انگار همه شور وحال و سرزندگی رزمنده ها به همراه سختی کار و جهنم آتش دشمن در سالهای جنگ ، یک جا در شلمچه جمع شد. کربلای 5 در اولین ساعت روز نوزده دی شروع شد، درست دو هفته بعد از کربلای 4 . آن شبها شبهای فاطمیه بود و حالا بعد از 22 سال شبهای محرم است.
بخشی از منطقه عملیاتی کربلای 5
آن روزها تاریخی رقم خورد که قدر و شان آن را هیچکس نفهمید الا امام که با صراحت اعلام نمود: " جنگ ما فتح فلسطین را به دنبال خواهد داشت" و امروز شاهد درس آموزی جوانان فلسطینی از برو بچه های بسیجی ایرانی هستیم که همان شعارها را رمز پیروزی خود یافته اند و مثل بسیجی ها قصد کرده اند مردانه بایستند تا شاهد پیروزی باشند یا سرفرازانه مرگ را در آغوش گیرند.
بچه های گردان تخریب لشکر 43 امام علی (ع) در میادین مین منطقه عملیاتی کربلای 5
شبهای کربلای 5 خیلی زیبا بود؛ که اگر این نبود پس از سالها یادی از آن نمی شد. همه چیز سخت و نفس گیر بود اما باطن آن روزها و شبها دل انگیز بود. عملیاتی از جهات گوناگون منحصر به فرد ؛ از جمله اینکه خیلی از قدیمی هایی که سالها فراق دوستان را تحمل کرده بودند و با تن خسته و مجروح خود را به زمستان 65 رسانده بودند بار سفر آسمانی را بستند .
سفره پر نعمت جنگ را گویی در همان کربلای 5 جمع کردند و شلمچه ستاره های زمینی زیادی داشت که در نبرد چند هفته ای آنجا یکی یکی خود را در آسمان جای دادند. یکی از کانال ماهی راهی شد یکی از بوارین. یکی از پنج ضلعی و خیلی ها هم از سه راهی مرگ. من آن شب ها را خوب به یاد دارم و دوستان شهیدم را. شب هنگام آنها را برای رفتن به خط در آغوش می گرفتیم و صبح هنگام خبر شهادت آنها را می آوردند.
شهید حاج علی اصغر صالحی نفر اول از سمت چپ
علی اصغر صالحی (حاج صالحی بچه های گردان تخریب) از همین شهدا بود. سن و سالش از ما خیلی بیشتر بود و بزرگ گردان بود. چهره بشاش او وتکیه کلامهای شیرین ونمکینش وجهه خاصی به او داده بود و از اینها بالاتر خلوص نیت و ارادتش به امام و نظام و عزمی که برای دفاع از انقلاب جزم کرده بود. او پدر 4 دختر بود که با فرمان امام ترک آنها کرد و خدا هم مزد او را به گونه ای داد که ما تا عمرداریم به او غبطه می خوریم.
گر در طلبت رنجی ما را برسد شاید
چون عشق حرم باشد سهل است بیابانها
حاج صالحی در جمع بچه های گردان تخریب
شبی قرعه به نام من وعده ای از نیروها افتاد. حاج صالحی مغموم از نرفتن به جلو نگاه خاصی به ما می کرد . دست آخر حرف دلش را به من زد و اینکه خوش به حال شما و اگر چه شد ما را شفاعت کن و ... اما ما همه از ماموریت برگشتیم و دو شب بعد حاجی جلو رفت و ما مغموم ماندیم.... صبح خبر رسید که در حین کار ترکش به او خورد و بدن مجروحش را با آمبولانسی به عقب فرستادیم اما در راه آمبولانس با گلوله ای متلاشی شد و ازحاجی نشانی پیدا نشد... که استخوانهای عزیز سفر کرده را سال 82 تشییع کردند.
سلام بر تو و سلام بر شهدای کربلای 5 ، سلام بر شما که مردانه ایستادید و رفتید ، سلام برشما که دلی به دنیا نسپردید.
رفتند یاران و ماندست آوای داغی جگر سوز
آهی که از سینه خیزد موسیقی این ترانه است
آنانکه بی سر می آیند از وادی کربلایند
هر سو به مهمانی خاک گلهای پرپر روانه است
------------------------------------------------------
نویسنده : مجید جعفر آبادی مولف کتاب "نگین تخریب" و پزوهشگر دفاع مقدس
نظر شما