مذهب از عناصر مهم تشکیل دهنده جامعه و فرهنگ آمریکا می باشد. درمقایسه با دیگر کشورهای غربی، اکثریت مردم آمریکا بر این اعتقادند که مذهب نقش بارزی در زندگی آنان ایفا می کند. آمریکایی ها عموما مایلند مذهبی باشند و همچنین راجع به آمریکا به عنوان کشور و ملتی که تحت مشیت الهی هستند می اندیشند.
نزدیک به 79 درصد از جمعیت آمریکا مسیحی می باشند که عمدتا در زمان تسلط کشورهای اروپایی بر آمریکا گسترش یافت. در این میان کشورهای شمال اروپا مانند انگلیس مروج پروتستان و کشورهای فرانسه، اسپانیا و ایرلند مروج کاتولیک در آمریکا بودند در قانون اساسی آمریکا بر بی طرفی جامعه مدنی نسبت به دین تاکید شده است.
دین و سیاست در آمریکا
سیاست خارجی آمریکا عمیقا بوضوح ریشه در منافع داخلی و اجتماعی این کشور دارد تا جایی که عده ای معتقدند برای تغییر سیاست خارجی آمریکا باید ساختارهای داخلی این کشور را تغییر داد. باورهای دینی و مذهبی یکی از جنبه های اصلی منابع اجتماعی به شمار می روند و در جامعه آمریکا قدرت عنصر دین و باورهای دینی ملموس تر از سایر عناصر اجتماعی به شمار می رود. از این رو در تاریخ سیاست خارجی آمریکا دین وگرایشات مذهبی یکی از عناصر تاثیر گذار در سیاست خارجی این کشور بوده است.
تاریخ دیپلماسی در آمریکا مملو از مدارک و استنادات از آمیختگی دین و سیاست بوده است. روسای جمهور آمریکا به تبع افکار عمومی مذهب گرای آمریکا عموما سعی در بهره برداری از این عنصر در پیشبرد سیاست های خود بوده اند. رهبران آمریکا با تاسی از اندیشه ملت برگزیده سعی در القای ماموریت خاص برای آمریکا بوده اند که از جانب خدا الهام شده است. اما اینکه آنان چه ماموریت هایی برای آمریکا متصور می شدند جنبه تفاوت آنها را نشان می داد.
در همین حال مادلین آلبرایت وزیر خارجه اسبق آمریکا نیز در کتاب خود تحت عنوان "مقتدر و قادر مطلق" بر اهمیت نقش مذهب در سیاست و لزوم درک آن به منظور پیشبرد بهتر دیپلماسی تاکید می نماید. وی در کتاب خود آشنایی با مذهب و دین را یکی از وظایف اصلی دیپلمات های این کشور معرفی نموده است.
توسل به دین در دوره ریاست جمهوری بوش
دوره دوم ریاست جمهوری جرج بوش در حالی رو به اتمام است که بنابر نظر تحلیلگران سیاسی وی بیش از هر رئیس جمهوری در تاریخ آمریکا تلاش نمود تا اعتقادات دینی خود را درتصمیمات سیاسی دخیل نماید. وی مکررا، از گرایش های دینی و مذهبی خود سخن گفته است. بوش معتقد است که از سوی خداوند برای اصلاح جهان ماموریت دارد و در دیداری که اوایل سال 86 با سران فلسطین داشته، اعلام نمود که او حل مسئله خاورمیانه را وظیفه ای الهی و دینی می داند و خدا از او خواسته است که این ماموریت را به انجام برساند.
بوش در میان 42 رئیس جمهور گذشته آمریکا بیشترین بهره برداری از عامل مذهب در پیشبرد و توجیه سیاستهای خود نموده است. وی در سخنرانی های خود مکررا از اینکه چگونه اعتقاداتش به مسیح توانسته زندگی وی را متحول نماید سخن گفته و بارها بر قدرت ایمان و اعتقاداتش نه تنها برای تنظیم خانواده بلکه برای مدیریت کشور تاکید نموده است.
حادثه 11 سپتامبر با توجه به ابعاد آن و شوک وارد شده بر مردم زمینه مناسبی را برای بوش و مشاورین وی برای تلفیق سیاست با مذهب آنگونه که سیاست خارجی بوش را توجیه نماید بوجود آورد. دفاع از گسترش آزادی، ماموریت داده شده به آمریکا از سوی خدا، کشور منتخب خدا بر روی زمین و خیر و شر از جمله اصلاحات و واژه هایی می باشند که بوش به طور مکرر از آنها استفاده نموده است.
بوش در سخنرانی خود در دو هفته پس از 11 سپتامبر می گوید: کسانی که مرتکب این جنایت شدند مردمی شرور هستند که ایدئولوژی خاصی ندارند. آنها متعلق به گروه سیاسی قانونی هم نمی باشند و تنها کاری که از عهده آنها بر می آید شرارت است و ما (آمریکا) به عنوان کشور خیر و خوبی ها آنان را شکار می کنیم.
جرج بوش قبل از حمله به عراق بار دیگر برای توجیه جنگ مردم آمریکا متوسل به مذهب می شود و در سومین سخنرانی سالانه خود در کنگره ضمن طرح ادعای خود در مورد وجود تسلیحات کشتار جمعی در عراق، صدام حسین را عنصری شرور معرفی نموده و اینچنین ادامه می دهد: ما با اطمینان به پیش می رویم چرا که تاریخ کشور آمریکا را مورد خطاب قرار داده است آزادی که آمریکا به دنیا ارزانی می دارد هدیه خداوند به بشریت است. ما ادعا نمی کنیم که از همه مشیت خداوند با خبریم اما امیدمان تنها به اوست.
ادعای بوش در اینکه آمریکا از جانب خدا برای بسط و گسترش آزادی( بر اساس تعریف آمریکایی آن) ماموریت یافته است بر پایه چند مفروض شکل گرفته است:
الف- آزادی حق همه افراد بشریت است
ب- خداوند آمریکا را به توسعه آزادی در دنیا فرا خوانده و آمریکا نیز با شجاعت این ماموریت خطیر را پذیرفته و این رسیدن به نتیجه اجتناب ناپذیر است
ج- با فرا گیر شدن آزادی، درخواست خدا محقق شده و تاریخ به پایان می رسد.
به نظر محققین مذهبی در آمریکا، سخنان مذهبی بوش قبل از آنکه سیستماتیک باشد ناشی از سیاست عملگرایانه وی در بهره برداری از مذهب و توجیه سیاستهای خود می باشد. از سوی دیگر بسیاری از افرادی که بوش را در شکل دهی به سیاستهایش یاری می دهند متعلق به گروه نئومحافظه کاران هستند. اشخاصی که با فیلسوف سیاسی لئواشتراوس در بدگمانی نسبت به مذهب هم عقیده بوده و در عین حال معتقدند که مذهب می تواند عاملی مفید باشد برای سلطه بر مردم.
طی سال های گذشته موضوع نقش مذهب در سیاست یکی از مسائل چالش برانگیز در آمریکا بوده است. عملکرد بوش در توجیه سیاست ای غلط و فاجعه بار خود در عراق و خاورمیانه و پیوند آن با آرمان های مذهبی باعث رشد سکولاریزم و دین گریزی در آمریکا شده است.
دیپلماسی دینی و انتخابات ریاست جمهوری آمریکا
در تاریخ انتخابات ریاست جمهوری در آمریکا مذهب، گرایشات دینی و همچنین پایبندی کاندیداهای ریاست جمهوری به دین نقش عمده ای را در جلب نظر افکار عمومی مردم آمریکا که به گواه بسیاری کماکان مذهبی تر از هم کیشان اروپایی خود می باشند ایفا نموده است. هر چند گفته می شود سیاست خارجی آمریکا در عراق و خارومیانه عامل مهمی برای مانور در انتخابات ریاست جمهوری سال 2008 خواهد بود، با این وجود موضوع دین بار دیگر اهمیت خود را بازیافته و کاندیداهای هر دو حزب تلاش می نمایند تا با بهره گیری از فضای حاکم بر افکار عمومی از مسئله دین حداکثر بهره برداری را بنمایند.
هر چند در انتخابات ریاست جمهوری در آمریکا این جمهوریخواهان ( بویژه نومحافظه کاران) بوده اند که به طور سنتی از عامل مذهب بیشترین بهره برداری را نموده و سازمان های ایمان محور مانند کلیساها و موسسات خیریه در پیروزی جرج بوش نقش زیادی ایفا نمودند، اما طی یک سال گذشته و در جریان رقابتهای انتخاباتی در آمریکا، دموکراتها نیز نشان دادند که برای ربودن پست ریاست جمهوری تنها به موضوع ناکامی های بوش در عراق بسنده نکرده و آنان نیز عامل مذهب را نشانه رفته اند. آنان در برنامه های مختلف تلاش نموده تا به مردم آمریکا بگویند که نسبت به کلیدی ترین مسائل مذهبی چگونه فکر می نمایند. هیلاری کلینتون از وجود چند مشاور مذهبی در رقابت های انتخاباتی بهره برد و باراک اوباما نیز تلاش گسترده ای را برای جلب نظر رهبران کلیسا در آمریکا انجام داده است.
نهادهای مخاطب دیپلماسی دینی در آمریکا:
نهادهای مذهبی در آمریکا علیرغم تاکید قانون اساسی این کشور بر بی طرف ماندن در مسائل سیاسی تلاش داشته اند تا در چارچوب تشکیلات دینی و با توجه به جایگاه و موقعیت خود در مسائل عمده سیاسی داخلی و بعضا خارجی سهیم باشند. این جوامع مذهبی در برخی مواقع به ایجاد گفتمان های جدیدی در سیاست خارجی آمریکا کمک نموده اند. عمده ترین نهادهای مذهبی در آمریکا و تلاش های سیاسی آنان بدین شرح می باشد:
1- کلیسای جامع واشنگتن (National cathedral of washington)
ساخت کلیسای جامع واشنگتن در سال 1907 و به دستور کنگره آمریکا آغاز گردید و ششمین کلیسای بزرگ در دنیا محسوب می شود. این کلیسا در حقیقت کلیسای مرکزی شاخه اپیسکوپال پروتستان در آمریکا محسوب شده و به سبب واقع شدن در واشنگتن بسیاری از روسای جمهور تاریخ آمریکا به این کلیسا تردد داشته و هم اکنون نیز بسیاری از نمایندگان کنگره و سنای این کشور اعمال مذهبی خود را در این کلیسا به جا می آورند.
اسقف "جان بریسون شان" سراسقف این کلیسا در زمان ریاست جمهوری خاتمی و به دعوت ایشان در دو نوبت به ایران سفر نموده و با مسئولین فرهنگی و دینی کشورمان دیدار و همچنین در دانشگاه تهران و قم سخنرانی نموده است. نامبرده در سال های گذشته به طور متناوب دیدگاه های خود را پیرامون تحولات بین المللی در جراید آمریکا منتشر نموده است. سید محمد خاتمی نیز در سفر خود به آمریکا در این کلیسا سخنرانی نمودند.
2- کلیساهای صلح (peace churches)
کلیساهای صلح در آمریکا به سه گروه عمده مسیحی این کشور شامل منونایت (Mennonites)، کویکر (Quakers) و برترن ها (Brethren) اطلاق می گردد که به دنبال توسعه دیدگاه های حضرت مسیح پیرامون صلح و پرهیز از خشونت می باشند. این کلیساها از زمان تاسیس خود در قرون 16 و 17 میلادی شعار پرهیز از جنگ را سرلوحه خود قرار داده و در حال حاضر فعالیت های خود را جنبه بین المللی داده و تلاش داشته اند تا در مواقع ضروری از طریق به کارگیری دیپلماسی دینی نقش خود را در توسعه صلح در دنیا ایفا نمایند.
این گروه در سال های اخیر و با هدف کاستن از تنش میان آمریکا و ایران سفرهایی به ایران داشته وگفتگوهایی را با مقامات سیاسی و دینی کشورمان داشته است.
3- شورای ملی کلیساها (National council of churches)
شورای ملی کلیساها مجموعه ای از گروه های مختلف مسیحی اعم از پروتستان، ارتدوکس و همچنین تعداد بیشماری از کلیساهای محلی در آمریکا را شامل می شود که در سال 1950 تاسیس گردید.
در سال 2005 این شورا مورد انتقاد برخی از اعضای داخلی خود به سبب موضع گیری پیرامون تحولات سیاسی و بین المللی قرار گرفت. این شورا حملات اسرائیل به کشورهای همسایه را مورد تایید قرار نداده است. در بهار سال 2007 نیز برخی از اعضای این گروه در تهران با احمدی نژاد رئیس جمهوری ایران دیدار و گفتگو نمودند که این موضوع نیز مورد انتقاد برخی از اعضا قرار گرفت.
4- کاتولیک ها (catholics)
نزدیک به 24 درصد از مردم آمریکا کاتولیک می باشند و عمدتا در مناطق جنوب کشور ساکن می باشند. این کشور با دارا بودن 80 میلیون کاتولیک پس از مکزیک و برزیل سومین کشور بزرگ کاتولیک نشین دنیاست.
مذهب کاتولیک در قرن چهاردهم به همراه کاشفین اسپانیایی و قبل از پروتستان وارد آمریکا شد. اما دیری نپایید که با ورود انگلیس به آمریکا پروتستانیزم رشد چشمگیری در آمریکا نمود تا جایی که در زمان انقلاب داخلی در آمریکا، کاتولیک ها تنها یک درصد جمعیت آمریکا را تشکیل می دادند. در قرون 18 و 19 با ورود مهاجرین ایتالیایی، ایرلندی و اروپای شرقی جمعیت کاتولیک ها گسترش یافت. هر چند به زعم بسیاری نقش کاتولیک های آمریکا در سیاست خارجی این کشور پایین بوده است اما همانند نهادهای مذهبی پروتستان، جامعه کاتولیک آمریکا نیز تلاش داشته تا در رشد و تکوین سیاست خارجی آمریکا از دو طریق انفرادی و نهادی ایفای نقش نمایند.
در دوران جنگ سرد نفوذ و تاثیر گذارری کاتولیک ها بر سیاست خارجی آمریکا چشمگیر بوده است برژینسکی مشاور امنیت ملی کارتر و ویلیام کیسی رئیس CIA به دوره ریگان از کاتولیک های با نفوذ دولت آمریکا در تدوین سیاست ضد کمونیستی بوده اند.
در بخش نهادی، کنفرانس جامعه اسقف های کاتولیک آمریکا موسوم به (USCCB) در دوره های مختلف توصیه هایی را به دستگاه سیاست خارجی آمریکا نموده است. این نهاد نقش بسزایی در فشار به سنای آمریکا برای تصویب لایحه کمک های مالی بین المللی توسط آمریکا داشته است.
------------------------------------------
"کمال امیربیک" کارشناس مسائل سیاسی
نظر شما