خبرگزاری مهر - گروه دین و اندیشه: فصل اول کتاب به تشریح جدال قدما و متأخرین درباره سنت پرداخته است. ابتدا مفهوم سنت در اندیشه غرب توضیح داده می شود و در ادامه آراء اندیشمندان مختلف درباره مفهوم سنت و لزوم باز آفرینی آن با تکیه بر اندیشه های یونان و روم باستان بحث می شود .
نویسنده معتقد است که سده های دوازده و سیزده میلادی آغاز دوره نوزایش در اروپا آن هم به خاطر رونقی است که بحث الهیات مسیحی در شهرهای مختلف اروپا با آن مواجه است . در واقع نقد سنت کلیسای از درون خود آباء کلیسا شروع می شود. افرادی چون توماس آکویناس در قرن 12 میلادی تلاش کرد با استفاده از فلسفه ارسطویی از الهیات مسیحی در مقابل هجوم اندیشه های جدید، دفاع کند. سنت در نزد پدران کلیسا امانتی بود که از طریق حواریان به آنان انتقال یافته بود و آنها نیز می بایست آن را به آیندگان منتقل کنند. مبنای نظری سنت در الهیات مسیحی حضور پیوسته روح القدس در کلیسا و الهام و حیات او بر شوراهای کلیسا و پدران و پاپ هاست و هیچ لحظه ای در هیئت کلیسا وجود ندارد که روح القدس در آن حضور نداشته باشد. با این برداشت پیچیده و فراگیر از مفهوم سنت ، هیچ تحولی در قلمروی اندیشه اروپا بدون تحول در مبانی نظری آن نمی توانست صورت گیرد. در همین جهت فصل دوم کتاب تحت عنوان " مناقشه متأخران بر سنت" به بررسی جنبش اصلاح دینی اختصاص دارد.
از آنجا که کلیسا نهادی فراگیر بود که بر همه سامان حیات دینی اشراف داشت. هیچ دگرگونی در قلمرو اندیشه روی نمی داد مگر اینکه موضع خود را در برابر سنت مشخص کند. در قرون 15 و 16 میلادی تحولات شگرفی در حوزه های متعدد جامعه اروپایی شکل گرفت اما آنچه که مد نظر این کتاب است تحولاتی است که در اندیشه دینی ایجاد شد. افرادی چون لوتر و کالون ، با تفسیر و برداشت جدیدی که از کتاب مقدس ارائه دادند پایه های نظری کلیسا را به لرزه در آوردند. جنبشی که لوتر در آلمان ایجاد کرد علی رغم مخالفت حامیان سنت کلیسا در دیگر کشورهای اروپایی نیز بسط و گسترش یافت. لوتر با افکار خود مرجعیت کلیسا را در مورد سنت مسیحی زیر سؤال برد و اعلام کرد هر شخص مسیحی خود یک کشیش است و نیازی به واسطه جهت ارتباط با خداوند ندارد. اهمیت این تحولات به حدی است که وبر در سده های بعد بین اخلاق پروتستانی و روح سرمایه داری ، قائل به وجود رابطه ای عمیق است.
" سیاست در محدوده شریعت" عنوان فصل سوم کتاب است. در آغاز سده های میانه و به رسمیت شناختن دین مسیح توسط امپراتوری روم، اصل اساسی اندیشه سیاسی ، اندیشه جدایی دین و دولت بود. این اندیشه مستند به نصوص کتاب مقدس و سنت مسیح بود. آگوستین قدیس در سده پنجم اعلام کرد که دو نظم وجود یکی نظم زمینی و دیگری نظم الهی. این اندیشه تا اواخر سده دهم و یازدهم میلادی تداوم داشت. اما در این سده بحث ولایت مطلقه پاپ و کلیسا مطرح می شود.
آثار متعددی در اثبات ولایت مطلقه کلیسا و برتری آن بر امپراتوری نوشته می شود و همچنین در مقابل اندیشمندان مختلفی از سیاست عرفی و پادشاه در مقابل سیاست شرعی و کلیسا حمایت می کنند. در سده سیزدهم توماس قدیس با کمک از اندیشه ارسطو و میراث روم ، مذهب مسیح را با رویکردی عقلانی ارائه می دهد. نتیجه بحث توماس آکویناس این است که امپراتوری و ولایت پاپ دو امر مستقل است و پاپ حق دخالت در سیاست عرفی را ندارد.
