خبرنگار مهر که پس از وداع بیاد ماندنی از خانه گلین توحید و پس از طی طریق به سوی برگزیده خدا ساعاتی را برای تفکر و تامل در این رجعت بدست آورده بود پیش از آنکه به ابعاد اعجاب انگیز این سفر معنوی تامل بیشتری کند در طول راه در این فکر بود که چگونه خود را در محضر رسول الله آماده کند تا حضرتش مهر تائیدی بر حج ابراهیمی او بزند و او افتخار پیروی از سیرت کسی را کسب کند که خدایش او را سرورعالمیان خطاب کرد و چه افتخاری بزرگتر از اینکه آدمی در سایه کسی بماند که چراغ هدایت به فضل رحمت او روشن مانده است.
- وقتی از محیط سنگی مکه و کوههای سخت و بلند آن می گذری و همزمان و همراه با خورشید مسیری به سوی نور می پیمایی می دانی که ساعتی دیگر به پهن دشت رحمت و فضیلت می رسی و در سینه این دشت بزرگ دستهایی از مهربانی به سویت باز می گردند و تو را به سلام استقبال می کنند و این نیز استعاره ای از عالم معنا است که هر چه به مدینه نزدیک می شوی منبع اکرام و عطا وسیعتر از همیشه تو را می خواند و تو را آرام در خود جای می دهد و این حالت رضا و آرامش بندگانی است که نردبان عشق به معبود را پله پله می پیمایند.
- در راه رجعت از مکه به مدینه آنچه پیش از پیش آه و افسوس از نهاد آدمی بر می خیزد گذر از مسجد شجره این میقات پاک و آسمانی است که ابنای بشر در این ایستگاه طهارت لباس دنیا به در می آورند و لباس فاخر معنویت دیدار معبود به تن می کنند و چه صحنه زیبایی است دلتنگی شب هنگام زائری که پس از دیدار لذت بخش مراسم حج اینک در بازگشت به مدینه به شجره این مسجد سفیدگون پیچیده در دل نخلهای مدینه می رسد و می داند که طراوت این میقات و وزش نسیم جان افزای و روح بخش از دم مسیحایی مردی است که چاههای اطراف مدینه را خود حفر کرد تا بشریت از آب زلزل معرفت حاصل دسترنج او بنوشد تا شفای عاجل بیابد.
- هنگام ورود به حریم حرم تابلویی سبز رنگ و بسیار عظیم توجه آدمی را جلب می کند و وقتی چشم را به سویش هدایت می کنی نام علی ابن ابیطالب در نقل از روایتی از نبی مکرم (ص) لحظات اول خود نمایی می کند و زائر مدینه النبی در لحظات ابتدایی به این فکر می کند که این پیام چشمگیر حتما در وصف مدینه یا اهل بیت پیامبر و یا فضیلت اصحاب آن حضرت باشد ولی در کمال تعجب حدیثی است که از زبان مولای متقیان علی(ع) حد حرم در مدینه را معلوم ساخته که در آن هر نوع جنگ و جدال را در حرم حرام دانسته و اهالی آن را مجرم خوانده است و تارک دینی خدا و این رسمی مردمانی است که از مرد باب العلم پیامبر وقتی می خواهند حدیثی در شهر پیامبر ذکر کنند به اصطلاح امروزی استفاده ابزاری می کند و کلام و مقصود خود را می جویند.
- در تاریکی شب از بیرون شهر مدینه اگر با دقت نگاه کنی، علمکی روشن و سر به فلک کشیده تر از بقیه چشم را مجذوب خود می سازد که کمی نزدیکتر می توان آن را مناره حرم نبوی تشخیص داد که در اوج روشنایی و تلالو می درخشند و چراغ راه گمشدگان و گمراهان برای رساندن آنها به منشاء هدایت هستند و هر چه بیشتر نزدیکتر می شوی، بازتاب نور این ستونهای نگهبان حریم نبوی بیش از پیش به چشم آشنا می آیند.
- هنگام ملاقاتی دیگر فرا رسیده است، تشویش و هیجان وجود آدمی را فرا می گیرد و نفس ها در سینه حبس می گردد و تپش قلب به شماره می آید و چه غوغایی است بلوای درون آنهایی که درون آرام ندارند و به کوچک تلنگری دیواره های قلب معنویشان می ریزد و تا بنای مجدد آن را پایه ریزی کنند چه مجاهدت که نمی کنند و چه مرارتها که به جان نمی خرند تا عند رب محبوبتر گردند که رسم بندگی رقعی عشق در محضر اوست.
- قدم زنان به باغ جنت رسول اکرم(ص) پا می نهی، قیامتی برپاست همه هستند و آمدند تا بگویند آمدیم تا باشیم و در این حضور تذکره خلود را تقاضا کنند هر چه نزدیکتر می روی آرامش درونی تو را به جلو می خواند و تو می دانی که تصمیم رسول رحمت از انجام اعمال حج این کنگره جهانی خداپرستان بر کسی پوشیده نیست ولی هر کسی طلب مرتبت دارد و می خواهد جایگاه خود را در کنار"اعظم درجه عندالله" بیابد و چه لحظات بهت آوری گذران این دقایق تا درک حضور محمد(ص) را بیابی و خود را عرضه کنی.
- در گرماگرم راز و نیاز و عرضه حال به محضر رسول خاتم و در فضای معنوی خانه دوست هر چه زمان می گذرد جان مایه درون از حرارتی افزون همراه با آرامش به زلالی آب حیات به دست می آورد و هنگامی که دست نیاز به سویش دراز می کنی تا آنچه در کالبد خویش داری، عیان کنی، سروش دل چنین ندا می دهد که بنده خدا با پذیرش بنده در محضر رب العالمین او نیز همچون مبداء ذکر است تو را پذیرفته و اینک تو در سلف بندگان اویی، پس به لباس اهل ایمان در آ و این لباس را به جان کنی نه بر تن که شاید روزی بدر آید.
نظر شما