پرفسور مظفر اقبال
جهان بيني علمي مدرن غرب، كه از عصر روشنگري، اصلاحات و انقلاب علمي قرن هفدهم سر بر آورده است، اكنون در اغلب نقاط دنيا قدرت يافته است. اين قدرت عمدتا با پيشرفتهاي تكنولوژيكي به دست آمده است كه توهمي از حقيقت آفريدهاند؛ دور از حقيقت اصلي، با چنان وجهه نيرومندي كه در نظر اغلب انسانها، شگفتي دستاوردهاي تكنولوژيكي مدرن همچون معجزه به نظر ميآيد |
جهان بيني علمي مدرن غرب، كه از عصر روشنگري، اصلاحات و انقلاب علمي قرن هفدهم سر بر آورده است، اكنون در اغلب نقاط دنيا قدرت يافته است. اين قدرت عمدتا با پيشرفتهاي تكنولوژيكي به دست آمده است كه توهمي از حقيقت آفريدهاند؛ دور از حقيقت اصلي، با چنان وجهه نيرومندي كه در نظر اغلب انسانها، شگفتي دستاوردهاي تكنولوژيكي مدرن همچون معجزه به نظر ميآيد: انتقال آني صدا بين قاره ها، گزارش زنده رويدادها به محض آنكه كيلومترها دورتر اتفاق ميافتند، سفر به سيارات دور دست و امثالهم، همگي ثمرات توسعه و پيشرفتي هستند كه دگرگوني بنيادين در جهان بيني پيشگامان تفكر علمي مدرن، آنها را ممكن كرده است. امروزه، علم تنها به مطالعه طبيعت محدود نميشود، بلكه ميكوشد تا پايههاي هستي شناسي سنتي دانش را نيز دگرگون كند. اين تعدي و درازدستي علم در حوزه اي كه از گذشته در اختيار دين بوده است، به مجادلاتي در مورد ارتباط بين علم و دين، نقاط اشتراك و افتراق و ديگرموضوعات مرتبط منجر شده است. اين پرسشها همواره توسط پيروان اديان مختلف مورد بحث قرار گرفته و ميگيرد، و اين در حالي است كه همراه با پيشرفت هاي چشمگير علمي به ويژه در حوزه هايي همچون بيوتكنولوژي، جنين شناسي و مهندسي ژنتيك، علم همچنان به تعدي بيشتر و بيشتر به نظامهاي اعتقادي انسان معاصر ادامه ميدهد. اين مشاجرات بحث هاي صرفاً فلسفي نيستند، بلكه موضوعاتي مرتبط با زندگي واقعي انسانها هستند؛ موضوعاتي كه طرح آنها، انسانها را به سمت گزينش هايي سوق ميدهد كه بر بنيادي ترين ابعاد هستي او تأثير ميگذارند. دانش مدرن همراه با خود نظام اقتصادي جديدي آفريده است كه در آن جايي براي خدا وجود ندارد. اين نظام اعتقادي همراه با تمام ارزش ها و اصول اخلاقي خاص خود، در تلاش براي ايجاد يك جهان بيني مدرن در رقابت و تقابل با جهان بيني الهي است.
