما کار می کنند؟!"
***
ابرکوه، یکی از محروم ترین و دور افتاده ترین نقاط استان یزد است و همین دو خصلت، شهر سروهای کویر را مفتخر به میزبانی رهبرانقلاب کرد.
جانبازها و ایثارگران مثل همیشه صف اول دیدار هستند، برخی ابرکوهی های با صفا، همان جا در سرمای ورزشگاه، با ماژیک و خودکار روی تکه ای مقوا، به رهبر خود نوشته اند: جانم فدای رهبر... رهبرا به ابرکوه خوش آمدی... چون تو بیایی غم دل برود و ...
مشکل آب ابرکوه آنقدر حاد است که اولین درخواست آقای غفوری،امام جمعه ابرکوه از آقا و مسئولان اجرایی همین است.
سامانه جمع آوری نامه ها و عریضه ها هم برپاست و در گوشه ای از جایگاه، یک گونی بزرگ آبی رنگ، نامه های مردم را در خود جا می دهد. مردم ابرکوه هم از دیدار نزدیک با رهبر بهره می برند و هم فرصت گفتگوی مکتوب با مراد دل خود را بدست می آورند. آقا در بخش پایانی سخنانشان، از دیر رسیدن بخاطر برف و کولاک مسیر، عذرخواهی می کنند که این مسئله ابرکوهی های خونگرم را حسابی تحت تاثیر قرار داد.
***
پیدا بود که اهل کویر، قدر نعمت، به خصوص "قدر نعمت حضور" را بهتر از بقیه می دانند. این حقیقت را تا شور و شوق مردم دارالعباده در استقبال و میزبانی رهبرانقلاب را ندیده باشی، باور نمی کنی!
نظر شما