... البته حرفهاى ديگرى هم مىزدند حالا خواهم گفت بعضىهايش را. روز وفات اين بزرگوار، تهران منقلب شد. ايران منقلب شد؛ ايران منقلب شد. هر جايى در هر شهرى كه شما مىرفتيد - ما خبرها را داشتيم - مردم در مسجد جامع، در مراكز عمده، در بقاع متبركه اجتماع كردند با اينكه جنازه در تهران بود. آن روز حقيقتا تهران يك روز استثنايى را گذراند، تهرانىها كه بودند و ديدند، ديگران هم از تلويزيون ديدند. البته من به شما عرض كنم دوربين نمىتواند آن واقعيت را نشان بدهد، خيلى عظيم بود. جوانها، من ديدم جوانهايى را كه يك پنجم سن اين بزرگوار سنشان بود، يك چهارم سن اين بزرگوار متوّفى سنشان بود، مثل ابر بهار اشك مىريختند. براى چه گريه مىكرديد آقا جان؟ چرا؟ چه علتى داشت كه اين پيرمرد كه يك بار هم در عمر او را شما نديده بوديد، اصلا تا سه، چهار سال پيش كه او را نمىشناختيد، علماء مىشناختند، بزرگان مىشناختند، حوزهها مىشناختند، شما كه نمىشناختيد او را. سه، چهار سال است كه اين بزرگوار را شناختهايد. چرا اينجور گريه مىكنيد؟ چرا اينجور ايران منقلب است؟ چرا اينجور زنها به سينه خودشان مىكوبند و گريه مىكنند و اشك مىريزند؟ مردهاى بزرگ اشك مىريزند، در آن اجتماع عظيم خودشان را مىخواهند برسانند به اين جنازه يك دستى به اين جنازه برسانند، چرا؟ علت چيست؟ علت اين چند چيزى است كه عرض مىكنيم.
چون مردم ايران براى مرجعيت همچنان آن مقام والا و عظيم را معتقدند. چون مردم ايران از ته دل روحانيت را دوست مىدارند. البته نه هر روحانى نما را، روحانى واقعى را، عالم دين را. نه آن روحانى نمايى كه دشمن مىخواهد بجاى روحانى در ميان مردم او را جا بزند، نه. او را مردم متنفرند ازش. اما روحانى واقعى را مردم دوست مىدارند. چون مردم معتقدند كه با اسلام مىشود به دنيا و آخرت آباد رسيد. از اسلام نيكى ديدهاند، اسلام به آنها آزادى داده است، عزت داده است، اسلام به اين ملت رهايى از دست ستمگران و دستگاههاى فاسد داد. آقايان غير از آن 2500 سالى كه مىگفتند: 2500 سال پادشاهى ايران كه ما درست خبرى نداريم، خودشان هم خبر نداشتند و همينجورى مىگفتند. همين يكى دو قرن اخير كه بر اين مملكت گذشت در زير سايهى سنگين و شوم پادشاهان پهلوى و قاجار، پدر اين ملت در آمد. ايران از عظمت و عزت تاريخى خودش ساقط شد. از كاروان علم عقب افتاد، از كاروان تمدن عقب افتاد، در سياست عقب افتاد، در اقتصاد عقب افتاد، منابع حياتىاش را از دست داد؛ مردم اينها را از سلطنت ديدند. كه آنها را نجات داد؟ كه آنها را بيدار كرد؟ آن مرد روحانى بزرگ، پيش كسوتى روحانيون، پيشقدمى روحانيون، مردم دوست مىدارند علماى واقعى دين را. هر وقتى در اين مملكت يك نغمهى آزادى واقعى بوده است، رهبرش روحانيون بودهاند. اين تاريخ است. تاريخى كه روحانيون ننوشتهاند؛ تاريخى كه دشمنان روحانيون نوشتند اما اعتراف كردند به اين حقيقت. اين را مردم نشان دادند. اين تبليغات پس بنابراين نقش برآب شد.
(بيانات رهبر معظم انقلاب در سالروز ميلاد مبارك مولى الموحدين حضرت امير المؤمنين «عليه السلام» 23/9/1373)
نظر شما