رفتم آنجا ايستادم و گفتم: «آقايان صبر كنيد، اجازه بدهيد!» - اينها همه ضبط شده و موجود است، هم تصوير و هم صداى آن هست - شروع كردم به استدلال كردن كه من را براى اين مقام انتخاب نكنيد. هر چه اصرار كردم قبول نكردند. هر چه من استدلال كردم، آقايان مجتهدين و فضلاء كه در همانجا بودند، استدلالهاى ما را جواب دادند. من قاطع بودم كه قبول نكنم، ولى بعد ديدم كه چارهاى نيست. چرا چارهاى نبود؟ زيرا به گفتهى افرادى كه من به آنها اطمينان دارم، اين واجب، در من متعيّن شده بود، يعنى اگر من اين بار را برندارم، اين بار زمين خواهد ماند، اين بود كه گفتم قبول مىكنم. چون ديدم بار بر زمين مىماند، براى اين كه بار بر زمين نماند آن را برداشتم. اگر كس ديگرى آنجا بود يا من مىشناختم كه ممكن بود اين بار را بردارد و ديگران هم او را قبول مىكردند، يقيناً من قبول نمىكردم كه اين بار را بردارم. بعد هم گفتم: پروردگارا توكل بر تو، و خدا هم تا امروز كمك كرد.»
بيانات رهبر معظم انقلاب در سالروز ميلاد مبارك مولى الموحدين حضرت امير المؤمنين «عليه السلام» 23/9/1373
نظر شما