به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از فرهنگستان هنر، در نخستین جلسه از این کارگاه "دکتر عبدالحمید کشمیرشکن" به تشریح مفهوم واژهها و مصادیق مرتبط با پستمدرنیسم پرداخت. کشمیرشکن لزوم درک پستمدرنیسم را در فهم دورة پیش از آن یعنی مدرنیسم عنوان کرد و گفت: با آمدن کلمة "پست" در ابتدای هر واژهای بیدرنگ تداعی آن در کلمه و سپس عکسالعمل یا اعتراض آن دو نسبت به هم متبادر میشود. پس اگرچه پستمدرن با مدرنیسم ارتباط تنگاتنگی دارد، ولی تفاوتهای بارزی نیز وجود دارد.
این پژوهشگر سخنان خود را با آغاز تحولات حوزة اندیشه، اجتماعی، سیاسی سدة 19 و اعتراض هنرمندان (به ویژه در فرانسه)به اشکال و فرمهای سنتی آغاز کرد و ادامه داد: به موازات هدف این هنرمندان برای ایجاد و گسترش طرحهای نو، با تعریف دیگری به نام آوانگارد به معنای پیشرو مواجه هستیم. این دو ضمن همنوایی و مترادف شدن با هم با هر آنچه در وجوه مختلف سیاسی، اجتماعی و فرهنگی وجود دارد مخالفت میکنند.
وی با اشاره به مفهوم آوانگارد که واژهای نظامی به معنای پیشقراولی است؛ مهمترین شاخصة آنها را خطر کردن، حرکت به سوی جلو و جستجوی راهحلهای تازه برای جایگزین کردن الگوهای سنتی دانست.
کشمیرشکن از ایدة توسعه و پیشرفت به عنوان یکی دیگر از ویژگیهای مدرنیسم نام برد و یادآور شد: مدرنیستها بر این باورند که واقعیتهای نو که در عصر نو به وجود آمده است، همگی اصولی حتمی و مشخص هستند که باید برای همه و همه جا مورد استفاده قرار گیرد. بنابراین هنرمندان مدرن برای توسعة ایدههای خود به الگو نیاز داشتند.
وی تصریح کرد: در راستای این الگوسازی، بحث اروپا محوری مطرح میشود، بدین ترتیب مدرنیسم تبدیل به اندیشهای میشود که تمامیتگرایی را تبلیغ میکند.
این مدرس ایهامزدایی، اعتقاد به یک پارچگی و وحدت، اصالت اثر هنری و تقسیم هنرها به دو دسته هنرهای والا و هنرهای سخیف و رواج اندیشة هنر برای هنر را از دیگر ویژگیهای مدرنیسم برشمرد و ادامه داد:
هنرمندان این دوره با اعتقاد به این مضامین به ویژه وحدت، بر این باورند که هر رسانه و هنری به طور مستقل کارکرد خودش را دارد و وابستگی کامل به خصلتهای مادة تشکیل دهندة خود دارد. همچنین با تکیه بر این مفاهیم افراد را به دو دسته انقلابی و مرتجع تقسیم میکنند و حد وسطی بین این دو قائل نیستند. از طرفی دیگر با طرح مسئله اصالت و تقدم و تأخر در جامعة مدرن، آنها معتقدند؛ دیگر هیچچیز اصیل نیست،چون همة آنها، پیشتر به نوعی دیگر وجود داشتهاند. پس ما با یک محور به نام غرب مواجه هستیم که همه معیارها را تعیین میکند و اوست که میگوید چه چیز خوب و اصل و کدام بد و غیراصیل است.
نخستین جلسه از کارگاه پستمدرنیسم و نقاشی با توضیحات دکتر کشمیرشکن پیرامون ویژگیهای مکتب پستمدرنیسم ادامه یافت.
وی با ذکر این نکته که برخی منتقدان مرز و زمان مشخصی برای پستمدرنیسم قائل نیستند و حتی گروهی دیگر آن را ادامه مدرنیسم میدانند توضیح داد: از دهة اول قرین 20 تا دهههای 50 و 70 نمونههایی از هنر پستمدرن دیده شده اما غالباً آن را مربوط به 1970 به ویژه 1980 میدانند. گاهی حتی برای آن واژه معاصر را هم به کار میبرند که البته همیشه مترادف با پستمدرن نیست. معاصر عنوانی است که از 1940و بیشتر در 1970 به کار گرفته شد و گاهی شامل آثار مدرن نیز است. فراموش نکنیم در این دوره خیلی از هنرمندان و متفکران زیربار اصطلاح پستمدرن نمیرفتند.