سعی بسیاری از افراد بعد از توماس قدیس بر آن بود که در مقابل ولایت پاپ از حاکمیت امپراطوری و برتری آن حمایت کنند. از جمله دانته، یا دوآیی و ویلام اوکامی ، حکیمان الهی بودند که با استناد به همان نصوص کتاب مقدس ، برتری امپراتور را در مقابل پاپ بیان می کردند.
جنبش اصلاح دینی که با نظریات لوتر به جریانی فراگیر تبدیل شد، تبعات سیاسی و اجتماعی نیز به دنبال داشت. هر چند که در ظاهر هدف لوتر ابعاد دگرگونیهایی در کلیسا و دستگاه پاپ و بازگشت به مسیحیت اولیه بود، اما با ایجاد شبهه در مشروعیت کلیسا تبعات سیاسی آن نیز بروز کرد. درهمین رابطه می توان به شورشهای دهقانی اشاره کرد که با استناد به جنبش اصلاح دینی شکل گرفت. لوتر ضمن مخالفت با این شورشها اعلام کرد هیچ دلیلی باعث نمی شود که در مقابل حکومت دست به شورش زد. اگر هم ظلمی اتفاق می افتد مؤمن مسیحی تحمل و مجازات حاکم را به خداوند واگذار می کند .
فصل پنجم کتاب با عنوان " نظریه جمهوری خواهی جدید" عمدتا به بررسی آرا ماکیاولی و تحولات دولتشهرهای ایتالیا اختصاص دارد. دولتشهرهای ایتالیایی مخصوصا شهرهایی چون فلورانس و ونیز به جهت برخورداری از نوعی خود مختاری و شرایط مناسب جغرافیایی از یکنوع رشد و توسعه اقتصادی برخوردار بودند. در راستای تحولات جدید ماکیاولی با بازگشت به سنت امپراتوری روم، در صدد تدوین سیاست بر آمد. ماکیاولی با تأکید بر اومانیسم ، شهروندی ، میلین و جدایی دین و اخلاق از سیاست پایه های نظریه جمهوری خواهی جدید را بنیان نهاد.
همانطور در خاتمه کتاب هم آمده است آنچه مد نظر نویسنده است نشان دادن جدال قدما و متأخرین بر سر سنت و سربر آوردن اندیشه تجدد از همین جدالهاست. اما شاید مهمترین انتقاد به رویکرد هلگی و انتزاعی مؤلف کتاب که در دیگر آثار او نیز هویدا است ندیده گرفتن تحولات اقتصادی و اجتماعی است. در واقع طباطبایی رابطه ذهن و عین را برخلاف رویکرد جامعه شناختی، مستقل می داند. به نظر وی اگر قرار شود که اتفاقی بیافتد ابتدا در ذهن و اندیشه است و آنگاه به مناسبات جامعه منتقل می شود . او فراموش می کند و یا به عمد نادیده می گیرد که منطق مناسبات اقتصادی - اجتماعی نقش مهمی در تولید تفکر و اندیشه در هر محوری دارند.
«جدال قدیم و جدید» بخش اول از جلد اول مجموعه ای است که قرار است در شش مجلد با عنوان فراگیر «تاریخ اندیشه سیاسی جدید در اروپا» منتشر شود و رساله مکمل مجموعه سه جلدی «نظریه انحطاط ایران» خواهد بود. جلد نخست «نظریه انحطاط ایران» 564 صفحه و بخش نخست «تاریخ اندیشه سیاسی در اروپا» 644 صفحه است. بنابراین می توان حدس زد که گستره تالیف اخیر طباطبایی تا کجاست.
«جدال قدیم و جدید» برای اولین بار در سال 1382 توسط نشر نگاه معاصر روانه بازار شد.
از طباطبایى پیش از این چهار کتاب مرتبط با موضوعات اخیر منتشر شده است: دوگانه « درآمدى فلسفى بر اندیشه سیاسى در ایران» و « زوال اندیشه سیاسى در ایران» که در آنها براى اولین بار واژه هایى چون «امتناع اندیشه سیاسى» را وارد ادبیات خود کرد. چندى بعد دو کتاب دیگر طباطبایى با تکیه بر دو اندیشمند مسلمان خواجه نظام الملک و ابن خلدون منتشر شد که در آن مولف نظریه زوال خود را بر اساس طرح این دو اندیشمند توضیح مى دهد.
نظر شما