از آغاز بحثهاي مطرح شده در مورد ارتباط ميان اسلام و علم نوين، بيش از صد سال ميگذرد. ارنست رنان را ميتوان نخستين انديشمندي دانست كه بحث ميان اسلام و علم را با هدف تهاجم به اسلام در سال 1883 مطرح كرد . پاسخ سيد جمالالدين اسدآبادي به ادعاي رنان، نخستين پاسخ دنياي اسلام به جهان بيني علمي مدرن بود. با طرح چنين بحثهايي بود كه سازگاري ميان اسلام و علم به معناي جديد آن، نمايان شد |
از آغاز بحثهاي مطرح شده در مورد ارتباط ميان اسلام و علم نوين، بيش از صد سال ميگذرد. ارنست رنان (وفات 1892) را ميتوان نخستين انديشمندي دانست كه بحث ميان اسلام و علم را با هدف تهاجم به اسلام در سال 1883 مطرح كرد. پاسخ جمالالدين اسدآبادي( وفات 1887) به ادعاي رنان، نخستين پاسخ دنياي اسلام به جهان بيني علمي مدرن بود. با طرح چنين بحثهايي بود كه سازگاري ميان اسلام و علم به معناي جديد آن، نمايان شد. از آن پس، بحث بسيار پيچيده شد. در طول نيمه دوم قرن بيستم، ارتباط اسلام نه فقط با علم، بلكه با كليت دانش مدرن با تمام متدولوژي ها و مفروضاتش، به يك كانون جدل تبديل شد. ديدگاههاي مطرح شده در اين بحثها بسياري از مفاهيم بنيادي اسلام را زير سوال برده و درصدد دگرگوني يا تضعيف آنها برميآيد. از همين روست كه ادامه چنين مشاجراتي ميتواند پيامدهاي گسترده و دور از انتظاري به همراه داشته باشد. تا آنجا كه اين بحث، ديگر يك فراغت يا تفريح فلسفي براي دانشمندان مسلمان بهشمار نميآيد. آنچه مشهود است اين است كه قدرت علم نوين، تنها به صدا و تصاويري كه با استفاده از فناوريهاي جديد به منازل ميليونها مسلمان تحميل ميشود، محدود نيست؛ بلكه گونههاي بيشمار آن روزبه روز و به صورتي عميق تر در بسياري از تاروپودهاي نظامهاي اعتقادي اسلام، رخنه ميكند : علم مدرن تنها در صدد آن نيست كه پاسخي به پديده هاي فيزيكي بدهد، بلكه علاوه بر آنها، ميكوشد تا " پاسخهايي" به دكترينهاي بنياديني كه منشاء و سرنوشت عالم و زندگي بشر را بيان ميكنند، ارائه دهد.
ليف اشترن برگ نخستين انديشمندي بود كه گزارش جامعي از مشاجرات اخير ميان اسلام و علم را در كتاب خود، ارائه كرد. او با نگرشي تحليلي و تجويزي و با بياني شيوا، انديشه و هدف خود را از طرح اين بحثها، به تفصيل توضيح داده و با توصيف و تحليل ديدگاههاي مختلف در اين زمينه، ابعاد اين بحثها را به روشني نشان ميدهد |
ليف اشترن برگ نخستين انديشمندي بود كه گزارش جامعي از مشاجرات اخير ميان اسلام و علم را در كتاب خود، ارائه كرد. او با نگرشي تحليلي و تجويزي و با بياني شيوا، انديشه و هدف خود را از طرح اين بحثها، به تفصيل توضيح داده و با توصيف و تحليل ديدگاههاي مختلف در اين زمينه، ابعاد اين بحثها را به روشني نشان ميدهد. "ضياءالدين سردار"، " سيدحسين نصر" ، "موريس بوكايله" و "اسماعيل الفاروقي" چهار انديشمندي هستند كه آراء و نظريات آنها در چهار بخش اين كتاب به طور جداگانه مطرح شده است. در هر يك از اين بخشها نويسنده ميكوشد با طرح ديدگاههاي مختلف و ساختارهاي مربوط به آنها و با به كارگيري عناوين و موضوعات مشابه، تحليلي ساده از ديدگاههاي رقيب ارائه دهد. نويسنده با اين انديشمندان يا پيروان آنها، ملاقات كرده و از اين طريق به اطلاعات روزآمدي از زندگي و آثار آنها دست يافته است. ليف اشترن برگ در اين كتاب تنها به طرح اين مشاجرات اكتفا نميكند، بلكه ميكوشد با در نظر گرفتن بستر تاريخي ارائه اين ديدگاهها و ايدهها، ارتباط ميان اين مباحث و پديده در حال ظهور "مدرنتيه اسلامي" برقرار كند. او با بررسي آثار نوشتاري و سخنرانيهاي اين انديشمندان و نقدهايي كه بر اين آثار نگاشته شده، ايده هاي هر يك از آن ها را معرفي كرده و به بحث ميگذارد. او به دليلي نامعلوم، نظرات ضياالدين سردار (متولد 1951) و تعداد اندكي از ديگر انديشمندان و متفكران كه نظرات مشابهي را مطرح كرده اند، مقدم دانسته و در ابتداي كتاب خود در بخشي با عنوان " نگاهي ديگر به اسلام: سردار و اجماليون" بيان ميكند. او به شرح آثار اوليه سردار همراه با يادداشتهاي مختصري در مورد منور احمد انيس، مريل وين ريويس، س. پرويز منصور و جروم آر. راوتز ميپردازد. سردار به مدت 2 سال (1977 تا 1979) با مركز تحقيقات حج در جده همكاري ميكرد و در اوايل سال 1980 براي مدتي به عنوان مدير مركز مطالعات سياست و آينده در دانشگاه شرق ـ غرب شيكاگو مشغول شد و اكنون نيز استاد پروازي سياست علوم و تكنولوژي دانشگاه ميدل سكس انگلستان است. ولي او با وجود اين مسئوليتها تا آنجا كه حرفهاش اجازه داده است، خارج از موسسات رسمي فعاليت كرده و مسيرهاي آزاد و مستقلي را براي ابراز نظراتش دنبال ميكند. با بيرون ماندن از موسسات علمي و ساير مجامع رسمي، وي توانسته است با ديدي بهتر مشكلات علم و دنياي اسلام را نظاره كند. اين امر او را قادر ساخته است كه يك تحليل منحصر به فرد از مشكلاتي كه هم با بعد ايدئولوژيكي و هم با بعد عملي علم در دنياي اسلام پيوند خورده است، ارائه دهد. انتقادهاي تند و شديد وي از موسسات متحجر و طرز تفكر شايع در دنياي اسلام، نيز از استقلال وي حكايت ميكند.