کشمیرشکن خاطر نشان کرد: اگرچه پستمدرن از بطن مدرنیسم به وجود آمد اما با پارادوکس هایی که مدرنیسم به آن مبتلا شده بود مخالف بود. این مکتب، اگرچه به دنبال یک الگوی خاص و چارچوببندی میگشت، اما به نوعی با ارائة الگو نیز سازگاری نداشت، لذا شروع به نقد بنیانهای قبل از خود به ویژه تمامیت خواهی کرد. پس پستمدرنیسم در مقابل هرگونه تقسیمبندی قد علم کرد و برخلاف انسجام و انجماد مدرنیسم به دنبال چیزهای متزلزل و غیرواقعی رفت.
وی افزود: به دنبال این طرز تفکر هرآنچه قطعیت داشت زیر سؤال رفت و تبدیل به نسبیت شد، به دنبال آن هم تقسیمبندی دوگانه، مصالح و وحدت در هنر مورد تردید قرار گرفت و تمایزها کمرنگ شد.
او در بخش دیگری از سخنان خود از خودآگاهی به عنوان یکی از ارکان پستمدرنیسم نام برد و گفت: برخلاف مدرنیسم که تابع یک صدایی بود، پستمدرن به قطعه قطعه شدگی و چندگانگی (تکثرگرایی) علاقهمند است، هنرمندان این سبک به جای صراحت به ابهام روی آورده، موضوعات غیرمحوری را مطرح میکنند و به موضوعات تخریبشده که تاکنون مورد اهمیت نبوده بها میدهند .
دکتر کشمیرشکن ماحصل این عقاید را تردید در یگانگی و عدم یک بنیاد واقعی برای حقیقت دانست و گفت: طرفداران این سبک میگویند؛ با این تفاسیر چه کسی تصمیم میگیرد که حقیقت کدام است که بخواهد آن را به دیگران هم بگوید. پس ترجیح جایگزین حقیقت شد. با این نگاه، آوانگارد هم با مشکل مواجه شد، چون آوانگاردها با سهتیزهجویی میخواستند به جلو حرکت کنند، اما آیا افق وجود دارد؟ چه کسی میخواهد آن را تعیین کند؟
وی یادآور شد: علیرغم محوریت غرب در دورههای پیشتر و رواج اندیشههای پسااستعمارگر، پستمدرنیسم "هویت" را به عنوان یکی از محورهای خود قرارداد و در مقابل آن اندیشهها ایستاد. حالا دیگر، هنر سرزمینهای دیگر نه تنها فقط تزئینی یا جزء هنر سخیف نبود، بلکه مورد توجه قرار گرفت و برای توسعه توریسم شاخصههای آن مطرح شد.
کشمیرشکن در ادامه بحث خود از وابستگی عمیق پستمدرنیسم به رسانهها نام برد و گفت در پستمدرنیسم رسانهها باید از ویژگیهای صرف و خاص خود استفاده کنند تا به یک "انتزاع ناب"برسند. رسیدن به تمام این اهداف در نقاشی دوران پستمدرن ظاهر شد. که برعکس مدرنیسم به دنبال بازنمایی و بازگشت به گذشته بود. هنرمند پستمدرن هیچ تردیدی در بازگشت به اصول گذشته ندارد و بیهیچ ابایی از مصالح و تکنیکهای پیشین بهره میبرد. کشمیرشکن مباحث نخستین جلسه از کارگاه پستمدرنیسم و نقاشی را با طرح بحث "جهانیسازی" در دهة 80 به عنوان دیگر شاخصة دوران پستمدرن به پایان رساند.
او گفت: پیروان این عقیده بر این باورند که چون جهان مجموعهای است که همه در آن زندگی میکنیم، بهتر است همه چیز آن را با هم تقسیم کنیم، پس با اهمیت به فرهنگها به تفاهمی دست پیدا میکند که پیش از آن تجربه نشده بود. نتیجه آنکه هیچ چیز بر چیز دیگر برتر نیست و همة مفاهیم میتوانند در کنار هم مطرح شوند.
کارگاه با پرسش های شرکت کنندگان پایان یافت و ادامه بحث به جلسات بعدی کارگاه محول شد. این کارگاه در سه هفته آینده با موضوعاتی چون : بررسی رابطه تکنیک با اندیشه، بررسی نمود اندیشه های پست مدرنیستی در آثار نقاشی، بررسی اندیشه های ضد زیبایی شناسی، ضد آوانگارد و ... در مرکز هنر پژوهی نقش جهان ادامه خواهد یافت.
نظر شما