به گزارش خبرنگار مهر، بینیاز نویسنده و منتقد ادبی در نشست معرفی گونههای ادبی (رمانس و گروتسک) که عصر دیروز یکشنبه 27 بهمن در تالار اجتماعات سرای اهل قلم برگزار شد، گفت: رمانس در آغاز ادبیات مکتوب وجود نداشت و پس از آن بود که پا به عرصه ادبیات گذاشت.
وی ادامه داد: نخستین ژانر ادبی که با آن برخورد میکنیم حماسه یا اپیک است. آثاری که در این ژانر پدید آمده از نظر قدمت و موضوع تفاوت زیادی با هم دارند. مثلا در یونان "ایلیاد" و "ادیسه" هومر با حماسههایی که بعد از آن نوشته شد تفاوت دارد. یا در ایران "گرشاسپنامه" حتی "شاهنامه" با حماسه دیگر تفاوت زیادی دارند. بعضی از شاهنامهها مثل "تذکره الاولیا" یا "منطق الطیر" عطار خصلت عرفانی دارند و برخی وابسته به خدایگان هستند و خصلت اساطیری دارند.
این منتقد در ادامه تصریح کرد: ژانر ادبی حماسه پس از مدتی به دو بخش تقسیم شد، بخش اول آثار داستانی (فیکشن) است که اساس آن را دروغ تشکیل میدهد و بخش دوم که گزارش است و مبنای آن بر واقعیت استوار مثل "تاریخ هرودوت". اما بخش داستانی خود به دو بخش مجزا تقسیم میشود، یک بخش حکایات را شامل میشود که ما نمونههای فروانی مثل گلستان سعدی در فرهنگمان داریم و بخش دیگر رمانس است.
رمانس افت حماسه است
وی گفت: رمانس ماجرامحور است؛ ماجراها در رمانس مبتنی بر عملیات سلحشورانه و عشقیاند و بیشتر جنبه سرگرمکنندگی دارند. در این گونه ادبی اکشن و عمل بیشتر از شخصیتپردازی است. زنها در این داستان دو گونه هستند یا به طرز حیرت آوری زشت هستند یا به طرزی حیرتآور زیبا. داستانهاهم از لحاظ ماهیت شبیه یکدیگر هستند و قهرمانان سلحشور یا به دنبال تاج و تخت گم شده و یا به دنبال دختری زیبا رو میگردند.
بی نیاز افزود: برخی از منتقدان ادبی بوجود آمدن رمانس را افت حماسه می دانند این استدلال شاید درست باشد چون در ایران هم بعد از شاهنامه فردوسی به آثاری چون امیر ارسلان نامدار و حسین کرد شبستری می رسیم که نوعی رمانس مذهبی هستند، پس بر اساس این اعتقاد باید ظهوررمانس را مرگ حماسه تلقی کنیم.
این نویسنده در ادامه افزود: رمانسها در آغاز به شکل شعر نوشته میشد اما بعدها کم کم گرایش به نثر نویسی بیشتر شد و نویسندگان برجسته ای چون الکساندر دوما و حتی ویکتورهوگو اگر چه از چهارچوب رمانس خارج شدند اما عناصری از رمانس را در آثار خود آوردند.
آخرین رمانس جهان اولین رمان جهان شناخته شد
وی با بیان اینکه با پدید آمدن "دن کیشوت" رمانس، خودش را نفی کرد، اذعان داشت: دن کیشوت اثری چند سویه است به همان اندازه که در آن سلحشوری و شادی هست، یاس و شکست قهرمان هم وجود دارد در حالیکه در رمانس نه شکست قهرمان وجود دارد و نه غم؛ پس همین ویژگی نشان میدهد که سروانتس اگر چه عناصر برجسته رمانس را در اثرش حفظ کرده ولی چهار چوب رمانس را میشکند برای همین میگویند آخرین رمانس جهان اولین رمان جهان شناخته شد.
بی نیاز گفت: البته با وجود اینکه دن کیشوت را آخرین رمانس جهان نام می برند اما رمانس به شکل دیگری به حیات خود ادامه داد، چرا که بعدها نویسندگان برجسته ای مثل گوستاو فلوبر و جوزف کنراد عناصر رمانس را در آثار خود به کار بردند، و حتی نویسنده ای چون ماریو بارگاس یوسا در برخی از آثارش چون "جنگ آخرالزمان" و" سور بز" عناصر رمانس را در شخصیت داستانهایش بازنمائی کرده است.
ویس و رامین اولین رمانس جهان
این منتقد ادبی با اشاره به تحقیقات دکتر ناتل خانلری در زمینه رمانس گفت: رمانس ریشه و خواستگاه شرقی دارد و خانلری و دیگر محققانی هستند که در تحقیقات خود ویس و رامین فخر الدین اسعد گرگانی را اولین رمانس جهان می دانند.
بی نیاز سپس در باره گروتسگ گفت: یک سری از مکاتب ادبی هستند که علیه یک جریان عظیم ادبی بوجود میآیند و بر اقتدار آن جریان سایه می اندازند، گروتسک هم همین حالت را دارد و زمانی به وجود می آید که ادبیات داستانی خشک و جدی است.
گروتسک شورشی علیه فضای خشک و جدی داستان بود
این نویسنده اظهار داشت: گروتسک ترکیبی از هراس، چندش وخنده است که در کل یک وضعیت فرا طبیعی و نابهنجار به وجود میآورد اما خود از یک امر واقعی ناشی می شود، یعنی حالت هراس وخنده در درون خود واقعیت وجود دارد، دوم آنکه گروتسک انحراف از متن اصلی و روایت داستان است وبه روایت جذابیت می بخشد بدون آنکه داستان را عامه پسند کند.
وی افزود: گروتسک با کمدی و تراژدی متفاوت است ولی ترکیبی از هر دوست به عبارتی کمدی و تراژدی هر کدام رقت پیدا کرده و تبدیل به گروتسک می شوند، در کل نویسندگان از کابرد زیاد گروتسک در داستانهایشان پرهیز می کنند و تنها یکی دو مورد از گروتسک در داستانهایشان استفاده می کنند.
نظر شما