* خبرگزاری مهر - گروه فرهنگ و ادب: فرایند این انتقال و اصولا نحوه برخورد اندیشه هایی را که مثال زدید توضیح می دهید؟
- کامران شرفشاهی: قاعدتا روشنفکران کشورهای متروپل بدون آنکه بیندیشند که پشت این واژه های شیک چه اهدافی پنهان است متاسفانه غالبا به تعبیر ژان پل سارتر نقش یک بلندگو را بازی می کنند یعنی این حرفها را تکرار می کنند. من همیشه این جمله را گفته ام و باز هم تاکید می کنم که در "هشت سال دفاع مقدس" ما وارد جنگ نشدیم بلکه مورد یورش قرار گرفتیم و این به خاطر آن است که انقلاب ما یک حرف نو و تازه ای داشت.
شاعران بزرگ عرب مثل محمود درویش، علی احمد سعید و دیگر بزرگان رفته رفته در حال سخن گفتن از عاشورا هستند آن هم در مفهوم آزادیبخش آن. در کشور ما هم "ادبیات صلح" جایگزین ادبیات دفاع مقدس می شود، در صورتی که ما باید درک بکنیم که در این جغرافیای حساس نسبت به واژه های تازه حساسیت ویژه ای داشته باشیم و بیاییم واژه ها را آنالیز کنیم و ببینیم پشت اینها واقعا چه اندیشه هایی ایستاده و به سادگی هر واژه و هر مفهومی را نپذیریم. کسانی که در مبحث ادبیات تلاش می کنند، مسئولیت سنگین تری دارند و باید شاخکهای حساس تری داشته باشند و احساس وظیفه بیشتری نسبت به آینده جامعه داشته باشند چرا که وقتی مهر تائید روی مفهومی می زنند و آن را منتشر می کنند آن مفهوم در جامعه رشد می کند و صورتی همه گیر به خود می گیرد.
در نقطه مقابل ما هم باید سعه صدر داشته باشیم و تحمل شنیدن نظرات مخالف خودمان را هم داشته باشیم. جامعه ما برای پیشرفت کردن نیازمند آن است که در فضایی بدون هراس همگان بتوانند سخن بگویند. در واقع آئین ما چنین آئینی بوده است، چنان که پیامبر و ائمه با کمال توجه نسبت به منتقدان خودشان برخورد می کردند و افکار و آرای آنها را مورد بررسی و توجه قرار می دادند. بنابراین باید تلاش کنیم یک جامعه تک صدایی نداشته باشیم و به استقبال شنیدن نظریات دیگران برویم. یکی از مشکلات بشریت همواره این بوده که بخشی از انرژی خود را صرف تکذیب دیگران کرده و بخشی دیگر را صرف تصدیق خود. هر دو واکنش تقریبا عبث و بدون لزوم به نظر می رسد. من معتقدم که بین ادبیات جنگ و ادبیات ضد جنگ، ادبیات انقلاب و ضد انقلاب باید مرزی قائل شد. به هر حال حتی کسانی که در صف ادبیات جنگ هستند، کسانی که در صف به اصطلاح شعر انقلاب هستند، آنها را هم باید به دقت نگریست چه بسا کسانی در پشت همین ظاهر از این موضوع به عنوان یک ماسک استفاده کرده و تفرقه ایجاد کردند. باید خیلی عمیق و هوشیارانه به این مسائل نگاه کرد. من اصولا قائل به این هستم که شاعران و اهل قلم مثل گلبولهای سفید یک جامعه هستند و باید مراقب این پیکره باشند تا میکروبها عامل بیماری جامعه نشوند.
* شما فکر می کنید شکافی که بین افکار هنرمندان و نویسندگانی که مقابل و رودروی یکدیگر ایستاده اند عمیق تر می شود و یا در نهایت این دو گروه به تعامل می رسند و در نهایت ادبیات به معنای واقعی کلمه در ایران رخ می دهد؟
- ما یک تاریخ سراسر توطئه و دسیسه داشته ایم. این گذشته در ذهن ما رسوب کرده و موجب می شود که ما همان بحث تئوری توطئه را داشته باشیم یعنی باید ذهنیت از پیش تعیین شده و نگاهی شکاکانه داشته باشیم به طرف مقابلمان. شاید ما بیش از حد سیاسی شده ایم. حتی مثلا برخوردهای ما نسبت به گذشته دگرگون شده و هر کسی به ما می رسد در واقع با چنین بینشی به او می نگریم. نصرت رحمانی شعری دارد به نام "انهدام" که در قسمتی از آن می گوید: "... این روزها با هر کسی که دوست می شوم / احساس می کنم آن قدر دوست بوده ایم که دیگر وقت خیانت است..." و یا در اثر دیگری می گوید: "... دستم را به طرف هر کسی دراز کردم انگشتم را به خاطر انگشترم برید..." و این تقریبا یک روایت تاریخی است. ما ملتی بوده ایم که از خوش بینی و اعتمادمان بسیار سوءاستفاده شده اما در حوزه اندیشه من معتقدم که باید به اهل قلم اعتماد کرد و این فرایند پس از گذشت زمان سیر تکاملی خودش را خواهد پیمود و فعلا این مسئله را به زمان می سپارم.
