علاوه براين از چندي پيش و بويژه روزهاي اخير آنهايي كه مسئول مستقيم پرونده هسته اي ايران هستند، براي اينكه خوشبيني گذشته را استتاركنند با احتياط و به طرز دو پهلويي « كد» مي دهند كه توافق ايران با سه كشور اروپايي در نشست تهران عملا براي كشورمان هيچ دستاورد مثبتي نداشته و در عوض براي بازيگران ريزنقش اروپايي بيش از آنچه خود آنها انتظار داشتند رهاورد داشته است!
البته اين بي انصافي است كه همه ضعفهايي كه گريبانگير ديپلماسي هسته اي ماست را به مديران عزيز وزارت خارجه نسبت دهيم، و هرگز نبايد تلاشهاي آنان را ناديده گرفت؛ اما چون آنان اكنون مسئوليت مذاكره را برعهده دارند و مورد توجه و طرف آژانس، رسانه ها و كليه گروهها و كشورهاي موثر در شوراي حكام قرار دارند، ضرورتا و بفوريت بايد نكاتي را گوشزد نمود.
1- از ديپلماتهاي عزيزي كه امروز صراحتا از ناپايبندي سه تفنگدار زيرك اروپايي يعني انگلستان، فرانسه و آلمان نسبت به توافق تهران و تلاش آنها به تحميل شرايط و درخواستهايي كه خلاف توافقات و همچنين حقوق مسلم كشورمان براساس موازين بين المللي است سخن مي گويد، بايد پرسيد: آيا آن چيزي كه سه كشور يادشده تدريجي وبه عنوان درخواستهايي نظير توسعه دامنه تعليق يا تعطيل برخي پروژه ها در صدد تحميل آن به ايران هستند ماهيتا با اهداف استراتژيك آمريكا براي خلع يد و تحريم ايران از تسلط بر دانش موثر هسته اي متفاوت است؟ و آيا روندي كه طرفهاي توافق تهران از اكتبر گذشته تا كنون فراروي ما گذاشته اند « زياده خواهي و ايجاد چالش و مانع بر سر استفاده صلح آميز ايران از دانش هسته اي» به حساب نمي آيد؟ و احتياج به تو دهني ندارد؟!
2- بيانيه تهران مورد اجماع و تصميم همه اركان نظام بود، اما تصميم نظام هم اين نبود كه عمل به تعهدات آن تا ابد يكطرفه باشد و طرف مقابل مجاز باشد كه مسلسلي از خواسته هاي نا به جا را به عنوان متمم هاي نا نوشته در پوشش يك جنگ زرگري و رواني ساختگي باآمريكابه ما تحميل كند. لذا طبيعي و قانوني و اتفاقا بر اساس اصول عزت و حكمت و مصلحت است كه ايران ادامه اجراي پروتكل و تعليق غني سازي را مشروط به وفاداري طرف مقابل كند.
متاسفانه بايد گفت كساني كه كعبه آمال خود را با خوشبيني زايد الوصف و خارج از عقلانيت ديپلماتيك درسه پايتخت اروپايي جستجو كرده و تمام تخم مرغهاي ديپلماسي هسته اي را در سبد همپيمانان استراتژيك آمريكا قرار دادند، امروز هم اگرچه نم نمكي ازآنها « گله احتياطي » مي كنند تاذخيره اي براي پيامد هاي فردا اندوخته كنند، اماگويا همچنان ازاقدام غيرتمندانه براي رعايت حرمت همتايان اروپايي خود گذشت مي كنند؟!
3- اكنون، آنچه بيش از همه بايد به گوش اين عزيزان خواند اين است كه نبايد بي جهت و از ترس شوراي امنيت منافع راهبردي كشور را پيشاپيش تحت الشعاع بحران نيامده قرار دهيم. ضمن اينكه اساسا در چنين وضعي كه البرادعي واروپايي ها با آمريكا براي امنيتي و سياسي نگه داشتن پرونده فني و طبيعي ايران هم قسم شده اند، بيرون آمدن يا نيامدن از شوراي حكام يا حتي رفتن و نرفتن به شوراي امنيت موضوعيتي ندارد و ديپلماسي ما بايد در ورا و بي توجه به اين بازيها طراحي و پيگيري شود. كدام آدم عاقلي است كه نفهمد اراده اي كه يكسال است پرونده را بازگذاشته، اگر امروز آن را ازشوراي حكام خارج كند فردا و به كوچكترين بهانه اي دوباره آن را وارد شوراي فوق و يا حتي روانه شوراي امنيت خواهد ساخت.
ما به استقبال بحران و خطر نمي رويم اما از ترس آن نيز نبايد ازفرصت ها و منافع و مصالح دراز مدت ملي چشم پوشي كنيم. گو اينكه ديپلماسي ديجيتالي يا سياه و سفيد يك اصل ابدي براي پيروزي نيست و ديپلماسي گام به گام يا تجربه اي نيز همچنان يك گزينه است.
4- مردان ديپلماسي ايران گرچه در چند هفته اخير به هوش آمده اند كه گروههايي مثل NAM ، روسيه و چين هم مي توانند بازيگر موثري در صحنه وين باشند، اما نمي توانند اين غفلت كه تاكنون و تنها در دقيقه نود به ياد آنها مي افتند را كتمان نمايند. چه رسد به اينكه گاهي دقيقه نود هم به دقيقه 95 تبديل شده است! گويا فراموش شده بود كه ما لااقل در همان سطحي كه به سراغ اروپايي هاي بد پيمان مي رويم، بايد مستمرا احوالي هم از غير متعهد ها و چين و روسيه و ... بپرسيم. حالا جريمه كردن آن كشورهايي كه نقش سنتي شان راي عليه ايران است ، بماند!
5- واما نكات آخر با جناب آقاي دكتر موسويان كه البته توجه و تسلطشان در پرونده قابل تقدير است. ايشان بهتر از همه مي دانند و خود اظهار داشته اند كه طرفهاي اروپايي به تعهد كتبي خود در فوريه گذشته در بروكسل نيز مبني بر بسته شدن پرونده ايران در نشست جاري شوراي حكام پايبند نبوده اند، با يان وصف چگونه و بر اساس چه منطقي از پيشنهاد اروپايي ها مبني بر تامين 50 ساله سوخت هسته اي و .. خبر ميدهند؟! حال آنكه مي دانيم كه اين قضيه اصلا قابل اتكا و كتبي و مستند نبوده و تازه اگر هم بود، چه كسي آن را باور و يا آن را قبول مي كرد؟
از طرف ديگردكتر موسويان صريحا قبل از عزيمت به وين اظهار داشتند كه بين كشورهاي سه گانه اروپايي و آمريكا در مورد محروم كردن ايران از غني سازي يكپارچگي وجود دارد. گويا فراموش كرده اند كه ياد آور شوند اين يكپارچگي را رفقاي بد عهد اروپايي در مورد كل چرخه سوخت نيز به اطلاع ديپلماتهاي ايراني رسانده اند.
چندي پيش يكي از سردبيران نيويورك تايمز براي بحث در مورد مسايل هسته اي نزد من آمده بود. او هم همين شعارهاي رفقاي اروپايي را مطرح مي كرد و مي گفت: ما (آمريكا) و اروپا كاملا توافق كرده ايم كه ايران بايد چرخه سوخت هسته اي را كنار بگذارد و ايران هم بايد براي كمك به صلح جهاني بپذيرد كه در عوض تامين سوخت از كشورهاي غربي فرآيند موجود دراصفهان و نطنز و اراك را تعطيل كند!
من به او گفتم: اين مثل اين است كه فردي توان ايستادن و راه رفتن با پاهاي خود را داشته باشد و از او بخواهيم به روي ويلچري بنشيند و ما هم در عوض تا آخر عمر او را روي ويلچر بگردانيم! ملت ايران چنين اهانتي را قبول نمي كند كه بر يك فناوري صلح آميز وارزشمند داخلي چشم بسته و در انتظار مرحمت بيگانگان باشد!
گويا متاسفانه امروز اين نكته را بايد به همه عزيزان مسئول در پرونده يادآور شد كه گاهي هم رفتار ماست كه بحرانها را ارتقا مي دهد و يا تخفيف مي بخشد. چرا به جاي دفاع مطلق ، يك فعاليت تازه را تجربه نمي كنيم و ميدان تازه اي نمي سازيم. اگر اختيار آنچه را با زحمت و رنج فرزندان اين ملت بدست آورده ايم در مشت ديگران بگذاريم، فردا پاسخگوي وجدان ملي و نسل هاي آتي نخواهيم بود. ما محتاج شجاعت و نترسي همراه با عقل و كياست هستيم. عزيزان! بار ديگر سر بسته توصيه مي كنيم كه تا ديرتر نشده، ميدان بازي را عوض و تخم مرغهايتان را جابجا كنيد!
پرويزاسماعيلي - خبرگزاري مهر
نظر شما