به گزارش خبرگزاری مهر، رواقگرایان معتقد بودند احساسات انسان، احساساتی همچون حسادت، ترس، و یا عشق، از داوری اشتباه انسان ناشی میشوند لذا انسان روشنفکر و اخلاقگرا نباید فریب این احساسات را بخورد و بر اساس آنها دستخوش تغییر شود. رواقگرایان متأخر در دوران امپراتوری روم، خصوصاً سنکا و اپیکتتوس، بر این اعتقاد مصرانه تأکید می کردند که انسان فرزانه و خردمند از بدبختی و بداقبالی مصون است و همین مسئله برای شادی و خرسندی انسان فرزانه کفایت میکند.
عبارت "آرامش رواقی " که در عصر ما بسیار متداول است ریشه در همین ادعا و باور دارد و البته هیچ ارتباطی به دیدگاههای بنیادگرای اخلاقی که رواقیان مدافع آنها بودند ندارد؛ به عنوان مثال آنها بر این باور بودند که تنها افراد فرزانه دارای اراده آزاد هستند و سایر افراد، بردگانی بیش نیستند. به نظر میرسد که رواقگرایان علاقه بیحد و حصری به ابراز عقاید عجیب و غریب، و مخالف خرد جمعی داشتند. اخلاقیات رواقیون با نظریه فیزیک و روانشناسی آنها همبسته است و همچنین ریشه در نظریه اخلاقی یونان باستان در زمان افلاطون و ارسطو دارد.
چنین به نظر می رسد که رواقگرایان از طبیعت برهمبسته دیدگاههای فلسفی خود آگاه بودند. آنها فلسفه را به موجودی زنده تشبیه میکردند که منطق در حکم استخوان ها و زردپی این موجود است، و فیزیک و اخلاق در حکم روح و گوشت آن محسوب میشود. لذا رویکرد آنها به فیزیک و منطق چندان مجزا از رویکردشان به اخلاقیات نیست، و تمام این مباحث به صورت درهم تنیدهای فلسفه آنها را شکل میدهد.
از آنجا که رواقگرایان تأکید بسیاری بر ماهیت واقعی فلسفه خود داشتند، شاید بهترین راه برای ارزیابی دیدگاه اخلاقی آنها مطالعه آن در بستری از تفصیل دقیق فلسفه آنها باشد. البته در این مسیر با مشکل فقدان منابع کافی دانش درباره رواقیان مواجه هستیم. ما هیچ اثری از نوشتههای سه رهبر اولیه رواقیون، یعنی زنو به عنوان پایهگذار این مکتب فکری، کلینتس و کریسپوس نداریم. به عنوان نمونه کریسپوس مشخصاً دارای آثار بسیاری، حتی بیش از 165 اثر، بوده است اما امروز تنها قطعاتی از نوشتههای او برجای مانده است.
تنها آثار باقی مانده از آن زمان نوشتههایی مربوط به دوران امپراطوری است، که نویسنده آنها سنکا، اپیکتتوس، و امپراتور مارکوس آریلیوس هستند. این افراد سعی دارند در این آثار بیشتر درسها و موعظههای اخلاقی داشته باشند، لذا این نوشتهها پایههای نظری چندان قدرتمندی در باب اخلاق ندارند. برای به دست آوردن اطلاعات دقیقتر درباره رواقیان پیشین مجبوریم به آثاری همچون کتاب " ایدههای فیلسوف در باب طبیعت " اثر پلوتارخ دروغین، " زندگی فلاسفه برجسته " اثر دیوژن ، " گزیدهها " اثر ستوبوس و تحلیلهای شخصیای که سایر فلاسفه در باب رواقیان دارند، بسنده کنیم. البته این گروه آخر اغلب نگاه خصومتآمیزی نسبت به رواقیان دارند.
میتوان به اسکندر افرودیسی اشاره کرد که در کتاب " در باب اختلال " و " در باب سرنوشت " به نقد رواقیان میپردازد. پلوتارخ افلاطونگرا نیز دو اثر با نام های " در باب تناقض درونی رواقگرایی " و " مخالفت با رواقگرایی در مفاهیم همگانی" دارد که در آنها رواقگرایی را رد میکند.
دانشمندان با مطالعه این منابع سعی کردهاند تصویری جامع از محتوای مکتب رواقگرایی ارائه دهند و توانستهاند در برخی از مباحث به توافق نسبی دست پیدا کنند؛ هر چند که در شمار بسیاری از مباحث فقدان ادلّه کافی باعث بینتیجه ماندن تفاسیر شده است. به دلیل ترجمه نشدن این نوشتهها به زبانهای امروزی، تا همین اواخر، بهجز متخصصین کسی از محتوای این منابع اطلاع چندانی نداشت. قطعات برجای مانده از آثار رواقیان در سال 1903 در کتابی سه جلدی به زبان اصلی، یعنی زبان یونان باستان، توسط فون آرنیم جمع آوری و منتشر شدند. در سال 1987 لانگ و دیوید سدلی شماری از این نوشتهها را در کتاب " فیلسوفان هلنی " به زبان انگلیسی ترجمه کردند. در حال حاضر نیز این کتاب یکی از مهمترین منابع برای مطالعه رواقی گری محسوب میشود.
نظر شما