پیام‌نما

وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَلَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِي لَشَدِيدٌ * * * و [نیز یاد کنید] هنگامی را که پروردگارتان اعلام کرد که اگر سپاس گزاری کنید، قطعاً [نعمتِ] خود را بر شما می‌افزایم، و اگر ناسپاسی کنید، بی‌تردید عذابم سخت است. * * * گر سپاس خدا كنيد اكنون / نعمت خويش را كنيم افزون

۱۶ اسفند ۱۳۸۲، ۱۲:۴۲

سخنراني دكتر عباس منوچهري در موسسه تحقيقات و توسعه علوم انساني

هدف سامان سياسي نزد ارسطو ايجاد دوستي است

دكتر عباس منوچهري در جلسه دوم سخنراني خود با عنوان "دوستي در فلسفه سياسي " كه روز پنجشنبه در موسسه تحقيقات و توسعه علوم انساني برگزار شد، ضمن اشاره مختصر به مباحث مطرح شده در جلسه نخست، درباره دوستي از ديدگاه ارسطو و هابرماس سخن گفت.

دكتر منوچهري درباره مفهوم سياست در آراي ارسطو گفت: در دوران باستان ، ارسطو بين سياست و اخلاق پيوند وثيقي را برقرار نموده است. براي ارسطو طبيعت هر چيز در غاتيش نهفته است. سرشت انسان ، همان غايت وجودي انسان است كه خير نيز هست و آن حيات عقلاني و عمل اخلاقي است . آنچه ارسطو در قلمرو اخلاق و سياست درباره آن صحبت مي كند به همين اصل بنيادين باز مي گردد. زندگي درست براي انسان ، زندگي براساس سرشت اوست . از ديدگاه ارسطو ، سعادت انسان يك فعاليت است كه به شكوفايي انسان مي انجامد و بر اساس عمل بر مبناي فضليت تحقق مي يابد. فضليت چيزي است كه امكان بهترين بودن را براي انسان فراهم مي كند از جمله اين فضليتها شجاعت و عدالت است . عدالت ، هم خصلت اجتماعي دارد و هم در برگيرنده ديگر فضايل است . بنابراين رابطه بنياديني بين خير انسان ، نيك زيستن انسان و عدالت وجود دارد.
عضو هيات علمي دانشگاه تربيت مدرس ادامه داد:  اگر چه دوستي در بين اين فضايل نيست ليكن ارسطو دوستي را از عدالت برتر مي داند. از ديدگاه ارسطو ، انسان جزيي از جامعه يا "پوليس" است و بدون ارتباط در مجموعه "پوليس " اعتباري ندارد.
اما از زوايه ديگر هم مي توان به بحث دوستي  نزد ارسطو نگريست . در اين ديدگاه اساسا قوام مدينه به دوستي است.
بنابراين بنظر مي رسد ظاهرا مباحث متناقضند. آيا دوستي برتر از فضليت است يا آنكه دوستي است كه درخدمت قوام زندگي جمعي است؟
دكتر منوچهري در ادامه ضمن اشاره به متوني از ارسطو و شارحان وي گفت: ارسطو خصوصيت انسان را اجتماعي بودن مي داند. اگر انسان بخواهد خود باشد يا بايد حيوان باشد يا خدا. ارسطو تاكيد مي كند كه بدون دوستي اين اجتماع امكان پذير نيست. اين نقطه اي است كه ما را به مباحث سامان سياسي كه محور بحثهاي علوم سياسي است ، وارد مي كند . هدف سامان سياسي ايجاد دوستي است براي ارسطو، تفاهم حائز اهميت است .وي مي گويد: "تفاهم يك دوستي سياسي است" . بنابراين بين دوستي وعدالت در سطح فردي و بين دوستي  و تفاهم اجتماعي ارتباط برقرار است.

رييس گروه علوم سياسي مركز گفتگوي تمدنها درباره دوستي در نزد هابرماس گفت: هابرماس از يك سو پايبند شمولگرايي است كه وابسته به فرد و روابط افراد نيست و از ديگر  سو روابط افراد را ضامن يك زندگي جمعي سالم مي داند كه زمينه رهايي است .وجه جدي رابطه بين ارسطو و هابرماس ، رابطه بين اخلاق و سياست است. يعني هابرماس بر خلاف تفكر مدرن كه تكنيك را جايگزين اخلاق نمود، و نيز متفاوت از كانت كه به اخلاق فردي نظر مي كند، به رابطه اخلاق و سياست معتقد است . هابرماس  با تكيه به نظريه چرخش بيناذهني مسئله را مطرح مي كند . بر اين اساس اگر چه افراد جدا از هم وجود دارند ولي آنچه حائز اهميت است ارتباط بين افراد است كه يكي از وجوه اين ارتباط زبان است.بر خلاف سوژه كانتي كه فرد اصالت مي يابد، در تفكر بيناذهني انسان موجودي فردي نيست و آنچه اهميت و اصالت دارد ارتباطاتش مي باشد. "من" در ارتباط با ديگران اهميتش بيشتر از "من " فردي است . بنابراين در نزد هابرماس ما با انسان ديگري مواجهيم . انساني كه مهمترين شاخصه اش كنش ارتباطي است.

منوچهري در ادامه گفت: نزد هابرماس كنش اصيل ، كنش ارتباطي است اما اگر ارتباط يكسويه باشد اين كنش مخدوش شده است. قدرت و ثروت ، روابط انساني را مخدوش كرده است. يعني "زيست جهاني " ارتباط انسانها را مخدوش كرده است. هابرماس براي احياي اين كنش ارتباطي نظريه "گفتگويي " را پيشنهاد مي كند. گفتگو براي احياي كنش ارتباطي است و بر اساس اين گفتگو همه چيز مفهوم مي شود. بر اساس گفتگو و احياي كنش ارتباطي ، همبستگي  بوجود مي آيد. همبستگي يك نيروي اجتماعي است كه منتج از كنش ارتباطي است.

دكتر منوچهري افزود: بحث هابرماس اين است  كه در دنياي معاصر دو حوزه قدرت داريم: 1- قدرت سياسي 2- حوزه قدرت اقتصادي يا بازار. اين دو حوزه قدرت هستند كه زندگي انسان را تعيين مي كنند. از نظر هابرماس قلمروي مي تواند وجود داشته باشد كه بر هر دو تاثيرگذار باشد و آن عرصه مدني است . هابرماس بر اساس گفتگو بدنبال استقرار چنين حوزه اي است كه نه به خواسته هاي فردي (حوزه اقتصاد) مقيد است  و نه به حوزه سياسي مرتبط است و در عين حال مي تواند بر هر دو تاثير گذار باشد. خصلت اين حوزه همبستگي است.

دكتر منوچهري در پايان سخنراني خود، درباره مقايسه بين ارسطو و هابرماس گفت: ارسطو با جهان شناسي خاص خود با دوستي به يك سازمان سياسي مي رسد وحيات سياسي جمعي در گرو دوستي است. براي هابرماس نيز، زندگي جمعي منوط به حوزه عمومي (مدني ) است و خصلت اين حوزه همبستگي است.

کد خبر 63596

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha