پیام‌نما

وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَلَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِي لَشَدِيدٌ * * * و [نیز یاد کنید] هنگامی را که پروردگارتان اعلام کرد که اگر سپاس گزاری کنید، قطعاً [نعمتِ] خود را بر شما می‌افزایم، و اگر ناسپاسی کنید، بی‌تردید عذابم سخت است. * * * گر سپاس خدا كنيد اكنون / نعمت خويش را كنيم افزون

۱۳ بهمن ۱۳۸۶، ۸:۳۳

جایگاه نظریه حکومت دینی در انقلاب اسلامی

جایگاه نظریه حکومت دینی در انقلاب اسلامی

خبرگزاری مهر - گروه دین و اندیشه: تاکنون انقلاب اسلامی از منظرهای گوناگون مورد توجه قرارگرفته است ،اما یکی از مهمترین مؤلفه‌هایی که در باب این انقلاب باید در نظر گرفته شود نسبت انقلاب اسلامی و نظریه حکومت دینی است. در ذیل نکاتی در این باب ابراز می‌شوند.

انقلاب اسلامی در زمانه بخصوصی نضج گرفت. این انقلاب در دوره‌ای سامان یافت که اعتقاد به پاره‌ای از مؤلفه‌های مدرنیته چون: جدایی دین و سیاست به جهت رواج مکتبهای مختلف پست مدرن سست شده بود. به همین جهت و به دلیل نیاز به ارائه نمونه و الگویی در باب نسبت اسلام و سیاست انقلاب اسلامی مجال بروز و نمود یافت.

شاید یکی از دلایلی که اندیشمندان پست مدرن معروفی چون میشل فوکو به این انقلاب عطف توجه نشان دادند این بود که انقلاب ما بنا داشت پایه‌های تفکر سیاسی جدید را احیا کند. همانطور که پاره‌ای از پژوهشگران تصریح کرده‌اند این انقلاب البته با همه بنیادهای تفکر غربی سر ستیز نداشت و تعدادی از مؤلفه‌های آن را می پذیرفت. به طورمثال خود مفهوم انقلاب مفهومی است که کمتر معادلی از آن در جهان قدیم وجود دارد و همه نمادهای آن در دل تمدن جدید و مدرنیته بروز یافته اند.

با این همه انقلاب اسلامی به ترکیب و سنتزی می‌اندیشید تا بتواند مؤلفه‌های اصیل اسلامی را با تعدادی از مشخصه‌های مثبت تمدن جدید در یک منظومه منسجم و واحد گردهم آورد. در عرصه سیاست هم این انقلاب همین هدف را پی‌جویی می کرد و در نظریه حکومت دینی آن هم توسل و توجه به آموزه‌ها و اصول اسلامی وجود داشت و هم تعدادی از ابزارها و راهکارهای جهان جدید برای تقسیم قدرت چون: مفهوم حزب و تقسیم قوا در آن مشاهده می‌شوند.

به نظرمی‌رسد که این انقلاب اهداف سیاسی خود را از متون ومضامین اسلامی گرفته و در مقام روش از اندیشه‌های جدید استفاده کرده است. به همین جهت است که می‌ گویند این انقلاب دل به سنت اسلامی و سر به تفکر جدید دارد. این نکته دقیقاً در مورد شاخصهای سیاسی آن نیز صدق می کند.

نمی‌توان به نظریه حکومت دینی اندیشید و از موانعی که به صورت بالقوه و ممکن فراروی آن مطرحند بسادگی گذر کرد. شکی نیست که برهه و دوره سی ساله زمانه خوبی است تا ما با تأمل ژرف بر آن فراز و فرودهای راهمان را در تحقق حکومت اصیل دینی پی جویی نماییم. از نقاط فراز این انقلاب می‌توان به اصالت و ابتکار آن ، توجه به استقلال فکری و سیاسی، تأمل برمؤلفه‌های غنی دینی و معنوی و همچنین ارائه تصویر جدید از اسلام به مغربیان اشاره کرد.

با این همه دراین مقطع نقاط فرودی هم به چشم آمده اند که یکی از مهمترین این نقاط توجه نکردن به زیرساختهای نظری حکومت دینی است. ما در این زمینه با نقاط ضعف بسیاری روبرو هستیم. هرچند که نمی‌توان تلاش و جد و جهد تعدادی از متفکران را برای پروبال دادن به نظریه های غنی و ژرف در باب حکومت دینی نادیده گرفت اما کمتر کسی است که تردید داشته باشد ما در این عرصه یعنی عرصه نظر کم و کاستهای بسیاری داریم.

 کافی است نگاهی به نظریه مسلط سیاسی جهان غرب یعنی لیبرالیسم بیندازیم تا دریابیم آنها تا چه اندازه در بسط این نظریه کوشیده‌اند و حتی مکتبهای سیاسی گوناگونی در ذیل این نظریه مطرحند ولی ما کمتر شاهد نظریه های متنوع و متکثردر این عرصه یعنی در باب حکومت دینی هستیم. از سوی دیگر برای تحقق اهداف مختلف حکومت دینی به افرادی توانمند و صاحب نظر نیاز است که نه تنها با مبادی دینی و مبانی اسلامی آشنایی کاملی داشنه باشند که به ابزارهای جدید نیز مسلط باشند و جهان جدید و لوازم آن را بخوبی بشناسند. ما در این سه دهه برای پرورش این افراد با مشکلاتی روبرو بوده ایم و باید تلاشی مضاعف را در این عرصه از خود نشان دهیم.

کد خبر 630950

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha