به گزارش خبرنگار مهر، جلسه نقد و بررسی مجموعه داستان" دیدار با خورشید" نوشته محمد رضا پورجعفری با حضور محمدرضا گودرزی، عنایت سمیعی و مانی پارسا روز دوشنبه 21 اردیبهشت در کانون ادبیات ایران برگزار شد.
در ابتدای جلسه ،پورجعفری یکی از داستان ها را برای حاضرین خواند و با توضیحی مختصر در مورد کتاب ، جلسه را به منتقدین سپرد.
وی در مورد داستان های این کتاب چنین گفت : این مجموعه داستان متعلق به یک دوره معین و خاص است که با هم جمع شده و به این شکل در آمده است. اگر کسی خواست ایراد بگیرد که چرا داستان ها ناهمگون است به این دلیل است.
حرفهای نویسنده شانه به شانه تجربیات ماست
سپس عنایت سمیعی به عنوان اولین منتقد سخنان خود را اینگونه آغاز کرد : بعضی از داستان ها می توانست ذیل عناوین دیگری بیاید و به شکل دیگری طبقه بندی شود.35 داستان این کتاب در قالب 4 عنوان دسته بندی شده اند به نام های دیدار با خورشید، تب، تن و متا مورفیسس(مسخ).
وی افزود:نامگذاری در داستان معمولا جنبه استعاری، معنایی دارد که دلالت آن موکول به قرائت متن است.نامگذاری شماری از داستان ها تحت یک عنوان حتما شمول بیشتری می خواهد مگر آنکه داستان ها در رابطه ارگانیک با هم قرار گیرند.
سمیعی در ادامه گفت: داستان اول کتاب با عنوان" کتک خورم ملس است" شرح زندگی آدمی است که هر کس هر بلایی سر او میآورد.در این داستان نام قصه شرح ماجرای های داستان را مؤکد می کند.ولی این داستان در ذیل مجموعه داستان "دیدار با خورشید" که انصراف از خودکشی است ، نمی گنجد.داستان ها اگر از حیث ساختاری طبقه بندی شودند منسجم ترند.
وی همچنین عنوان کرد:داستان "تصویرهایی از یک نمایشگاه" هجویهای است درباره رنگ مالی های از خمره در آمده دختر جوانی که به عنوان تابلو به دیوارکوبیده شده است. و از طرفی بوی غذای نمایشگاه در خیابان پیچیده است . داستان در توازی و تقارن با واقعیتی است که هنر نقاشی را به دلایل گوناگون به عنوان هنر اشرافی القا کرده است؛ با این تفاوت که در دوره کلاسیک خریداران اشراف و درباریان بودند ولی در دوره مدرن نوکیسه ها و اندکی افراد هنر شناس.
این منتقد اضافه کرد: داستان های مجموعه حاضر بر دو مبنا دسته بندی شده است، مبنای نخست عنوانی را که به زعم مؤلف داستانی است برتر شمول بخشیده و شامل شماری از داستان ها کرده و مبنای دیگر ناشی از رابطه صوری یا درونی بعضی از داستان ها با یکدیگر است.
وی در ادامه سخنان خود چند داستان دیگر از این کتاب را به طور جداگانه بررسی کرد و گفت: بر خلاف داستان "گفتگوی یک سویه زیرمیزی" ، داستان" قرار با رفیق داستانی" ، داستانی ادبی و زبانی است.اما داستان "زبانها" به رغم نام خود تمثیلی است نه زبانی.زبان داستان در یک لایه معطوف به واقعیت و در لایه دیگر تمثیلی است.در این داستان عضو زبان با استفاده از صنعت تشخیص و آدم گونگی به جای شخص نشسته است
سمیعی در ادامه به داستان "کرم" اشاره کرد و گفت: داستان های فاقد شخصیت معمولا نا منسجم و زبان پریشند. به عبارت دیگر اینگونه داستان ها از حیث ساختاری بریده بریده و به لحاظ زبان مملو از تکرار و مهمل بافی اند.اما ساختار این داستان "کرم" منسجم و زبان روایی آن دقیق است.
وی در پایان اضافه کرد : محمد رضا پور جعفری در این مجموعه از بد بیاری،ریا کاری،کودکی ، رفاقت های چریکی و داستانی،روزمرگی ، تباهی،اختلال و کار آمدی اعضای بدن و فروپاشی شخصیت و بسیاری چیزهای دیگر حرف می زند.حرفهای او شانه به شانه تجربه های ما پیش می رود.
نگاه تازهای به مرگ شده است
مانی پارسا دومین منتقدی بود که سخنان خود را چنین آغاز کرد:گفتن و نوشتن در مورد یک مجموعه داستان همیشه به لحاظ روششناختی کار سختی است.ما با تعداد زیادی داستان طرف هستیم که یا باید در مورد کلیات این مجموعه صحبت کنیم که کلی بافی است و یا به جزء جزء آن بپردازیم که سخن طولانی می شود.
وی افزود:اما من تصورات خود را دفتر به دفتر پیش می برم.از داستان هایی که به نظرم موفق نمی آیند می گذرم و بحث را متمرکز می کنم روی داستان هایی که به نظر من موفقند.
پارسا با اشاره به داستان "گجدور" به عنوان بهترین داستان کتاب آن را نوعی دگردیسی در نشان دادن مرگ دانست و گفت:چیزی که به این داستان وجه خاصی می بخشد نوع نگاه تازه ای است که در آن به مرگ شدهاست.کیفیت نوستالژیک داستان با توجه به حضور مادر یا تصوری از مادر در قصه و بازگشت راوی به کودکی فضایی را ایجاد کرده که من آن را نگاه تازه ای به مرگ میدانم.
وی به داستان "اسب زخمی" در دفتر اول اشاره کرد و با توجه به موضوع داستان جای آن را در بخش آخر کتاب ، "مسخ" ، بهتر دانست.
این منتقد ویژگی اصلی این داستان را پدیدارشدن شخصیت دیگری در قصه دانست و گفت: نوع مسخ شدگی در این داستان با داستان های آخرین دفتر این کتاب بسیار متفاوت و ازین جهت خلاقتنه است.
او در ادامه داستان "ما سه نفر بودیم" را داستان برتر دفتر اول این کتاب دانست و گفت:با داستان های دیگر این مجموعه یک فرق اساسی دارد، ما در 35 داستان این کتاب با تعدد شخصیت ها و رابطه آدم ها با هم روبه رو نیستیم ولی در این داستان روابط انسانی هم دخیل است و در آخر ابهامی در داستان وجود دارد که ازین لحاظ من آن را داستان برتری می دانم.
پارسا یادآور شد: من به سبک خودم داستان های خوب را ستاره می زنم ولی در این دفتر هیچ داستانی را ستاره نزدم.
وی با اشاره به داستان "تب و لرز" و تناقض ساختاری درون آن، از آن به عنوان داستانی تیپیک در میان داستان هایی که دچار تناقض هایی در نحوه روایت هستند یاد کردو گفت: شخصیت من و دیگری ِ من تنها شخصیت های این قصه هستند که یکی دچار تب و دیگری دچار لرز است.اما خطاب قرار دادن دوم شخص جمع در انتهای داستان تناقض دارد با ابتدای داستان که فقط من و دیگری ِ من وجود دارد و به نظر من داستان بد و تنبلانه بسته شده است.
پارسا با این جملا ت سخنانش پایان داد : زبان داستان ها بسیار شسته رفته و تمیز و شفاف و موشکافانه است و من بر خلاف آقای سمیعی معتقد نیستم که همه داستان ها زبانی هستند بلکه بعضی ها ادبی هستند.زبان در داستان های دیدار با خورشید در خدمت تخیل و روایت است.من بیشتر داستان ها را فاقد شخصیت پردازی می دانم.زبان طفیلی صحنه ها و خیال هایی است که بیانشان می کند.
این داستانها خواننده خاصی میطلبد
آخرین منتقد این نشست محمد رضا گودرزی بود که سخنان خود را با یافتن نکات مشترکی با دو منتقد قبلی آغاز کرد و گفت:من برای هر 35 داستان یادداشتی دارمو فکر می کنم در 12 داستان بخش اول "دیدار با خورشید" طنز یا حال و هوای سیاسی غلبه بیشتری دارند،در 8 داستان دفتر "تب" حالات روان شناختی و وهم گونه غلبه دارد، در7 داستان بخش "تن" روایت تازهای از موجودیت انسانی به شکل بیگانه سازی است و در "مسخ یا دگر دیسی" 8 داستان با حال و هوای بیگانه سازی دیدگاه وجود دارد.
این نویسنده و منتقد در ادامه گفت :در دو فصل "تن" و"مسخ" داستان ها سیر نزولی واقعیت وجودی انسان رو به مرگ را طی میکنند.به خصوص در مجموعه "تن" نوستالژی اعضای از دست رفته دیده می شود که به نوعی مسیر وجود شناختی را طی میکنیم.
وی افزود: در بسیاری از داستان ها نوعی ابهام است که خواننده حرفه ای را می طلبد ،آقای پور جعفری نخبه گراست و داستانهایش خواننده خاصی می طلبد .
گودرزی همچنین عنوان کرد:بعضی از داستان ها انتقال حس است که روایت داستانی در آن تقلیل یافته است.اکثر داستانها پسزمینه سیاسی دارند ولی به واقع گرایی سیاسی تبدیل نشده اند.در اغلب داستانها اطلاعات داستانی یا پنهان شده یا به تعویق افتاده که شاید یک شگرد است.در اغلب داستانها یک فرد غایب است که راوی دنبال او می گردد و بهتر بگویم شاید زمان را گم کرده است ولی فقط در 34 داستان اینگونه است چون در یک داستان، دیدار با خورشید، راوی اول شخص نیست.
وی در ادامه اظهار داشت:پایان داستان ها باز است و با ذهن خواننده به انتها می رسد.بعضی از داستانها آغاز روشنی داردولی هرچه جلوتر بروید گنگ می شود.بعضی از داستانها در فضایی بین خواب و بیداری می گذردو حالت سورئال دارد. یعنی منطق آنها آمیزه منطق بیداری و خواب است.
گودرزی یادآور شد:شگرد بعدی داستانها بدل کردن ذهنیت به عینیت است.به نوعی، بازی کودکانه فرویدی است. استفاده قوی از 5 حس از دیگر ویژگیهای این داستانهاست و مهمترین شگرد روایت این داستانها بیگانه سازی است.نویسنده با اشاره به نوعی برجسته سازی پلشتی ها ، یک دیدگاه پارانوئیدی و ترس و وحشت را در داستانها بیان می کند.
این جلسه نقد و بررسی با حضور دو تن از استادان فارسی زبان از تاجیکستان و هند و سخرانی کوتاه آنها به پایان رسید.
نظر شما