به گزارش خبرگزاري "مهر"، روش برخورد با اين مسئله كه عمدتا توسط آمريكا و اقمارش شارژ سياسي، تبليغاتي و حقوقي مي شود از اهميت والايي برخوردار است. رفتار شناسي دشمنان نظام اسلامي و نحوه مقابله با آن مي تواند جمهوري اسلامي ايران را از تنگناهاي تحميلي مبرا و گفتار و رفتار دولتمردان را مستدل، منطقي و معقول سازد. بي ترديد آنچه كه ايران اسلامي را حفظ نموده دين محوري، اسلام گرايي و عدالت طلبي مردمي است كه همواره بر ظلم ستيزي تاكيد داشته و در انتظار فرج مقتداي خويش مي باشند. ذيلا به اختصار بصورت مقدماتي به چهارچوب رفتارشناسي آمريكا در مواجهه با تحولات هسته اي ايران پرداخته ميشود.
در حال حاضر آمريكا و اقمارش دو روش را در مواجهه با نظام اسلامي پي گرفته اند:
ا- ايجاد اجماع جهاني
2- تضعيف اقتدار سياسي و فرهنگي بويژه تخريب انسجام داخلي
آمريكا در دو دهه پس از انقلاب اسلامي به چند علت نتوانسته بود موفقيت قابل توجهي را در برخورد با نظام اسلامي ايران كسب نمايد. اين علل عبارتند از:
1- عدم اجماع جهاني به سبب:
الف) وجود نظام دو قطبي در جهان و حضور ايران در جوار ابرقدرتي به نام شوروي. وجود اين نظام دو قطبي مانع از تشكيل اجماع جهاني عليه ايران بود.
ب) مخالفتهاي صرفا سياسي ( ونه حقوقي) از طرف آمريكا با ايران. مخالفتهاي سياسي صرف نمي تواند روشنفكران، سياستمداران ، مردم و... را توجيه نمايد. لذا به اجماع جهاني منجر نمي گردد.
2- وجود عمق استراتژيك به علت گسترش مباني مستحكم عقيدتي به خارج
3- وجود اقتدار سياسي و فرهنگي خصوصا انسجام داخلي و وحدت كلمه حول محور اسلام
هم اكنون آمريكا درصدد اصلاح وضعيت موجود به نفع خويش است بدين طريق كه:
1- اولا در حال تبديل نظام دو قطبي به نظام تك قطبي است. اين مسئله باعث مي شود كه به علت قدرت بلامنازعش و تبليغ آن در سطح جهاني، به نحو قدرتمندانه و زورمدارانه اي اجماع جهاني را بدست آورد همانطور كه در افغانستان عمل گرديد. حتي ممكن است كه چنانچه اجماع جهاني حاصل نگردد، بدون اين اجماع به عملي نمودن نيات خويش اقدام نمايد همانطور كه درعراق اعمال شد.
2-آمريكا به دنبال اين است كه ماهيت مخالفت با انقلاب اسلامي ايران را از نظام سياسي به نظام حقوقي تبديل نمايد. مخالفتهاي حقوقي آمريكا رسيدن به اجماع جهاني را سهل الوصول تر و مورد پسند تر خواهد نمود و كمتر مورد نقد قرار خواهد گرفت .
3- آمريكا عملا سعي دارد كه عمق استراتژيك ايران را از بين ببرد. اشغال افغانستان و عراق، اجراي پروژه هايي مثل صلح خاورميانه و كوتاه نمودن دست ايران از لبنان و سوريه و... جدا از عللي مثل تسلط آمريكا بر منابع انرژي براي از بين بردن عمق استراتژيك ايران نيز مي باشد.
4- تمامي تلاش آمريكا و سرويسهاي اطلاعاتي رسانه هاي استعماري در چند ساله اخير براي از بين بردن وحدت داخلي بسيج شده اند. دو دستگيها، بحرانهاي تصنعي در كشور، نزاعهاي بيهوده سياسي و ... همگي در جهت مشغول كردن جمهوري اسلامي به خود و از بين بردن اقتدار سياسي و فرهنگي و نهايتا تخريب انسجام داخلي صورت مي گيرد.
با توجه به موارد مطروحه فوق مي توان مسئله هسته اي ايران را مورد بررسي قرار داد. نكات ذيل در بررسي بسيار اجمالي اين قضيه به ذهن مي رسد:
1- بيان گرديد كه يكي از روشهاي آمريكا براي ايجاد اجماع جهاني برضد ايران، تبديل نظام مخالفتهاي سياسي صرف به نظام مخالفتهاي حقوقي است. مسئله هسته اي ايران را مي توان اولين و مهمترين راهكار اين تبديل دانست. آمريكا مترصد اين است كه با ايجاد يك نظام مخالفتهاي حقوقي از طريق دست آويز قراردادن پروتكل الحاقي به اجماع جهاني عليه ايران دست يافته و سپس اقدامات عملي را بر ضد ايران به منصه ظهور برساند.
2- وجود نظام نسبتا تك قطبي حاكم بر جهان كنوني، آمريكا را در رسيدن به اجماع جهاني عليه ايران ياري خواهد نمود. آمريكا به بهانه مسئله سلاحهاي كشتار جمعي خصوصا سلاحهاي هسته اي عراق، توانست حتي بدون اجماع جهاني عليه اين كشور وارد عمل شود. اين مسئله در مورد ايران با بهانه قرار دادن مفاد پروتكل الحاقي و اتهام عليه ايران قابل تكرار خواهد بود. بدون شك نظام تك قطبي تحولات را سرعت خواهد بخشيد.
3- وجود عمق استراتژيك ايران در سرزمينهاي اسلامي بخصوص كشورهاي همجوار، معضلي براي حضور آمريكا در منطقه شده است. پرونده هسته اي ايران عامل مناسب و اهرم سودمندي براي تحت فشار قراردادن ايران جهت از بين بردن عمق استراتژيك آن خواهد بود.
4- با نظري كوتاه به مفاد پروتكل الحاقي روشن مي گردد كه اين پروتكل در برخي مواد آن ، قابليتها و ابزارهايي را به آژانس و شوراي حكام مي دهد كه در مواردي كه آمريكا و اقمارش احتياج به يك دست آويز حقوقي عليه ايران دارند، مي توانند با توسل به آن به اقدامات عملي دست بزنند. اين مسئله اقتدار سياسي را تضعيف مي كند.
5-مسئله هسته اي ايران در حال حاضر به مسئله روز در مباحث سياسي و حقوقي كشور تبديل شده است. برخوردهاي آكادميك با اين مسئله نه تنها موجب چالش اجتماعي نخواهد شد بلكه به افزايش روشنگري در جامعه و رشد كيفي عامه منجر خواهد گرديد. برخوردهاي جناحي و صرفا سياسي به تضعيف اقتدار سياسي و فرهنگي و تخريب انسجام داخلي و وحدت كلمه خواهد انجاميد.
براي مقابله با اين مسئله جمهوري اسلامي ايران بايد اعمال زير را سرلوحه خود قرار دهد:
1- بايد همواره سعي نمايد كه اجماع جهاني بر عليه خويش از بين ببرد از طريق:
الف) به لحاظ تبليغاتي مبلغ نظام چند قطبي و به لحاظ ديپلماسي موجد آن نظام باشد.
ب) از تبديل شدن نظام مخالفتهاي سياسي آمريكا به نظام مخالفتهاي حقوقي در برابر ايران جلوگيري كند.
2- همواره درصدد محكم نمودن و توسعه دادن عمق استراتژيك خود باشد.
3- انسجام داخلي و وحدت كلمه خود را حفظ نمايد به نحوي كه اقتدار سياسي و فرهنگي آن مانع از ضربه پذير بودن آن گردد.
4-به لحاظ ديپلماسي از ايجاد بحرانهاي تصنعي در منطقه جلوگيري نمايد.
نظر شما