در دهه 1980، گروه نامنسجم " سردار" و همكارانش، واژهي " اجمالي" را به عنوان سمبل ايدهها و رهيافتهايشان در مورد موضوعات مربوط به بحث، انتخاب كردند. اين واژه كه از ديوان شمس مولانا اقتباس شده است، در جهت انعكاس ماهيت كل نگرانه رهيافتهاي اين گروه بهكار ميرود. ديدگاه " اجمالي" با اين نگرش كه غرب ( تمدنش، فرهنگش، اقتصادش و قدرت نظامياش) تهديدي براي دنياي اسلام بهشمار ميرود، تعريف ميشود.
ديدگاه " اجمالي" با اين نگرش كه غرب تهديدي براي دنياي اسلام بهشمار ميرود، تعريف ميشود. اين گروه ادعاي جهانشمولي ايدهها را، كه بهوسيله تمدن غربي ابراز شده است، تهديدي براي جهانبيني اسلامي ميداند و به علم و تكنولوژي غربي به ايده ابزاري براي ترويج اقتصاد و تمايلات سياسي غرب مينگرد |
اين گروه ادعاي جهانشمولي ايدهها را، كه بهوسيله تمدن غربي ابراز شده است، تهديدي براي جهانبيني اسلامي ميداند و به علم و تكنولوژي غربي به ايده ابزاري براي ترويج اقتصاد و تمايلات سياسي غرب مينگرد. اين آگاهيهاي سردار در آثار او كه دامنه وسيعي از موضوعات، شامل علم، تكنولوژي، مباحث توسعه، فرهنگ و آينده پژوهي را در بر دارد، نمايان است. او ميداند كه طي مدت توسعه اين بحث در باب اسلام و علم، "علم اسلامي" با مسايل و مشكلاتي مواجه شده است، چون مبلغاني كه ايده اسلامي شدن علم را ترويج ميكردند، مفروضات و ذهنيتهاي مختلفي داشتند. از نگاه سردار، علم به عالم و جهان بينياش مرتبط است. براي او، علم يك فعاليت يا پديده عيني نيست، بلكه يك فعاليت فرهنگي است. به نظر او علم مدرن عميقاً در تمدن غرب ريشه دوانده است كه آن نيز به نوبه خود تهديدي براي تمدن و فرهنگ اسلامي به شمار ميآيد. سردار در "سيري در علم اسلامي" (1989) مينويسد: " ديدگاه اجمالي مشابه ديدگاه غزالي است." و نيز مينويسد: " اساس تفكر اجمالي، بازسازي، پيچيدگي و ارتباطات بينابيني است". سردار و ديگر اعضاي گروه اجماليون، اخيراً بيشتر از تلويزيون بهعنوان ابزار اظهار ايدههايشان استفاده كردهاند. مكان فعاليتهاي آنها هم در طي روند اين بحث جابجا شده است و اكنون تقريباً در مالزي مستقر شدهاند. همچنين تغييراتي هم در علايق خود سردار ايجاد شده است: او اكنون بيشتر به پسامدرنيسم، نژادپرستي، آينده پژوهي و روابط اسلام و مسيحيت علاقمند شده است.
دكتر سيد حسين نصر
در بحث اسلامي كردن علم، سيد حسين نصر (متولد 1933) سرشناس ترين روشنفكر دانشگاهي است كه مفهوم "علم مقدس" را بيان كرده است. وي بيش از بيست كتاب به زبان انگليسي و بسياري ديگر نيز به زبان فارسي تأليف كرده است. نصر در تهران متولد شد؛ اكنون نيز در قيد حيات است و در ايالات متحده تدريس ميكند. پروفسور نصر بي وقفه از تجديد ساختار تفكر علمي اسلامي برمبناي دانش مكشوف جانبداري كرده است. كتابهاي متعدد وي ميكوشد تا شالوده فلسفي يك علم مقدس را ترسيم كند. علمي كه برپايه طبيعت غالب بنا نميشود، اما ميكوشد در مرزهاي قوانين الهي عمل كند. خطوط اصلي نظرات نصر الهام گرفته از گستره وسيعي از ديدگاهها، از دكترينهاي صوفيانه سنتي گرفته تا نظرات سنتگرايان فرانسوي نظير رنهگنون (وفات 1951) و فريتهوف شوان است.
دغدغههاي بشر مدرن براي استيلاي بر طبيعت و كسب قدرت، علمي پديد آورده است كه به وضوح نظام اكولوژيك را تخريب كرده است، بهطوري كه هستي زمين به خطر افتاده است |
وي علاوه بر تلاش براي تجديد ساختار يك علم برپايه تعليمات جاودانه اسلام، به طور مبسوطي در مورد ركود و دلمردگي علم در دنياي غرب نيز قلم زده است. از آنجا كه وي مدتي طولاني در آمريكا زندگي كرده است، تأثيرات سكولاريزه كردن علم را از نزديك ديده است. دغدغههاي بشر مدرن براي استيلاي بر طبيعت و كسب قدرت، علمي پديد آورده است كه به وضوح نظام اكولوژيك را تخريب كرده است، بهطوري كه هستي زمين به خطر افتاده است. نصر از برجستهترين متفكران اسلامي قرن بيستم است كه همواره كوشيده است تا خوانندگان غربي خود را از فقدان معنويت در جامعه آگاه سازد. نصر از تهاجم تفكر غربي به كشورهاي اسلامي آگاه است و به كرات در مورد اثر مخرب رخنه ايده هاي سكولار به حكومت اسلامي قلمفرسايي كرده است. او به خاطر آگاهي از قدرت "كلام"، همواره در انتخاب تعابير خود بسيار دقت ميكرد. آثار او شامل اصطلاحات محتاطانهاي است كه برپايه معاني سنتي واژگان بنا شده است. اين نحوه كاربرد، بهانهاي به دست مخالفان وي داده است تا او را " نخبهگرا " بخوانند. با اين حال، نصر از اين حقيقت آگاه است كه اغلب مشكلات و آشفتگيهاي تفكر مدرن ناشي از استفاده نادرست از اصطلاحات سنتي همراه با نوعي تحريف و سكولاريزه كردن زبان است.
سومين ديدگاهي كه اشتن برگ مطرح ميكند، ديدگاه اسماعيل راجي الفاروقي و موسسه بينالمللي تفكر اسلامي (IIIT) است. اين ديدگاه از انديشهها و تجارب خيل انديشمندان مسلماني كه درموسسات تحقيقاتي و دانشگاهي آمريكاي شمالي فعاليت ميكنند، سر بر آورده است. تربيت و آموزش رسمي آنان عموماً برپايه تئوريهاي سكولار دانش مبتني بود و زندگي حرفهاي آنها نيز در موسساتي شكل گرفت كه توجهي به ارتقاي نظام اعتقادي آنها نميشد. تمام اين عوامل باعث شكلگيري نيازي دروني براي توجه به مفاهيم عميق تر اسلامي شد كه در نهايت به تاسيس چندين سازمان نظيرمجمع دانشمندان علوم اجتماعي مسلمان (AMSS، تأسيس در 1971 ـ 1972) و انجمن مهندسان و دانشمندان مسلمان (AMSE) و مجمع طبابت اسلامي (IMA) منتهي شد. درساسل 1983 نيز، مجمع اسلامي آمريكاي شمالي (ISNA) بهعنوان يك سازمان چتري تاسيس شد.
موسسه بينالمللي تفكر اسلامي در سال 1981 و به دنبال برگزاري كنفرانس سوگانو در سوئيس در سال 1977، تأسيس شد كه توسط مجمع دانشمندان علوم اجتماعي مسلمان سازماندهي گرديد. 30 تن از روشنفكران برجسته مسلمان در كنفرانس شركت كردند و به اتفاق آراء به اين نتيجه رسيدند كه " بحران معاصر امت اسلام، بحراني فكري و معنوي است و چاره كار را تنها بايد در ساختارها و چارچوب آن جستجو كرد". بدين ترتيب در سال 1981 موسسه بينالمللي تفكر اسلامي درهرندون ايالات ويرجينيا تاسيس شد. به دنبال آن نيز يك سري اقدامات انجام شد، كه از جمله آنها ميتوان به برگزاري دومين كنفرانس در سال 1982 در اسلامآباد پاكستان و انتشار كتابي با عنوان "اسلاميسازي دانش: اصول اساسي و طرح اقدام" اشاره كرد.
ديدگاه موسسه بينالمللي تفكر اسلامي برپايه اين مفروضات استوار است كه امت مسلمان به نوعي ركود و رخوت دچار شده است؛ و ريشههاي اين رخوت را بايد در تاثيرات سيل ايدههايي كه برپايه نگرشي بيگانه به سوي اسلام سرازير شده است، يافت |
اين ديدگاه برپايه اين مفروضات استوار است كه امت مسلمان به نوعي ركود و رخوت دچار شده است؛ و ريشههاي اين رخوت را بايد در تاثيرات سيل ايدههايي كه برپايه نگرشي بيگانه به سوي اسلام سرازير شده است، يافت. هواداران اين ديدگاه بيشتر نگران علوم اجتماعي هستند تا علوم طبيعي؛ بدون شك ميتوان در بين كارهاي آنها چندين بيانيه و گزارش درباره علوم طبيعي و اين كه چطور شاخههاي متنوعي از آن همچون بيولوژي، كه مباني نظري مغايري با جهانبيني اسلامي دارند، يافت، اما دركل بيشترين تلاش موسسه بينالمللي تفكر اسلامي و محققان ديگري كه با اين حركت همراه بودند، در حوزه علوم اجتماعي متمركز شده است. در هر حال از آنجا كه علم نميتواند در يك محيط خلاء يا كاملاً مجزا از شرايط فرهنگي و پيشينه تاريخي به سر برد، بنابراين ميتوان اسلامي سازي دانش را بهطور كلي بهگونهاي تعريف كرد كه اسلاميسازي علم را در بر گيرد.
بر طبق اين ديدگاه، مفروضات اساسي براي نهادينهكردن يك علم اسلامي، برپايه جهان بينياي استوار است كه ميداند كلمه جلاله خدا با تك تك حوزه هاي فعاليت انسان ارتباط دارد، چرا كه خداوند، دنيا را با هدفي مشخص آفريده است و انسان را براي دوره مقرري جانشين خود قرار داده است. سرمشق و الگوي تقليد ( اسوه حسنه) نيز همان پيامبر اسلام (ص) است. طبيعت نبايد استثمار شود، بلكه بايد بهعنوان امانتي كه خالق يكتا به انسان عطا كرده است، شناخته و با آن رفتار شود.
