پیام‌نما

إِنَّ‌اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ وَإِيتَاءِ ذِي‌الْقُرْبَىٰ وَ يَنْهَىٰ عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ وَالْبَغْيِ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ * * * به راستی خدا به عدالت و احسان و بخشش به خویشاوندان فرمان می‌دهد و از فحشا و منکر و ستمگری نهی می‌کند. شما را اندرز می‌دهد تا متذکّر [این حقیقت] شوید [که فرمان‌های الهی، ضامن سعادت دنیا و آخرت شماست.] * * * حق به داد و دهش دهد فرمان / نيز انفاق بهر نزديكان

۱۹ اردیبهشت ۱۳۸۳، ۹:۰۳

عاليخاني : در تمدن اسلامي عرفان اهميت خاصي دارد

دكتر بابك عاليخاني عصر روز پنج شنبه 17/2/83 در موسسه تحقيقات و توسعه علوم انساني به تبيين نسبت ميان سنت مغاني و عرفان عين القضات همداني پرداخت .

به گزارش خبرنگار گروه دين وانديشه خبرگزاري " مهر" وي در ابتدا به مبحث پاراكليتوس اشاره كرد وگفت :  درانجيل به ظهور يك منجي بعد از مسيح اشاره شده است . با توجه به اين اشاره، پاراكليتوس  همان روح القدس يا جبرئيل است.

وي افزود :  بعد از ظهور كيش عيسوي و يهودي نوبت به ظهور دين سومي رسيد كه مجموع دو دين قبلي است . راه عيسوي راه عشق و محبت است و كيش يهودي راه مخافت است،  ولي راه سوم ( اسلام) راه معرفت است . اسلام دين تاليف و تركيب است ، دين جامعي كه همه حقايق كيش و آيين ما در آن جمع شده است و با هيچ حقيقتي بيگانه نيست ، جامع همه عقايد و مويد همه مشارب و مذاهب واقعي است .

دكتر عاليخاني اضافه كرد : در تمدن اسلامي در شاخه هاي متفاوت معرفتي، عرفان اهميت خاصي داشته است و متكلمين و فيلسوفان از ادراكات معنوي اهل معرفت استفاده كرده و بسياري از مشكلات فلسفي را با تصوف حل كردند . اما در اين ميان يك سوال باقي مانده است و آن اين است كه منشاء تصوف چيست ؟ تعدادي از دانشمندان منشاء تصوف را به ماوراء حجاز و وجود پيامبر اسلام نسبت مي دهند  و تصوف را نشات گرفته از افكار  ايران باستان ، بوديسم يا رهبانيت مسيح مي دادند، و در اين ميان دانشمندان اسلامي معتقدند كه تصوف از پيغمبر اسلام نشات گرفته است و منافاتي با جذب حقايق از اديان ديگر ندارد ، و حتي در عرفان اسلامي  مشارب نو افلاطوني و هرمسي نيز جذب اسلام شده و توسعه يافته است .

وي در بخش ديگري از سخنراني خود با اشاره به حكمت خالده سهروردي گفت : سهروردي به حقيقت قرآن واقف بوده و معتقد است كه قرآن  با انواع سلوكي كه به تمدن اسلامي رسيده تعارضي ندارد . در خصوص سنت مغاني بايد گفت كه اين سنت داراي سه خصلت است : 1- وحدت شاهد و مشهود و يا به عبارتي وحدت شهود، 2- ملازمه بين قطب نور و قطب ظلمت ، 3- مراحل عروج انساني . 

دكتر عاليخاني در مورد  ويژگي اول سنت مغاني  گفت : وحدت شهود خود آگاهي انسان شگرف است و ما از آن غافل هستيم . روان  انسان قابل تقليل به جسم نيست  و با حقيقت مطلق  يا منبع علم مطلق همراه است .

وي در پايان سخنان خود  با شاره به اين مطلب كه اين سه خصلت مغاني را در " اوستا"  فراوان مي توان يافت گفت : در ايران باستان ما شاهد ظهور" ماني"  هستيم .  وي به بحث فارليتي معتفد است و نظريه او را در جمله " انالحق " حلاج  و " در جبه جز خدا نيست " ابوسعيد ابوالخير "  نيز مي توان مشاهده كرد . " انالحق"   سيري از من مجازي به من مطلق است . در برابر " وحدت شهود"  بحث " وحدت وجود "  وجود دارد كه در آثار ابن عربي و شاگردانش مطرح شده  است .

کد خبر 76497

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha