در میان 11 فیلمی که این کارگردان ساخته دو اثر کمدی موفق و یک فیلم به نمایش درنیامده به چشم میخورد که البته در همه این فیلمها زنان نقش محوری دارند. کمدی "دیگه چه خبر؟" و "آتشبس" فیلمهایی هستند که نسبت به بقیه آثار او هم در گیشه موفقتر بوده، هم اینکه توانستهاند نظر تحلیلگران را جلب کنند.
این وجه از جایی اهمیت پیدا میکند که آثار میلانی همواره به نگاه اغراقشده و یکسویه به زنان و البته خط کشیهای سیاه و سفید محکوم میشوند و تعادلی که در این دو کمدی دیده میشود، متأثر از تلطیف نگاه این فیلمساز در قالب کمدی است.
به نظر میآید این نکته مهم که از دل کارنامه میلانی بیرون میآید، از نگاه او دور مانده که پس از کمدی موفق و میلیاردی "آتشبس" به فیلم اجتماعی و تلخ "تسویه حساب" بازگشت که راهی به اکران نداشت و بعد از آن هم "سوپراستار" را ساخت که اثری اجتماعی / معناگرا است.
میلانی با جدی نگرفتن این وجه در "سوپراستار" رویکردی جدید به ژانر معناگرا دارد و از ورای زندگی یک بازیگر ستاره سینما که در حاشیههای سیاه شهرت غرق شده، قصد دارد سریع به مقصد برسد. از همین روست که تازهترین فیلم وی هر چند ایدهای جذاب و تا حدی بکر دارد، در سطح شعارهای مستقیم و پیامرسانی اخلاقی باقی میماند.
"سوپراستار" ایده اولیهای جذاب دارد که برخورد یک ستاره رو به افول سینمای با دختری جوان از طرفدارانش است. این تعریف یک خطی در عین جذابیت میتواند مسیر ادامه ماجرا را روشن و قابل انتظار جلوه دهد، اما بکر بودن آن در پیچش نقطه عطف ایجاد میشود.
به این ترتیب وقتی دختر نوجوان (رها- فتانه ملکمحمدی) که به خانه کورش (شهاب حسینی) راه یافته به جای درخواستی قابل انتظار، میگوید دختر ناخواسته اوست تا حمایتش کند غافلگیری بکر برای مخاطب طراحی میشود. اما نکته اینجاست که پرداخت این سکانس آنچنان که باید دراماتیک نیست، طوریکه کورش در حال رانندگی این خبر را میشنود و اولین عکسالعمل او زدن روی ترمز و بیرون انداختن دختر از خودرو است.
فیلم در ادامه به حرکت در این مسیر اکتفا نکرده که میتواند جذابیتهای خاص خودش را داشته باشد. در واقع در مقطع همراهی کورش و دخترش بیش از آنکه شرایطی فراهم شود که پدر به تدریج باور کند او دختر واقعیاش است و تحت تأثیر معصومیت او قرار بگیرد، این تعامل جذاب به طور کلی حذف شده و در یک رفت و برگشت کوتاه کورش پذیرای واقعیت است.
به این ترتیب بخش میانی تا رسیدن به گرهگشایی معنایی پایانی، صرف تأثیرگذاری دخترک بر پدر تازه یافتهاش میشود آنهم با تکیه بر شعارهای مستقیم و پیامهای اخلاقی درباره سیگار نکشیدن، فساد اخلاقی و ... در ادامه نیز با گم شدن یکباره دخترک و جستجوی کورش، گرهگشایی معناگرا به کمک میآید تا رد پای یک فرشته زمینی در فیلم دیده شود.
شاید بتوان تعریف کلی شخصیت و موقعیت وی در "سوپراستار" را با دکتر سپیدبخت فیلم "خانهای روی آب" بهمن فرمانآرا مقایسه کرد. در آن فیلم هم قهرمان در منجلاب زندگی غرق شده، خودش را تخریب میکند، گذشته و حالش زیر سئوال میرود و اصلاً فیلم با زیر کردن یک فرشته آغاز میشود، اما تفاوتهای دو فیلم بیش از هر چیز ناشی از تفکر پشت شکلگیری آنهاست.
فرمانآرا تلاش نکرده فیلمی با مفاهیم معنایی بسازد، اما این وجه در لایههای مختلف کار حس میشود. میلانی با پیشفرض ساختن فیلم معنایی وارد این میدان شده و به گونهای از پیش تعیین شده همه وجوه را طراحی کرده تا شخصیت اصلی در پایان به رستگاری برسد.
شاید بتوان "سوپراستار" را از یک وجه رویکردی تازه در کارنامه میلانی محسوب کرد بخصوص که این بار قهرمان فیلم یک مرد سقوط کرده است که البته تحت تأثیر حضور یک زن متحول میشود. در این میان وجهی که به نظر میآید در آثار میلانی به قوت خود باقیست، همان نگاه یکجانبه و خطکشیهای سیاه و سفید است.
"سوپراستار" یازدهمین فیلم تهمینه میلانی است که از چهارشنبه 28 اسفندماه در گروه سینما آزادی اکران شده است. این فیلم با مضمون پشت صحنه سینمای ایران به زندگی یک بازیگر ستاره سینما میپردازد که در حاشیههای شهرت غرق شده است. شهاب حسینی، فتانه ملکمحمدی، لیلا زارع، فریبا کوثری، رضا رشیدپور و افسانه بایگان از بازیگران فیلم هستند.
"سوپراستار" دیپلم افتخار بهترین بازیگر زن را برای فتانه ملکمحمدی از بخش در جستجوی حقیقت (مسابقه سینمای معناگرا) بینالملل و همچنین سیمرغ بلورین بهترین بازیگر مرد را برای شهاب حسینی از بخش سودای سیمرغ (مسابقه سینمای ایران) جشنواره بیست و هفتم دریافت کرد.
نظر شما