دغدغه موريس بوكايله نه يافتن يك پايه هستيشناسي اسلامي براي علم است و نه خود را درگير پيامدهاي اخلاقي يا معنوي تحقيقات علمي مدرن مينمايد. او تنها علاقمند است كه "واقعيات" علمي مسلم را با آيات قرآن مرتبط كند |
گنجاندن ديدگاه موسسه بينالمللي تفكر اسلامي در كتاب اشتن برگ ممكن است تا اندازه اي برپايه اين امر توجيه شود كه علم در نهايت بخشي از دانش است و طرح اسلامي سازي دانش در صدد اسلامي سازي تمام شاخههاي دانش مدرن است، اما گنجاندن ديدگاه موريس بوكايله كمي مشكل ساز به نظر ميرسد، چراكه نه دغدغهاش يافتن يك پايه هستيشناسي اسلامي براي علم است و نه خود را درگير پيامدهاي اخلاقي يا معنوي تحقيقات علمي مدرن مينمايد. او تنها علاقمند است كه "واقعيات" علمي مسلم را با آيات قرآن مرتبط كند. از زمان انتشار ترجمه انگليسي كتابش، " انجيل، قرآن و علم" (1978)، او به پيشگام يك روند ناگوار در اعصار مدرن تبديل شده است و مطالعات متعددش به اثبات منشاء الهي قرآن تنها بر اين پايه محدود شده است كه قرآن حقايق علمي مسلمي را در بر دارد كه در زمان وحي آن براي انسان ناشناخته بود. مطالب و آثار بوكايله كاملاً قابل فهم است. او در محيطي ضداسلامي رشد كرده و شناخت اوليهاش از اسلام از نقد ناقص يك شرقشناس فرانسوي نشأت گرفت كه اظهار كرده بود: " محمد (ص) نويسنده قرآن بود." ، او آنقدر تحصيلات خود را ادامه داد تا به جراح حاذقي تبديل شد و با عنوان رئيس كلينيك جراحي دانشگاه پارس بازنشسته شد. در اواخر چهل سالگي، به اسلام علاقمند شد و عربي را آموخت و قرآن را به زبان اصلي مطالعه كرد. بالاخره زبان اعجاز قرآن، اثر خودش را بر بوكايله گذاشت و او از واقعيتهاي علمي مسلمي كه در قرآن بدانها اشاره شده بود، آگاه شد؛ واقعياتي كه تا همين اواخر براي انسان نامكشوف باقيمانده بود. اين امر به وي اثبات كرد كه قرآن كلام خداست و ديگر اين كه نميتواند به دست پيامبر (درود خدا بر او باد) نوشته شده باشد.
وي در نهم نوامبر 1976، ايده خود را در مقالهاي با عنوان " اطلاعات فيزيولوژيكي و جنين شناسي در قرآن" در آكادمي ملي علوم فرانسه بيان كرد. اين مقاله جرقه اوليه كتاب " انجيل، قران و علم" بود. انتشار ترجمه انگليسي اين كتاب در سال 1978، وي را به مشهورترين شخصيت دنياي اسلام تبديل كرد. از آن پس، كتاب وي به تمام زبانهاي معتبر دنيا ترجمه شد. به علاوه، اين كتاب، شالوده يك فيلم (كتاب نشانهها) نيز بوده است. رهبران و سران بسياري از كشورهاي اسلامي از وي دعوت بهعمل آوردند و بسياري از دانشمندان در خط و خطوطي مشابه او، آثاري منتشر كرده اند كه به جستجوي انواع "حقايق علمي" در قرآن ميپردازد. اين واكنش استثنايي دنياي اسلام معيار مناسبي براي عمق رخوت مسلمانان فرهيخته بود. در اثر تعليمات سكولار، مسلمانان با يك ايمان سست و متزلزل، سردرگمي در مورد ميراث مذهبي و فرهنگيشان و نيازي دائمي به اطمينان از اعتقاداتشان، بزرگ ميشدند. و زماني كه اين "خاطرجمعي" را يك غربي كه دانشمند هم بود به ارمغان آورد، ايمان و اعتقادشان اعتبار پيدا كرد. تا آنجا كه خود بوكايله اذعان دارد، جستجوي او براي دين حقيقي، شك او در مورد ماهيت الهي انجيل و شيفتگي وي به قرآن، همه و همه ابعادي از مشروعيت كاوشهاي معنوي وي است. در هر حال، نه كتاب " انجيل، قرآن و علم" و نه ديگر آثارش ـ "مومياييهاي فرانسه و تحقيقات پزشكي نوين" (1987) و " تشعشعات قرآن" (1989) ـ پايههاي بحث اسلامي سازي علم را بنا نكرد و به نظر ميرسد كه ديدگاه او در اين كتاب بهخوبي گنجانده نشده است. بوكايله صرفاً يك گرايش را در اين بحث ارائه ميهد، نه يك " ديدگاه" را، و به گفته خودش، هدفش بررسي كتب مقدس در نور دانش علمي مدرن است. دو بخش آخر كتاب به بحث " ارتباطات و تعامل ميان ديدگاهها" اختصاص دارد. در اين بخشها نويسنده ضمن تحليل وضعيت كنوني ارتباط ميان ديدگاهها و نظريات را بهخوبي ترسيم و مكتوب ميكند و نقاط همگرايي و اشتراك و نيز نقاط افتراق ميان آنها را روشن ميسازد. اين كتاب مرجع ارزشمندي براي پژوهشهاي بيشتر بهشمار ميرود.
منبع : سايت اينترنتي انديشگاه شريف
نظر شما