پیام‌نما

وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ‌اللَّهِ جَمِيعًا وَ لَا تَفَرَّقُوا وَ اذْكُرُوا نِعْمَتَ‌اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَ كُنْتُمْ عَلَى شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْهَا كَذَلِكَ يُبَيِّنُ‌اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ * * * و همگی به ریسمان خدا [قرآن و اهل بیت (علیهم السلام)] چنگ زنید، و پراکنده و گروه گروه نشوید؛ و نعمت خدا را بر خود یاد کنید آن گاه که [پیش از بعثت پیامبر و نزول قرآن] با یکدیگر دشمن بودید، پس میان دل‌های شما پیوند و الفت برقرار کرد، در نتیجه به رحمت و لطف او با هم برادر شدید، و بر لب گودالی از آتش بودید، پس شما را از آن نجات داد؛ خدا این گونه، نشانه‌های [قدرت، لطف و رحمت] خود را برای شما روشن می‌سازد تا هدایت شوید. * * * معتصم شو به رشته‌ى يزدان / با همه مردمان با ايمان

۲۲ فروردین ۱۳۸۷، ۷:۵۴

فلسفه تحلیلی مروج اشرافیت ذهنی نیست

فلسفه تحلیلی مروج اشرافیت ذهنی نیست

خبرگزاری مهر - گروه دین و اندیشه: این تلقی در دیار ما رواج یافته که فلسفه تحلیلی مروج گونه‌ای اشرافیت ذهنی است. این تصویر به‌غایت اشتباه است و لااقل مرحله‌های دوم و سوم فلسفه تحلیلی این نکته را به‌وضوح نشان می‌دهند.

فلسفه تحلیلی به مسائل سیاسی و اجتماعی و فرهنگی ما به صورت مستقیم پاسخ نمی‌دهد ولی هرگونه تصویری که از این مسائل ارائه شود در مقام تحلیل به فلسفه تحلیلی محتاج است. به قول یک متفکر برجسته ایرانی فلسفه تحلیلی بهداشتی‌ترین فلسفه‌ای است که وجود دارد و ما برای صراحت ذهنی و زبانی بدان بسیار محتاجیم. رسیدن به این مقام - که ما بدین فلسفه نیاز داریم - البته محتاج کاری فرهنگی است و در این راستا می توان از سیاستهای تشویقی هم استفاده کرد.

متأسفانه در کشور ما و حتی بین پاره‌ای از خواص این تلقی جا باز کرده که فلسفه تحلیلی مروج گونه ای اشرافیت ذهنی و نشستن بر برج عاج تفکر و دوری گزیدن از مسائل فکری – فرهنگی است. این در حالی است که مطلب به هیچ عنوان بدین قرار نیست. مری وارنوک فیلسوف معروف انگلیسی تصریح می‌کرد که هر دادگاهی نیاز به پاره ای فیلسوفان تحلیلی دارد که واژگان حقوقی به کار رفته از سوی آنها را تحلیل مفهومی کند. این سنت در غرب وجود دارد و بسیاری از نهادهایی که به ظاهر نسبتی با فلسفه تحلیلی ندارند فیلسوفانی تحلیلی را استخدام می نمایند.

نسبت فلسفه تحلیلی با فلسفه اسلامی نیز بیش از ارتباط فلسفه قاره ای با فلسفه اسلامی است. ما در دل سنت خود با رویکردی منطقی – تحلیلی روبرو هستیم که می‌توانیم از این بستر برای برقراری ارتباطی جدی با فلسفه تحلیلی استفاده کنیم. می‌دانیم که در باب شرایط امکان فلسفه تطبیقی سخن و حرف و حدیث بسیار است اما تا اینجا می‌توان پذیرفت که روح حاکم بر پاره ای از شقوق فلسفه اسلامی با روح حاکم بر فسلفه تحلیلی بیگانه نیست. می‌توان از این اشتراکات استفاده کرد و به آثار مقایسه ای رو آورد.

