پیام‌نما

الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ بِغَيْرِ حَقٍّ إِلَّا أَنْ يَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ وَ لَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِيَعٌ وَ صَلَوَاتٌ وَ مَسَاجِدُ يُذْكَرُ فِيهَا اسْمُ‌اللَّهِ كَثِيرًا وَ لَيَنْصُرَنَّ‌اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ إِنَّ‌اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ * * * همانان که به ناحق از خانه‌هایشان اخراج شدند [و گناه و جرمی نداشتند] جز اینکه می‌گفتند: پروردگار ما خداست و اگر خدا برخی از مردم را به وسیله برخی دیگر دفع نمی‌کرد، همانا صومعه‌ها و کلیساها و کنیسه‌ها و مسجدهایی که در آنها بسیار نام خدا ذکر می‌شود به شدت ویران می‌شدند؛ و قطعاً خدا به کسانی که [دین] او را یاری می‌دهند یاری می‌رساند؛ مسلماً خدا نیرومند و توانای شکست‌ناپذیر است. * * كسى كاو دهد يارى كردگار / بود ياورش نيز پروردگار

۸ خرداد ۱۳۸۳، ۱۵:۵۵

امام (ره) و ياوران راستين ولايت (1)

با آرزوي ديدار امام(ره) بود كه دوران اسارت را تحمل مي كرديم

زماني كه صليب سرخ به اردوگاه ما آمد قرآن زيبايي را به ما دادند . من آن را نگه داشته بودم كه بعد از آزادي به امام بدهم. به همين دليل در نبود يار از دست رفته به ديدار مقام معظم رهبري رفتم و قرآن را از طرف تمام آزاده ها به ايشان تقديم كردم.

مجيد عبدالعظيمي آزاده اي كه 10 سال در اسارت دشمنان بعثي بوده است در گفتگو با گروه دفاع مقدس خبرگزاري "مهر" در مورد چگونگي شنيدن خبر رحلت امام در اردوگاه گفت: من در اردوگاه شماره 9 رماديه بودم. در آن اردوگاه يك تلويزيون وجود داشت كه هر روز در يك آسايشگاه بود كه ما از طريق تلويزيون متوجه شديم امام بيمار هستند و بيماريشان شدت يافته است همه بچه ها دست به دعا برداشتند كه امام هر چه زودتر شفا يابند. اما متاسفانه چند شب بعد از تلويزيون خبر رحلت امام را شنيديم.

عبدالعظيمي در مورد عكس العمل اسرا بعد از شنيدن اين خبر گفت: براي همه اسيران اوضاع خيلي بدي بود. همه پدرمان را از دست داده ايم . با آرزوي ديدار امام(ره) بود كه دوران اسارت را تحمل مي كرديم ، حالا كه او را از دست داده بوديم همه شيون و زاري مي كرديم .

وي در رابطه با واكنش عراقي ها پس از شنيدن خبر گفت: محدوديت هاي خيلي شديدي را وضع كردند و اجازه هيچ برنامه اي را به ما نمي دادند و با كابل به جان بچه ها افتادند و بچه ها را كتك مي زدند.

عبدالعظيمي ادامه داد: هنگامي كه مي خواستيم مراسمي را برگزار كنيم چند نفري نگهباني مي دادند و ما به وسيله خمير نانهايي كه به ما داده بودند حلوا درست كرديم و چاي فراهم كرديم و پيراهنهاي آبي خيلي تيره شبيه لباس تعميركاران كه به ما داده بودند را پوشيديم چون تنها لباس مناسب براي عزاداري بود سپس شروع به عزاداري كرديم و به همين ترتيب شب سوم ، هفتم  و چهلم را برگزار كرديم.

وي در پايان افزود: بعد از اسارت اولين جايي كه رفتم ديدار مقام معظم رهبري بود و اولين آزاده اي بودم كه بعد از اسارت به ديدار مقام معظم رهبري مي رفتم . زماني كه صليب سرخ به اردوگاه ما آمده بودند قرآن زيبايي را به ما دادند . من آن را نگه داشته بودم كه بعد از آزادي به امام بدهم. به همين دليل در نبود يار از دست رفته به ديدار مقام معظم رهبري رفتم و قرآن را از طرف تمام آزاده ها به ايشان تقديم كردم.

 

کد خبر 82058

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha