به گزارش خبرنگار گروه دين وانديشه خبرگزاري " مهر" وي در ابتدا به مبحث پاراكليتوس اشاره كرد وگفت : درانجيل به ظهور يك منجي بعد از مسيح اشاره شده است . با توجه به اين اشاره، پاراكليتوس همان روح القدس يا جبرئيل است.
وي افزود : بعد از ظهور كيش عيسوي و يهودي نوبت به ظهور دين سومي رسيد كه مجموع دو دين قبلي است . راه عيسوي راه عشق و محبت است و كيش يهودي راه مخافت است، ولي راه سوم ( اسلام) راه معرفت است . اسلام دين تاليف و تركيب است ، دين جامعي كه همه حقايق كيش و آيين ما در آن جمع شده است و با هيچ حقيقتي بيگانه نيست ، جامع همه عقايد و مويد همه مشارب و مذاهب واقعي است .
دكتر عاليخاني اضافه كرد : در تمدن اسلامي در شاخه هاي متفاوت معرفتي، عرفان اهميت خاصي داشته است و متكلمين و فيلسوفان از ادراكات معنوي اهل معرفت استفاده كرده و بسياري از مشكلات فلسفي را با تصوف حل كردند . اما در اين ميان يك سوال باقي مانده است و آن اين است كه منشاء تصوف چيست ؟ تعدادي از دانشمندان منشاء تصوف را به ماوراء حجاز و وجود پيامبر اسلام نسبت مي دهند و تصوف را نشات گرفته از افكار ايران باستان ، بوديسم يا رهبانيت مسيح مي دادند، و در اين ميان دانشمندان اسلامي معتقدند كه تصوف از پيغمبر اسلام نشات گرفته است و منافاتي با جذب حقايق از اديان ديگر ندارد ، و حتي در عرفان اسلامي مشارب نو افلاطوني و هرمسي نيز جذب اسلام شده و توسعه يافته است .
وي در بخش ديگري از سخنراني خود با اشاره به حكمت خالده سهروردي گفت : سهروردي به حقيقت قرآن واقف بوده و معتقد است كه قرآن با انواع سلوكي كه به تمدن اسلامي رسيده تعارضي ندارد . در خصوص سنت مغاني بايد گفت كه اين سنت داراي سه خصلت است : 1- وحدت شاهد و مشهود و يا به عبارتي وحدت شهود، 2- ملازمه بين قطب نور و قطب ظلمت ، 3- مراحل عروج انساني .
دكتر عاليخاني در مورد ويژگي اول سنت مغاني گفت : وحدت شهود خود آگاهي انسان شگرف است و ما از آن غافل هستيم . روان انسان قابل تقليل به جسم نيست و با حقيقت مطلق يا منبع علم مطلق همراه است .
وي در پايان سخنان خود با شاره به اين مطلب كه اين سه خصلت مغاني را در " اوستا" فراوان مي توان يافت گفت : در ايران باستان ما شاهد ظهور" ماني" هستيم . وي به بحث فارليتي معتفد است و نظريه او را در جمله " انالحق " حلاج و " در جبه جز خدا نيست " ابوسعيد ابوالخير " نيز مي توان مشاهده كرد . " انالحق" سيري از من مجازي به من مطلق است . در برابر " وحدت شهود" بحث " وحدت وجود " وجود دارد كه در آثار ابن عربي و شاگردانش مطرح شده است .
نظر شما