دنياي اقتصاد :
شوراي حكام آژانس بينالمللي انرژي اتمي از امروز تا جمعه درباره برنامه هستهاي ايران تصميم ميگيرد. به طوري كه ديپلماتهاي نزديك به اجلاس وين از گزارش محمد البرادعي مدير كل آژانس در جلسه روز دوشنبه استنباط كردهاند، تصميم جلسه كنوني شوراي حكام نه آنگونه كه تهران انتظار دارد به مناقشه ايران با آژانس و كشورهاي غربي خاتمه ميدهد و نه آنگونه كه ايالات متحده در پي آن است پرونده ايران را به شوراي امنيت سازمان ملل احاله ميدهد. در واقع آنچه در دو روز آينده در وين رخ خواهد داد دنباله طبيعي جلسات قبلي است كه تابستان و زمستان سال گذشته برگزار شد. منتهي اين بار دو موضوع جديد به اين مناقشه اضافه شده است. اول قرابت تدريجي آمريكا و اروپا بر سر پارهاي مسائل بينالمللي از جمله مساله ايران و دوم ضربه سياسي اين هفته به رهبران اروپا است كه عمدتا در انتخابات پارلماني اتحاديه اروپا شكست خوردند و به تبع آن در برابر آمريكاييها قدري خاضع شدهاند. اين دو حادثه باعث شده است كه فضاي قطبي پيشين در آژانس بينالمللي انرژي اتمي به فضايي يكدست و توافقي بين آمريكا و اروپا تبديل شود. اظهارات چند روز اخير مقامهاي اروپايي و قطعنامهاي كه آلمان، فرانسه و انگليس درباره فعاليت هستهاي ايران تدارك ديدند، بازتاب دهنده اين يكدستي و توافق است. همين وضع تازه باعث شده است كه در ايران بر خلاف سال گذشته كه از آژانس تجليل ميشد، امسال اين نهاد تابع سازمان ملل، به پيروي از ايالات متحده متهم شود. نگاه تازه به آژانس اگر چه بيانگر موضع رسمي دولت جمهوري اسلامي ايران نيست اما به هر حال از پيدايش بد گماني به اين نهاد حكايت دارد. اكنون در اين فضاي تازه مذاكره كنندگان ايراني خود را با آمريكاي طرفدار احاله پرونده ايران به شوراي امنيت و اروپاي همراه و حتي مقهور آمريكا روبهرو ميبينند و اين احتمال را ميدهند كه در قطعنامه پاياني شوراي حكام بر دو محور تاكيد شود. اول از ايران خواسته شود فعاليت سانتريفيوژهاي P2 را به عنوان اجزاي اصلي چرخه غنيسازي متوقف كند و دوم به ايران تكليف شود كه منشا قطعات آلوده به اورانيوم غني شده را فاش كند. ايران قبلا گفته است كه اين قطعات از بازار سياه تهيه شده و كسي از منشا آنها اطلاع ندارد. اما آژانس و آمريكا ابتدا پاكستان و چندي بعد كشوري مجهول را منشا اين قطعات معرفي كردند. در واقع آمريكاييها درصددند از طريق فشار بر ايران با يك تير دو نشان بزنند، اول اعتبار بينالمللي ايران را نزد طرفهاي تجاري و همكاران علمي و تحقيقاتي خدشهدار كنند و دوم در گرماگرم جدال بر سر پرونده ايران براي ديگر كشورها (احتمالا كره شمالي) پروندهاي جديد باز كنند. هدف آمريكاييها اين است كه متحدان اروپايي و آژانس را متقاعد كنند، يك «جريان بينالمللي هستهاي» در حال شكلگيري است و اين موضوع چون امنيت جهان را تهديد ميكند، با استناد به منشور ملل متحد ميبايست آن را تهديد صلح بينالمللي تلقي كرد و در دستور كار شوراي امنيت قرار داد. آنگونه كه قرائن نشان ميدهد، آمريكاييها در اجلاس كنوني شوراي حكام موفق به ارائه چنين تصويري از برنامه هستهاي ايران نخواهند شد اما بعيد نيست كه آمريكا و اروپا فاصله اجلاس كنوني تا اجلاس آينده شوراي حكام را به فرصتي براي ارزيابي رفتار ايران تبديل كنند و با كنار هم گذاشتن مستندات خود و رفتارهاي ايران، گزارش نهايي را تهيه كنند. بنابراين امروز تا جمعه، حوزه فعاليت و تلاش ديپلماتها و مذاكره كنندگان ايراني است اما از جمعه تا اجلاس بعدي كه احتمالا پاييز آينده خواهد بود، دوره ارزيابي هوشمندانه و رفتار مسوولانه كل نظام سياسي بهويژه فاتحان مجلس هفتم است كه اعمال و اقوال آنان براي مدعيان بينالمللي ايران معيار و مستند است. تصويري كه در اين چند ماه از ايران ترسيم ميشود تعيين ميكند كه آيا ايران كشوري معمولي است كه صرفا در پي ارتقاي علمي است يا اينكه كشوري معترض به نظام بينالمللي كنوني است كه براي بر هم زدن آن به هر ابزاري متوسل خواهد شد. تابلوي نهايي را آمريكا و اروپا مشتركا ترسيم ميكنند و آژانس بينالمللي انرژي اتمي آن را قاب حقوقي خواهد كرد. بقيه كشورهاي جهان حداكثر تاثيري كه بر اين فرآيند ميگذارند زمان قاب كردن است و لاغير.
سرمقاله روزنامه اعتماد :
روز نامه اعتماد دز شماره امروز خود دوديدگاه را در خصوص برنامه هاي هسته اي ايران و نشست آژانس منتشر كرده بود :
1- واژه "انصراف" در جمله "ايران بايد از تصميم خود مبني بر تبديل اورانيوم در تاسيسات اصفهان و ساخت راكتور تحقيقاتي آب سنگين در اراك منصرف شود" به واژه "تجديدنظر" تغيير يافته است و تاحدودي از قطعيت تقاضا كاسته است.
2 - واژه ملايمتري براي جمله "ايران همكاري كامل، بموقع و فعالانه با آژانس و بازرسان نداشته است" انتخاب شده و به "همكاري ناكافي" اشاره شده است. ليكن عبارت مهم و سرنوشتساز »محكوميت همكاري ايران« كماكان پابرجا باقيمانده است.
3 - همچنين از ايران خواسته شده است كه تمام اقدامهاي لازم و فوري را براي حل و فصل سوالهاي باقيمانده آژانس اتخاذ كند و بنابراين از غلظت و شدت اظهارات البرادعي مبني بر "تلاش ايران ظرف چند ماه" كاسته شده است. بدين ترتيب، هيچ ضربالاجل دقيق و معيني براي فعاليتهاي هستهيي و توضيحات كامل ايران تعيين نشده است.
همچنين بندهاي 13گانه قطعنامه بهگونهيي تنظيم شده كه زمينه براي ارجاع پرونده هستهيي ايران به شوراي امنيت فراهم نشود. كارشناسان معتقدند كه احتمال دارد پس از جلسه رايگيري شوراي حكام، برخي تغييرات عمده مثبت و منفي حاصل شود. ليكن برخي نكات چالشبرانگيز در قطعنامه اروپاييان وجود دارد كه ممكن است هم به لحاظ داخلي و هم خارجي مشكلساز شوند. يكي از اين موارد بند چهار قطعنامه است كه در آن از مجلس جديد ايران خواسته شده فورا پروتكل الحاقي را امضا كند. اين در حالي است كه نمايندگان مجلس هفتم هشدار دادهاند كه در صورت مغايرت اين پروتكل با منافع ملي ايران، از امضاي آن خودداري خواهند كرد. همچنين درخواست اروپاييان براي تجديدنظر در ساخت راكتور اراك ميتواند با اين ادعاي ايران كه ساخت آن دقيقا در چارچوب پيمان خچج (عدم گسترش تسليحات هستهيي) قرار دارد، بحثبرانگيز باشد.
مقاله دوم اعتماد، تحت عنوان تحولات هسته اي به شرح ذيل است :
غرب نسبت به ايران حساسيت فوقالعادهيي دارد. اين حساسيت چنان بزرگ و پرحجم است كه تا داشتن دانش هستهيي هم گسترش مييابد، گويا اگر روزي ثابت شود كه ايران هيچ تلاشي در جهت توليد بمب اتم نكرده است، باز هم فشارها خاتمه نمييابد و ملاحظه حق ايرانيان براي علمي كه داشتنش گناه نيست و نداشتنش يك عيب و نقص به شمار ميآيد، نميگردد.
نامه رييس جمهوري ايران به سران سه كشور اروپايي نشان از آن دارد كه موضوع توان هستهيي ايران و روابطش با آژانس بينالمللي اتمي وارد مراحل حساس خود شده است و ما در آستانه تحولات بزرگي در اين ارتباط هستيم. پايبند نبودن اين سه كشور به تعهدات خود در قبال ايران خطر تيرگي روابط جمهوري اسلامي با آژانس هستهيي را مضاعف ميسازد و اين تصور را ايجاد ميكند كه غربيان منكر حق بديهي ايران براي برخورداري از انرژي اتمي هستند.
البته چنين موضعي جز از سر تفوق و تبختر نيست ولي ممكن است شامل اين برنامه هم باشد كه ايران را تحريك كنند تا مواضع سرسختانهيي اتخاذ كند و امكان تهيه يك اجماع جهاني و برخوردهاي احتمالي آينده فراهم آيد.
مجموعا در اين روزها مسوولان بلندپايه جمهوري اسلامي مسير پيچيدهيي را پيشرو دارند كه مجبورند با نهايت دقت و احتياط گام بردارند تا نه فرصتها و ظرفيتها را از كف نهند و نه زمينه را جهت افزون شدن فشارها مهيا سازند.
اين پيچيدگي بيشتر از آنجا ناشي ميشود كه مسوولان ايراني در عرصه فوق، استراتژي را وانهادند و به تاكتيك رو آوردند، دعوت از وزراي خارجه سه كشور اروپايي يك تاكتيك مناسب بود، اما غفلت از تهيه يك عزم ملي و حمايت همه جانبه داخلي فروگذاشتن يك استراتژي كارآمد است كه مطابق با آن به غربيان اجازه تند آمدن را ميدهد، اگر ما به عرضه داخلي كه منبع قدرت ايران است توجه كافي كنيم و بعضي از هزينههاي آن را هم بپردازيم، در عوض در همه ميادين خارجي با دستاني پر و گردني افراشته حاضر خواهيم شد. نبايد فراموش كنيم كه مدعيان ما در خارج هم اهرمهاي بسياري در دست دارند و هم از تجربههاي متعدد و ممتد و طولاني در ديپلماسي فشار و امتيازگيري برخوردارند. لذا مقابله با آنها بدون يك حمايت ملي سخت و شكننده خواهد بود. كسي كه پشت ميز مذاكره مينشيند، بايد واقعا نمايندگي قانوني و رسمي و عرفي 60ميليون ايراني را پشت سر خود داشته باشد. نامه اخيري كه جناب آقاي خاتمي نوشت اگر پنج، سه يا 6 سال پيش مينوشت، قطعا منجر به عقبنشيني غربيان ميشدأ كساني كه خاتمي را مرتبا تضعيف كردند و هر روز ميان روابط او با ملت بمب تركاندند اكنون بايد انديشناك اثر اين نامه باشند. در هر حال به نظر ميرسد با همه سرخوردگيهاي مردم، آنان مايل به تضعيف موقعيت ايران نيستند و اين معنا را نه با اقدمات كليشهيي مثل سر دادن چند شعار تند و آتشين كه با تحركات كاملا مدني و واقعي به جهانيان ثابت كردند.
روزنامه قدس : بحران اتمي ايران، برنده كيست
واقعيت اين است كه بحران اتمي كه سالي از آغاز آن مي گذرد در هر مرحله اي سخت تر ، پيچيده تر و مبهم تر مي شود وسوالات بيشتري را ايجاد مي كند، و برخي مداوم بر اين طبل مي كوبند كه بايد اين كار را مي كرديم تا چنين نمي شد و
چرا امضا نشد؟
قطعا اكنون زمانه مچ گيري نيست، چون ساخت مديريت كلان درجمهوري اسلامي از همان نقاط ضعفي رنج مي برد كه همه دستگاههاي ريز و درشت اداري در كشور با آن دست به گريبانند: نرسيدن به اجماع و تعدد تصميم گيران ؛ اين موضوع شايد مهمترين عامل كندي روند پيوستن به پروتكل الحاقي در بهار و تابستان سال قبل بود، ايامي كه البرادعي به تهران آمده وخواستار امضاي پروتكل بود ، تا فشارها برتهران كاهش يابد و به هر جهت ما نپذيرفتم . و قطعا نبايد همه تقصيرها را گردن نظام مديريتي انداخت ، چرا كه بي اعتمادي عمومي گسترده اي كه ميان مديران سياسي كشور نسبت به سازمان بين المللي انرژي اتمي وجود داشت - و دارد- خود به تنهايي نقش اصلي را درتعلل در مقابل پروتكل بازي مي كرد با اين همه درنگاهي ملي بايد روشن شود مسوول اصلي تعلل و گسترش بحران چه فرد يا افرادي بوده اند؟
تمام ظرفيت
وضعيت اختصاصي ايران درنظام بين المللي همواره ديپلماسي كشور ار اسير تنگناها - و امتيازات - ويژه اي كرده است . همين شرايط دو گانه منجر به آن شد كه در يك حركت كم نظير ديپلماتيك وزراي خارجه سه كشور قدرتمند اروپايي به تهران بيايند و علي رغم قصد اوليه خود در باز داشتن كامل ايران از فعاليتهاي هسته اي ، مجبور شدند چند امتياز كوچك و ( مهم) نيز به ايرانبدهند و برپاي تعهد نامه سعد آباد مهر تاييد بگذارند.
بي ترديد آنچه درمذاكرات فشرده و محرمانه منتهي به سعد آباد گذشته تمامي سطح توانايي ايران نبوده است، ولي در آن مقطع كوشيده شد تا تمامي ظرفيت ديپلماتيك كشور به كارگرفته شود تا بحران كمي فروكش كند.
نارفيقان سياست
ايران چند شريك واقعي ، مهم و تاثيرگذاردر عرصه جهاني دارد؟ پاسخ به اين پرسش مي تواند سطح توانايي و چانه زني كشور را در مجامع جهاني نمايان سازد و قصد ، دفاع يا رد عملكرد يقه سفيد هاي امور خارجه نيست، اما چند كشور مي توانستتند طرف مشورت قرار گيرند، بر ايشان پيامهاي لاك و مهر شده فرستاده شود و فرستادگاني ويژه عازم آنها شوند، كه اين كار انجام نشد؟! مروري بر سفرهاي خارجي شش ماهه گذشته مقامات ايراني ( تعداد آنها به نحو چشمگيري افزايش پيدا كرده ) نشان مي دهد كه موضوع بحران اتمي دردستوركار اصلي آنان قرار داشته واگر طرف مقابل به وعده هاي خود عمل نكرده - بلكه حتي گاهي مواضعي تندترنيز عليه ايران اتخاذ كرده است - نمي توان اين سعي و تلاش را ناديده انگاشت واز محدود موارد موفقيت آميز آن هم تقدير نكرد.
اقتدار مردمي
ساخت سياسي نظام جمهوري اسلامي همواره از تمامي مباني مشروعيت زا بر خوردار بوده است، نظام مستقر ، قانون جاري ومردم وفادار . اين سه اصل در گرداب بنيان بر افكن نظم نوين جهاني - پس از اتكال به ذات باري تعالي - يگانه راه رهايي ايران از دامها و توطئه هاست. پرسشي كه اكنون برخي ناصحانه و ديگراني منتقدانه پيش مي كشند اين است كه جه بايد كرد؟ پاسخ به اين پرسش با اتكا به همان مبنا روشن است، كاري را بايد كرد كه خدا بپسندد وخلق را خوش آيد، حتي اگر تمامي نظام سلطه تمام قد در برابر ايران عزيز بايستد. ايران خواه ناخواه بايد در بازي سياستمدارانه ومكارانه غربي ها مشاركت كند، بازي كه دروهله اول دو نتيجه بيشتر ندارد، برد و يا باخت . اما آيا براستي نمي توان وضعيتي سوم را براي بازي رقم زد و حداقل اگر به تمامي برنده شدن فراهم نيست، حداقلي از امتيازات را بدست آورد و بازنده .
نظر شما