* انتقادی که افکار عمومی جامعه بر جشنواره های بزرگ دولتی نظیر دفاع مقدس وارد می کنند انحصاری بودن این جشنواره ها و از پیش تعیین شده بودن منتخبان و برگزیدگان آنهاست. نظر شما چیست؟
- متاسفانه این نقطه ضعف وجود دارد و قابل انتقاد هم هست. در این زمینه باید اعتماد همه شاعران خصوصا شاعران جوان را جلب کرد. اضافه می کنم که شاعران شهرستانی که همیشه از پایتخت دورند و در دیگر نقاط این سرزمین زندگی می کنند باید به این نشستها بیشتر دعوت شوند. این جشنواره ها می تواند نقش بسیار موثری در دلگرم کردن کسانی که در این حوزه کار می کنند داشته باشد اما متاسفانه هرگز دیده نمی شوند و در مقابل ما می بینیم که این جشنواره ها تبدیل شده به وسیله ای برای تقدیم جایزه به یک تعداد افراد مشخص و این هرگز از چشم مردم ما دور نمی ماند.
* بعضی ها به اعتقاد کارشناسان حتی صاحب کار قابل ملاحظه ای هم نیستند.
- بله کاملا همین طور است و همین رفته رفته حوصله همه مردم را سر می برد. این جور زرنگ بازیها حکایت کبکی است که سر در برف برده و فکر می کند که کسی به او نگاه نمی کند و یا در میدان دید نیست. هر نوع سوء استفاده در حوزه ادبیات در واقع زرنگ بودن نیست بلکه آن شخص آبروی خودش را به حراج گذاشته و شان و احترام خودش را به همین راحتی در بین دیگر شاعران از دست خواهد داد. اشخاصی را سراغ داریم که در روزگاری شاعران قابل احترام و خوشنامی بوده اند اما حالا دیگر به خوشنامی از آنها یاد نمی شود و این به همین خاطر است که پشت پرده بسیاری از این جشنواره ها برای شاعران رو شده و حتی از بسیاری از حرکتهای ادبی دیگر استقبالی صورت نمی گیرد چرا که اعتمادی وجود ندارد و این اعتماد تاراج شده است.
* با توجه به اینکه شما از شاعران و پژوهشگران نسل اول پس از انقلاب ایران هستید و در طبقه نسلی شاعرانی مثل عبدالجبار کاکایی قرار می گیرید، نظرتان در مورد شاعران جوان چون علی محمد مودب، سعید میرزایی، فاضل نظری و امثال این نسل از شاعران انقلاب چیست؟ شما احساس می کنید اینها در این روند 30 ساله آیا توانسته اند مثل یک مسابقه دو امدادی چوب را از دست بزرگان بگیرند و مسیر را درست طی کنند و حرکت مثبت و رو به رشدی را انجام دهند؟
- خوشبختانه سرزمین ما سرزمین شعرخیزی است و در هر دوره شاعران بزرگی ظهور می کنند. در این سرزمین استعدادهای فراوانی تنفس می کنند که از چشم ما اغلب پنهان می مانند. من اعتقاد دارم باید برای تمام کسانی که در این جامعه و با این طیف از مشکلات به سمت ادبیات و شعر قدم برمی دارند احترام قائل شویم. باید فضایی فراهم آید تا همه بتوانند به مرحله شکوفایی برسند و آثارشان را ارائه بدهند و به جایگاهی که مستحق آن هستند برسند. حرکت کردن در جهت حذف دیگران، پدر خوانده بازی درآوردن و یا توقع هر گونه اندیشه ناصواب دیگر در این خصوص کاری عبث و اشتباه است و ما باید پیش از آنکه به مصالح شخصی خودمان بیندیشیم به مصالحی بزرگتر مثل مصالح جامعه و آینده ادبیات کشورمان فکر کنیم و سعی کنیم که با تمام توان آن خدمتی که در حد توانمان است را انجام دهیم. ما باید به حضور چهره های ادبی جوان به عنوان واقعه ای امیدبخش بنگریم. من امیدوارم نسل جوان به نسلهای بعد از خودش هم چنین نگاهی داشته باشد.
نظر شما