 دانشجویانی ایرانی هم برای تحصیل فلسفه تحلیلی به غرب رفته‌اند که با توجه به مشکلات اشتغال در دانشگاهها و مراکز پژوهشی غربی براحتی می توان آنها را جذب مراکز آموزشی کشور کرد. برای جذب این افراد البته باید از یک برنامه‌ریزی دقیق پیروی نمود. حق آن است که سیستم گزینش استاد در فلسفه هم مانند نظام کلی استخدام استاد در ایران معایبی دارد که برای هر جذب موجهی باید این سیستم کلی درست شود با این همه متولیان فلسفه در دانشکده‌های گوناگون خود می توانند با تدبیر در جذب این تازه فارغ التحصیلان موفق باشند.

فلسفه برخلاف پاره‌ای از رشته های علمی دیگر بجد با فرهنگ در ارتباط است و ارتباط آن با زبان ارتباطش با فرهنگ را نیز به‌خوبی نشان می دهد. همین باعث می‌شود به این نکته برسیم که اگر فارغ‌التحصیلان شاخه‌های علمی مختلف که در خارج به تحصیل مشغول بوده‌اند در بازگشت به کشور تردید دارند در باب دانش آموختگان فلسفه این نکته صدق نمی کند. اگر بخشی از رواج فلسفه تحلیلی در ایران زمین به داشتن استاتید فربه و جدی منوط است با استخدام این افراد می توان در راستای بهبود فسلفه تحلیلی در ایران همت گماشت.

در این راستا  آشنایی ما با تعدادی از نحله‌هایی که جدیداً در فلسفه تحلیلی نضج گرفته اند باعث می‌شود نسبت نزدیک و تودرتوی فسلفه تحلیلی با مسائل اجتماعی و سیاسی را بهتر درک کنیم. همانگونه که جان سرل در جایی اشاره کرده است فلسفه تحلیلی هم دوره ای متفاوتی را از سر گذرانده و هم اکنون از آن صبغه نظری و انتزاعی که واجد بود فاصله گرفته است. باید کاری کرد که این فاصله گیری و پاره ای از تأملات ژرف متفکران و فیلسوفان جدی و جدید تحلیلی که مسائل گوناگون انسانی از روابط بین شخصی تا مسائل سیاسی و اقتصادی را محور بحث خود قرار داده اند در معرض دید و نظر خوانندگان قرار گیرد.

اینجا جایی است که اتفاقاً بسی ضروری است که  آخرین دستاوردهای فکری فلسفه تحلیلی را عیان کنیم هرچند که تعدادی از مبانی اولیه آن هم برایمان مشخص نشده است. به طور مثال فیلسوفان تحلیلی زیادی در باب فرافلسفه سخن می گویند و مبادی و کارکردهای متفاوت فلسفه را می کاوند همانطور که فلسفه کاربردی و اخلاق کاربردی هم در دل همین سنت پرجلوه است. ترجمه تعدادی از این آثار برای نشان دادن صبغه کاربردی فلسفه تحلیلی بسی لازم و ضروری است.

نمی توان به فلسفه اندیشید و تاریخ فلسفه رانادیده گرفت. همانطور که تعدادی از پژوهشگران تاریخ فلسفه تذکارمان داده اند فلسفه چیزی جز تاریخ فلسفه نیست. این تاریخ البته در سنت فلسفه تحلیلی به اندازه فلسفه قاره ای پررنگ نیست اما فهم دقیقی از فلسفه تحلیلی هم به دست نمی آید مگر آنکه بتوان فهم درستی از تاریخ این فلسفه داشت. متأسفانه ما جز با دوره اول این فلسفه که به فرگه و وایتهد و راسل بر می گردد با دوره های دیگر آن اشنایی نداریم – هرچند که این دوره اول را هم بدرستی نمی شناسیم. فهم این تاریخ البته محتاج برگرداندن آثاری است که این دوره ها را بجد بررسی کرده اند و از نظر گذرانده اند.

کد خبر 662753

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha