به گزارش خبرگزاری مهر، "جی پیتر اسکوبلیک" در گفتگو با واشنگتن پریزم سیاست های جرج بوش در عرصه خارجی و هسته ای را بسیار گیج کننده توصیف کرد و گفت: از سیاست گیج کننده بوش درباره رفتار با کره شمالی، ایران، پاکستان و هندوستان سر در نمی آورم، برای من به ویژه سیاست هسته ای دولت بوش و همچنین گزینه های کاخ سفید در مورد دیگر سرزمین ها ابهام آمیز است.
نویسنده کتاب "آمریکا علیه غیر آمریکا" افزود: وقتی سیاستمداران با انتخاب واژه هایی جهان را به بد و خوب تقسیم می نمایند، این روند معمولاً به عملکردهای اخلاقی و غیراخلاقی دلالت می کند، اما در سیاست خارجی آمریکا و به شکلی که توسط محافظه کاران عمل می شد، خوب و بد به نماد آمریکا و دشمنان آن بود. این بدان مفهوم است که ایالات متحده خود را به صورت نیرویی برحق در برابر دشمنی می دیدید که خودش را وقف نابودی ما، دوستان و یا همپیمانان ما کرده است.
اسکوبلیک همچنین گفت: برنامه هسته ای ایران برای آمریکا مشکل ساز شده، بنابراین ارتباط با ایران ضرورت دارد و آمریکا باید مستقیماً و بدون پیش شرط با ایران گفتگو کند و لازم است آمریکا و هم پیمانانش، به ایران مشوفق هایی ارائه دهند که سودهای دست برداشتن از غنی سازی اورانیوم برای تهران روشن شود.
این نویسنده آمریکا درباره سیاست خارجی آتی آمریکا گفت: فکر می کنم "جان مک کین" نامزد جمهوری خواه هم مانند بوش جهان را از دریچه خوبی بر علیه بدی می بیند، اما نظرسنجی ها نشان می دهد که آمریکایی ها فکر می کنند که بین دو گزینه گفتگو یا جنگ با ایران، از گزینه نخست پشتیبانی می کنند. بنابراین فکر می کنم دیدگاه برتری و سلطه مطلق آمریکا، نظریه ای نیست که مردم در سطحی وسیع با آن موافق باشند.
این کارشناس مؤسسه کارنگی افزود: اگر مردم آمریکا بدانند که امنیت ما به نوعی با امنیت دیگران گره خورده، آن وقت متوجه می شوند که ما جزئی از جهان هستیم و نمی توانیم کاملا خود را از آن جدا کنیم.
وی در ادامه درباره سیاست های تبلیغی محافظه کاران گفت: من فکر می کنم نباید اینگونه باشد که آمریکایی ها در نگاه دیگران ملتی امپریالیست دیده شوند. به تصور من این یک نگاه اقلیتی است که به وسیله گروهی از سیاست سازان تندرو به پیش برده شده، که بیشتر حمایت خود را از مردم آمریکا گرفتند. چرا که جامعه در ١١ سپتامبر (۲٠ شهریور) بسیار وحشت زده شده بود و صادقانه بگویم که در مورد خطوط اصلی جهان پس از این رویداد مذکور و اینکه خطر در کجاست، به مردم آمریکا اطلاعات صحیح داده نشد.
وی در مورد ریاست جمهوری بوش و تطبیق آن با اساس محافظه کاری گفت: برخی از ابعاد سیاست بوش با اصول محافظه کاری تطبیق ندارد. مثلاً در مرام محافظه کاری که رونالد ریگان هم پیرو آن بود و از "بری گلدواتر" اخذ شده بود گفتگو با دشمن معنا داشت، اما بوش با ایران گفتگو نکرد.
وی درباره جان مک کین و اینکه وی در صورت پیروزی چه شیوه ای را در پیش خواهد گرفت گفت: دلایلی وجود دارد که مک کین روش سیاست خارجی دوره نخست ریاست جمهوری ریگان و بوش را ادامه خواهد داد. زیرا وی نیز در مورد جهان با عبارات خوبی بر علیه بدی سخن می گوید، و مک کین واقعا آمریکا را از دیدگاه برتری مشاهده می کند. همچنین به نظر می رسد این برداشت را هم دارد که دیدگاه جهانی از این نقطه نظر که او نمی خواهد مثلاً با ایران و کره شمالی سروکار داشته باشد، به نتایج به دست آمده توسط محافظه کاران در دوران جنگ سرد، ریگان و بوش شباهت دارد.
وی در ادامه افزود: واقعیت این است که مک کین هوادار چیزی بوده که خودش آن را همان سیاست موسوم به عقب راندن کشورهای کینه توز می خواند. به این معنی که می خواهیم خود را در حلقه آنهایی قرار دهیم که مانند ما فکر می کنند و نمی خواهیم نگران "دیگران" باشیم، متأسفانه این "دیگران" نه تنها کشورهای مانند ایران و کره شمالی، بلکه تمامی کشورهای عضو سازمان ملل متحد می باشند. این در حالی است که اگر ما بخواهیم واقعا با گسترش سلاح های هسته ای و برخی دیگر از مسائل غیرداخلی مانند تغییرات جوی مبارزه کنیم، وجود این کشورها بسیار ضروری می شود. روسیه و چین جزئی از هماهنگی دموکراسی ها نخواهند بود. بنابراین اگر واشنگتن علاقه ندارد این دو کشور را در مسائل جهانی دخیل کند، نمی تواند واقعا دارای یک سیاست خارجی باشد که نه تنها منافع ملی خودش را پیش ببرد، بلکه منافع جهانی مانند محیط زیست، منع گسترش سلاح های هسته ای و تروریسم را هم لحاظ نماید.
نظر شما